#نهج_البلاغه ۶
حکمت ۱۲۵ : وَ قَالَ امیرالمومنین علیه السلام : لَأَنسُبَنّ الإِسلَامَ نِسبَةً لَم یَنسُبهَا أَحَدٌ قبَلیِ الإِسلَامُ هُوَ التّسلِیمُ وَ التّسلِیمُ هُوَ الیَقِینُ وَ الیَقِینُ هُوَ التّصدِیقُ وَ التّصدِیقُ هُوَ الإِقرَارُ وَ الإِقرَارُ هُوَ الأَدَاءُ وَ الأَدَاءُ هُوَ العَمَلُ
امیر مومنان (ع) فرمودند : اسلام را چنان میشناسانم که پیش از من کسی آنگونه معرّفی نکرده باشد.
اسلام همان تسلیم در برابر خدا و تسلیم همان یقین داشتن، و یقین اعتقاد راستین، و باور راستین همان اقرار درست، و اقرار درست انجام مسئولیّت ها، و انجام مسئولیّتها همان عمل کردن به احکام دین است.
بخش هایی از شرح آیت الله مکارم شیرازی بر حکمت ۱۲۵ نهجالبلاغه :
امام علیه السلام در این کلام پربار و حکیمانه اش، حقیقت اسلام را به گونه ای که پیش از او هیچ کس تفسیر نکرده، تفسیر میکند و میفرماید: «اسلام را چنان تفسیر میکنم که هیچ کس پیش از من آن را چنین تفسیر نکرده باشد»؛ (لَأَنْسُبَنَّ الْإِسْلَامَ نِسْبَةً لَمْ یَنْسُبْهَا أَحَدٌ قَبْلِی)
سپس در ادامه سخن ضمن شش جمله پی در پی که هر کدام با جمله قبل به صورت زیبایی گره خورده روح اسلام را با این شش جمله میشکافد و حقیقت آن را هویدا میکند.
نخست میفرماید: «اسلام همان تسلیم است»؛ (الْإِسْلَامُ هُوَ التَّسْلِیمُ).
تسلیم در برابر فرمان خدا و دستورات پیغمبر اکرم و امامان معصوم علیهم السلام و تسلیم در برابر فرمان عقل و فطرت. قرآن مجید در آیه ۸۳ سوره آل عمران میفرماید: «وَ لَهُ أَسْلَمَ مَنْ فِی السَّماواتِ وَ الْأَرْضِ طَوْعاً وَ کَرْهاً وَ إِلَیْهِ یُرْجَعُونَ» ؛ و تمام کسانی که در آسمانها و زمین هستند، از روی اختیار یا از روی اجبار، در برابرِ (فرمان) او تسلیم اند و به سوی او باز گردانده میشوند».
در جمله دوم میفرماید: «تسلیم همان یقین است»؛ (وَ التَّسْلِیمُ هُوَ الْیَقِینُ).
زیرا بدون ایمان و یقین، تسلیم حاصل نمی شود و در واقع«تسلیم»از لوازم «یقین»است که امام علیه السلام در اینجا لازم و ملزوم را یکی شمرده و میفرماید: تسلیم همان یقین است.
در جمله سوم میفرماید: «یقین همان تصدیق است»؛ (وَ الْیَقِینُ هُوَ التَّصْدِیقُ).
منظور از«تصدیق»در اینجا علمی است که از مقدمات یقینی حاصل میشود و تا این علم حاصل نگردد«یقین»پیدا نمی شود و تا یقین حاصل نگردد، تسلیم که روح اسلام است نیز حاصل نخواهد شد و در واقع اعتقادی که نام یقین بر آن گذارده ایم نتیجه علمی است که به صورت تصدیق در میآید و در واقع تصدیق و یقین نیز لازم و ملزوم یکدیگرند که امام علیه السلام به واسطه شدت ارتباط این دو با یکدیگر آنها را یکی شمرده و فرموده: یقین همان تصدیق است.
در چهارمین جمله میفرماید: «تصدیق همان اقرار است»؛ (وَ التَّصْدِیقُ هُوَ الْإِقْرَارُ).
اشاره به این که تصدیق قلبی به تنهایی کافی نیست، باید با زبان نیز اقرار شود و به صورت شهادتین که بیان ارکان اسلام است درآید و به همین دلیل تا افراد اقرار به شهادتین نمی کردند مسلمان شمرده نمی شدند.
در پنجمین جمله میفرماید: «اقرار همان اداست»؛ (وَ الْإِقْرَارُ هُوَ الْأَدَاءُ).
منظور از«اداء»در اینجا احساس مسئولیت و آماده شدن و عزم را جزم کردن بر انجام عمل است، زیرا اگر اقرار از دل برخیزد آمادگی برای انجام وظائف و ادای مسئولیتها را ایجاد خواهد کرد. در غیر این صورت اقرار، اقرار دروغین است.
آن گاه در ششمین و آخرین جمله میفرماید: «و ادا همان عمل است»؛ (وَ الْأَدَاءُ هُوَ الْعَمَلُ).
زیرا کسی که عزم خود را بر ادای مسئولیتها جزم میکند بلافاصله وارد صحنه عمل میگردد و اعمال صالحی بر طبق احساس مسئولیت درونی برخاسته از اقرار واقعی و تصدیق و یقین و تسلیم انجام میدهد.
🆔
@shobhemajazi110