چه حالی دارد آن کس که برایت دانه می پاشد وبعد از آن لبت را با نوک قلاب می گیرد ودنیا مثل عکاسیِ یک عکاس می ماند تمام خاطرات خوب و بد را قاب می گیرد صدا کن چشمهایم را که دارد خواب می گیرد نباشی پیش من دور و برم را آب می گیرد فراوان تاب دادی گیسوانت را نمی دانی که با هر تاب گیسویت دل بیتاب می گیرد شبیه رعیتی هستم که عمری کار کرد و بعد تمام دسترنج سال را ارباب می گیرد ┈┈••✾•🌷•✾••┈┈ ┈┈••✾•🌷•✾••┈┈