#زمینه
#شهادت_حضرت_زینب_س
#سید_مجید_بنی_فاطمه
غارت بود و آتیش خیمه دودو آتیش
من هم تنها بودم
همراهم آهم بود دورم نامحرم بود
من هم تنها بودم
بهارم میرفت تو که میرفتی قرارم میرفت
تو رو از من گرفتنو ازت مونده یه پیرهنو
کاش همون شب با رقیه میبردی با خودت منو
ای تکیه گاه من چشمای تو روشن
من بی محمل رفتم
با جامه ی پاره گوش بی گوشواره
منزل منزل رفتم
نبودی ای یار ببینی مارو میون بازار
ندیدی سیلی خوردنو کجاها مارو بردنو
کاش همون شب با رقیه میبردی با خودت منو
یک سال و نیمه با این روضه ها تنها
روزامو شب کردم
از شهر شام ای داد هر وقت یادم افتاد
از غصه تب کردم
لبت چوب میخورد همونجا ای کاش
که زینب میمُرد
همه اشکامو دیدنو نگم از می کشیدنو
کاش همون شب با رقیه میبردی با خودت منو
┏━━ °•🖌•°━━┓
https://eitaa.com/Shoaraye_aeinimadhankermanshah
┗━━ °•🖌•°━━┛
┏━━ °•🖌•°━━┓
https://rubika.ir/Shoaraye_aeinimadhankermanshah
┗━━ °•🖌•°━━