رفت فقیری به در خانه اش خواست کرم بیش ز پیمانه اش گفت که جودم کن ازین بیشتر ای که مرا لطف شما بال و پر ظرف مرا پُر کن از احسان خویش قدر جوادی خودت بخش، بیش ... خنده به روی مه زهرا س نشست شیشه لب های عسل را شکست گفت که ظرف تو پر از دُر کنم لیک مگو قدر کرم پر کنم جود من و ظرف تو آخر کجا !؟ چشمه صد بحر و لب تر کجا !؟ مانعی از سمت من و جود نیست ظرفیتی سمت تو موجود نیست مردی به حضور امام جواد علیه السلام رسید و عرض کرد: مرا به اندازه مروت خودتان احسان کنید امام علیه السلام فرمودند اکنون در وسعت من نیست. سائل عرض کرد پس به مقدار مروت و مردانگی خودم احسان فرمائید. امام علیه السلام به خدمتگزار خود فرمود: مبلغ دویست دینار به او عطا کنید 📚منبع - حلیه الابرار؛ ج ۲؛ ص ۴۰۸ @shia_poem