🌐دیدگاه شهید مطهری در موضوع استخدام وسیله در اهداف مقدس ✅طرح سوال 🔺يكى از مسائلى كه از سيره رسول اللّه (ص) بايد آموخت كيفيت استخدام وسيله است. انسان اولًا بايد در اهداف خودش يعنى در هدفها مسلمان باشد يعنى هدفش مقدس و عالى و الهى باشد، و ثانياً بايد در استخدام وسيله براى همان هدفها هم واقعاً مسلمان باشد. انسان براى هدفهاى پاك و مقدس و عالى خودش ناچار از وسائلى بايد استفاده كند. مسأله‏ اى كه مطرح است اين است كه آيا همين كافى است كه هدف، انسانى باشد و بالاتر اينكه هدف الهى باشد؟ اگر هدف الهى بود ديگر وسيله فرق نمى ‏كند و از هر وسيله ‏اى براى آن هدف مقدس مى ‏توان استفاده كرد؟ ✅مثالهایی از هدف مقدس و وسیله نامشروع 🔸1- استفاده از وسيله نامشروع در تبليغ دين‏: به عنوان مثال هدف ما تبليغ دين است. اگر من بخواهم كارى را نه براى خودم بلكه براى دين انجام بدهم، در اين صورت آيا جايز است از هر وسيله ‏اى استفاده كنم؟ مثلا مى‏ خواهم يك مسجد بسازم آیا می توانم برای تامین هزینه های این کار، نزد افرادی بروم و با تملق و دروغ پول جمع آوری کنم؟ آيا اين كار درست است يا درست نيست؟ 🔸2- جعل حديث‏: مثال ديگرى كه در تاريخ هم رخ داده است، اینکه به هدف هدايت و راهنمايى مردم، مى ‏آيد حديثى از پيغمبر يا امام جعل مى ‏كند در حالى كه غرض شخصى ندارد بلكه غرضش هدايت مردم است ولى فكر مى ‏كند كه اگر چنين حديثى را از پيغمبر يا امام براى مردم نقل كند، مردم بهتر مى ‏پذيرند. مثلا حديثى جعل كند در فضيلت فلان دعا كه مردم اين حديث را بخوانند و به جاى حرف لغو و بيهوده و غيبت بروند دعا بخوانند. آيا اين، كار خوبى است؟ ✅پاسخ 🔺علامه طباطبایی در المیزان ذكر كرده‏ اند كه: «هرگز انبياء در سيره و روش خودشان، براى رسيدن به حق از باطل استفاده نمى‏ كنند، براى رسيدن به حق هم از خود حق استفاده مى‏ كنند.» قرآن، پيغمبر، ائمه و كسانى كه تربيت ‏شده اين مكتب هستند محال است كه براى هدف مقدس، از يك امر نامقدس مثلًا از يك امر پوچ، از يك امر باطل، از يك امر بى ‏حقيقت استفاده كنند. علامه طباطبائى، در تفسير الميزان اين اصل را با ادلّه‏ اى از آيات قرآن ثابت مى ‏كنند كه اساساً در سيره انبياء چنين چيزى وجود نداشته كه حتى براى هدف مقدسشان از يك امر نامقدس استفاده كنند. 🔺براى حق بايد از حق استفاده كرد. معنى اين حرف اين است: اگر من بدانم چنانچه يك حرف ناحق و نادرست، يك دروغ بگويم يا يك حديث ضعيف، حديثى كه خودم مى ‏دانم دروغ است براى شما بخوانم همين امشب همه گنهكارانِ شما توبه مى ‏كنند و همه شما نماز شب خوان مى‏ شويد، [در عين حال‏] اسلام به من چنين كارى را اجازه نمى‏ دهد. آيا اسلام اجازه مى‏ دهد ما دروغ بگوييم كه مردم براى امام حسين اشك بريزند؟ آن كه مى‏ شنود كه نمى‏ داند دروغ است، اشك ريختن براى امام حسين هم كه شك ندارد اجر و ثواب دارد، آيا اسلام اجازه مى ‏دهد؟ ابداً. اسلام نيازى به اين دروغها ندارد. حق را با باطل آميختن، حق را از ميان مى ‏برد. وقتى انسان حق را ضميمه باطل كرد، حق ديگر نمى ‏ايستد، خودش مى‏ رود. حق تاب اينكه همراه باطل باقى بماند ندارد. 🔺يكى از راههايى كه از آن راه بر دين از جنبه ‏هاى مختلف ضربه وارد شده است، رعايت نكردن اين اصل است كه ما همان‏طور كه هدفمان بايد مقدس باشد، وسايلى هم كه براى اين هدف مقدس استخدام مى‏ كنيم بايد مقدس باشد. مثلًا ما نبايد دروغ بگوييم، نبايد غيبت كنيم، نبايد تهمت بزنيم؛ نه فقط براى خودمان نبايد دروغ بگوييم، به نفع دين هم نبايد دروغ بگوييم، يعنى به نفع دين هم نبايد بى‏ دينى كنيم، چون دروغ گفتن بى‏ دينى است. به نفع دين دروغ گفتن، به نفع دين بى‏ دينى كردن است. به نفع دين تهمت زدن، به نفع دين بى ‏دينى كردن است. به نفع دين غيبت كردن، به نفع دين بى ‏دينى كردن است. دين اجازه نمى ‏دهد و لو به نفع خودش ما بى ‏دينى كنيم. «ادْعُ إِلى‏ سَبِيلِ رَبِّكَ بِالْحِكْمَةِ وَ الْمَوْعِظَةِ الْحَسَنَةِ». ✅مثال هایی از سیره اهل بیت در استخدام وسیله 🔅ما واقعاً بايد در احوال پيشوايان بزرگ دينمان يعنى در احوال معصومين تأمل و تفكر كنيم، ببينيم آنها چگونه بودند. اين خيلى فكر دارد: 🌀رسول اكرم (ص) و استخدام وسيله‏ در تبلیغ دین 🔸عده ‏اى از قبيله ثقيف آمدند خدمت رسول اكرم: يا رسول اللَّه! ما مى‏ خواهيم مسلمان بشويم ولى سه تا شرط داريم، اين شرطها را بپذير. يكى اينكه اجازه بده يك سال ديگر ما اين بتها را پرستش كنيم. دوم اينكه اين نماز خيلى بر ما سخت و ناگوار است. سوم اينكه بت بزرگمان را به ما نگو به دست خودتان بشكنيد. فرمود: از اين سه پيشنهادى كه مى‏ كنيد، پيشنهاد آخرتان كه فلان بت را به دست خودتان نشكنيد مانعى ندارد، من يك نفر ديگر را مى ‏فرستم اما آنهاى ديگر، چنين چيزى محال است. يعنى پيغمبر هرگز چنين فكر نكرد كه يك قبيله آمده مسلمان بشود، او كه چهل سال بت را پرستيده، بگذار يك سال ديگر هم پرستش كند، بعد از يك سال بيايد مسلمان بشود. زيرا اين يعنى صحه گذاشتن روى بت‏ پرستى. از هر وسيله‏ اى استفاده نمى ‏كرد. 🌀على عليه السلام و استخدام وسيله‏ در سیاست 🔸سياست على چرا انعطاف نمى‏ پذيرفت؟ شك نيست كه هدفش مقدس بود. همين مغيرة بن شعبه (عليه ما عليه) كه بعدها جزء اصحاب خاص معاويه و از دشمنان على (ع) شد، در آغاز خلافت امير المؤمنين آمد با حضرت صحبت كرد. ابتدا سياستمدارانه به حضرت پيشنهاد كرد كه من عقيده ‏ام اين است كه شما فعلًا درباره معاويه يك كلمه حرف نزنيد و حتى تثبيتش كنيد يعنى او را هم مانند افراد ديگر كه لايق حكومت هستند فعلًا تثبيت كنيد، بگذاريد خيالش راحت بشود؛ همين كه اوضاع برقرار شد يك‏مرتبه از كار بركنار كنيد. حضرت فرمود: من چنين كارى نمى ‏كنم، براى اينكه اگر بخواهم معاويه را و لو براى مدت موقت تثبيت كنم معنايش اين است كه من معاويه را و لو در اين مدت موقت صالح مى ‏دانم، و من او را صالح‏ نمى ‏دانم و در اين زمينه به مردم دروغ هم نمى‏ گويم، تحميل هم نمى ‏كنم. چرا على قبول نمى‏ كرد؟ براى اينكه ادامه دهنده راه و روش انبياء بود و آن سياست بازى ‏ها و سياست پيشگى‏ ها را نداشت. اينكه گفته‏ اند ابو بكر نابغه بود، عمر نابغه بود، آن نابغه بودن‏ها همين بود كه از هر وسيله ‏اى براى آن هدفى كه داشتند استفاده مى ‏كردند. چرا عده ‏اى نمى ‏خواهند سياست على را بپذيرند؟ چون مى ‏بينند يك سياست انعطاف ناپذيرى دارد، هدفى دارد و وسيله ‏هايى. حق را او هدف ديده؛ وقتى مى ‏خواهد به آن حق برسد، در هر گام از وسيله‏ اى كه حق باشد استفاده مى ‏كند تا به آن هدف حق برسد. ولى ديگران اگر هم هدفشان فرض كنيم حق است، ديگر به وسايل اهميت نمى ‏دهند، مى ‏گويند هدف درست باشد. 🌀على (ع) و نبستن آب به روى دشمن‏ 🔸جنگ صفّين در يكى از كرانه ‏هاى فرات رخ داد. اصحاب معاويه «شريعه» يعنى محلى را كه مى ‏شد آب برداشت، مى ‏گيرند. بعد على عليه السلام وارد مى ‏شود. اصحابش بى ‏آب مى‏ مانند. [پيكى را] نزد معاويه مى ‏فرستد كه آخر ما اول براى مذاكره و صحبت كردن آمده‏ ايم، بلكه خداوند با مسالمت اين مشكل را از ميان مسلمين بردارد و حل كند؛ چرا دست به چنين كارى زدى؟ ولى معاويه كه فكر مى ‏كند پيروزى بزرگى به دست آورده گوشش بدهكار نيست. وقتى كه امير المؤمنين مى ‏بيند كه فايده ندارد، دستور حمله مى ‏دهد و همان روز به شام نرسيده، اصحاب معاويه رانده مى ‏شوند و اصحاب على عليه السلام شريعه را مى ‏گيرند. بعد اصحاب مى ‏گويند: ما حالا ديگر مقابله به مثل مى ‏كنيم و اجازه نمى ‏دهيم اينها آب بردارند. على عليه السلام مى ‏گويد: ولى من اين كار را نمى ‏كنم چون آب يك چيزى است كه خدا آن را براى كافر و مسلمان قرار داده. اين كار دور از شهامت و فتوّت و مردانگى است. آنها چنين كردند، شما نكنيد. على نمى ‏خواهد پيروزى را به بهاى يك عمل ناجوانمردانه به دست بياورد. 🌀علی (ع) و نکشتن عمرو عاص 🔹داستانى را مى ‏گويم، شايد خيلى از افراد بگويند اگر ما به جاى على بوديم اين كار را نمى‏ كرديم. در جنگ صفین، معاویه، عمرو و عاص را راضی کرد که به نبرد با امیرالمومنین بیاید. عمرو عاص اسلحه پوشيد آمد در ميدان جنگ و مبارز طلبيد. امير المؤمنين آهسته آمد. عمرو عاص نفهميد كه على (ع) است. حضرت، نزديك كه رسيد، خودش را که معرفى كرد، ديگر عمرو عاص خودش را باخت، فوراً سر اسب را برگرداند و شروع به فرار كرد. امير المؤمنين او را تعقيب كرد، شمشيرى به او زد، او از روى اسب پريد و به زمين خورد و فوراً كشف عورت كرد. تا اين‏جور كرد، حضرت رويشان را برگرداندند و رفتند. حالا آدمهايى كه براى هدفها از هر وسيله‏ اى استفاده مى‏ كنند تيپ عمرو عاص ‏اند. هركس ديگر باشد مى‏ گويد: واى! ببين، چه آدمى را على در چه فرصتى رها كرد! خوب، يك شمشير حواله ‏اش مى ‏كردى پدرش را در مى‏ آوردى. ولى على مردى نبود كه ولو براى كشتن عمرو عاص از مسير حق منحرف شود. و ما نظاير اينها را در سيره ائمه اطهار و پيغمبر اكرم زياد مى ‏بينيم؛ با دشمن هم كه روبرو مى ‏شوند دست از آن معالى اخلاق و مكارم اخلاق خودشان بر نمى‏ دارند. اينهاست كه نشان مى‏ دهد كه اينها در يك سطح ديگرى بودند و در سطح ديگرى فكر مى ‏كردند. آنها خودشان را پاسدار حق و حقيقت مى ‏دانند. 🌀امام حسين (ع) و استخدام وسيله‏ 🔸براى امام حسين مسأله اين نيست كه كشته بشود يا كشته نشود؛ مسأله اين است كه دين كشته نشود، يك اصل و لو اصل كوچك دين كشته نشود. صبح عاشورا مى ‏شود. شمر بن ذى الجوشن كه در بدسرشتى شايد در دنيا نظير ندارد، شتاب دارد كه قبل از شروع جنگ بيايد اوضاع را ببيند. فكر كرد از پشت خيمه ‏ها بيايد بلكه دست به جنايتى بزند. ولى نمى‏ دانست كه قبلًا امام حسين تعبيه‏ اى ديده است؛ دستور داده خيمه ‏ها را نزديك يكديگر به شكل خط منحنى در بياورند، پشتش هم يك خندق بكَنند و مقدارى نى خشك در آنجا بريزند و آتش بزنند كه دشمن نتواند از پشت سر بيايد. وقتى آمد، با اين وضع مواجه شد. ناراحت شد و شروع كرد به فحّاشى كردن. بعضى اصحاب جواب دادند، البته نه فحّاشى. يكى از بزرگان اصحاب گفت: يا ابا عبد اللَّه! اجازه بدهيد الآن با يك تير همين جا حرامش كنم. حضرت فرمود: من نمى ‏خواهم شروع كرده باشم. تا در ميان ما جنگ برقرار نشده است، هنوز به صورت دو گروه مسلمان روبروى يكديگر هستيم. تا آنها دست به جنگ و خونريزى نزنند، من دست به جنگ نمى ‏زنم. اين اصل قرآنى را كه در قرآن است: «الشَّهْرُ الْحَرامُ بِالشَّهْرِ الْحَرامِ وَ الْحُرُماتُ قِصاصٌ فَمَنِ اعْتَدى‏ عَلَيْكُمْ فَاعْتَدُوا عَلَيْهِ بِمِثْلِ مَا اعْتَدى‏ عَلَيْكُمْ» که حضرت امير هم در صفّين به همين آيه استناد مى ‏كرد و مى ‏گفت من به حكم اين آيه شروع نمى‏ كنم ولى اگر شروع كردند دفاع مى ‏كنيم، امام حسين در مورد شمر هم رعايت مى‏ كند و مى‏ گويد قبل از آنكه جنگ عملًا از طرف دشمن شروع بشود از طرف ما نبايد شروع بشود. اين نكات است كه مقام معنويت امام را نشان مى‏ دهد كه آنها چگونه فكر مى ‏كردند: يك اصل كوچك و لو يك مستحب هم نبايد پايمال شود. 〰️〰️〰️〰️〰️〰️〰️〰️ ♨️شما نیز سوالات، نظرات و پیشنهادات خود را با ادمین کانال @binesh_qom به اشتراک بگذارید. http://eitaa.com/joinchat/2767650840C19cf095473 بینش مطهر استان قم