. پ.ن: پرچم . همسفر کرب و بلای من . ای مردم! اگر سالها در اینجا بایستم و آنچه را خداوند به ما داده است و در کتابش ما را به آن اختصاص داده و بر زبان پیامبرش جاری ساخته است بشمارم . تمام نمی شود . و من پسر پیامبر بشارت دهنده و بیم دهنده و چراغ فروزان هستم؛ . . کسی که خداوند او را به عنوان رحمت برای جهانیان فرستاد  و پدرم علی (علیه السلام) سرپرست مؤمنان و شبیه هارون است. . . و معاویه بن صخر می پندارد که من او را شایسته خلافت دانسته و خود را سزاوار آن نمی دانم، اما معاویه دروغ می گوید!! . . سوگند به خدا که ما در کتاب خدا و زبان پیامبر خدا نسبت به مردم از خود آنان سزاوارتریم . . جز آن که ما خاندان از آنگاه که پیامبر رحلت فرمود، همواره در حال ترس بوده، مظلوم واقع شده، حقمان ضایع گردیده است؛ . . و خداوند حکم می کند بین ما و آنانکه حقمان را ضایع ساخته و بر ما مسلط شدند و مردم را بر علیه ما شوراندند . . و سهممان را از غنایم و فیء که در کتاب خداوند به ما تعلق گرفته بازداشتند . . و ارث مادرمان فاطمه (علیها السلام) از پدرش را گرفتند . . ما نام کسی را نمی بریم  ولیکن سوگند محکمی می خورم . که اگر مردم سخن خداوند و پیامبرش را می شنیدند . . آسمان باران ها و زمین برکت هایش را به آنان عطا می کرد  . . و هرگز در این امت دو شمشیر به یکدیگر برخورد نمی کرد و تا روز قیامت با شادی و آرامش زندگی می نمودند  و در این حالت، ای معاویه! تو در آن طمع نمی کردی . . ولکن هنگامیکه او را از جایگاهش دور ساختند . و بنیان آنرا دگرگون نمودند، قریش در آن به نزاع پرداختند و آن را همچون توپی برای یکدیگر پرتاب کردند . . تا اینکه تو ای معاویه! و اصحابت بعد از تو در آن طمع کردید. . . و پیامبر فرموده: . . گروهی رهبری خود را به دست کسی نسپردند، در حالیکه در بینشان داناتر از او نیز بود . . جز آنکه همواره کارشان به تباهی کشیده می شود . تا اینکه به آن چه ترک کرده بودند بازگردند. . . بنی اسرائیل که اصحاب حضرت موسی (علیه السلام) بودند . . «هارون» برادر آن حضرت و خلیفه و جانشینش را رها کردند و به گوساله پرستی مشغول شدند و از سامری پیروی نمودند، در حالیکه آنان می دانستند او خلیفه حضرت موسی (علیه السلام) است . . و این امت شنید که پیامبر به پدرم می فرمود: او نسبت به من به منزلۀ هارون به موسی است . جز آنکه بعد از من پیامبری نمی آید....