eitaa logo
بررسی و پاسخ به شبهات روز
112 دنبال‌کننده
218 عکس
188 ویدیو
2 فایل
در این کانال طبق فرمایشات مقام معظم رهبری در راستای جهاد تبیین شبهات مطرح روز را بررسی وبه آن ها پاسخ می دهیم‌
مشاهده در ایتا
دانلود
۱ یکی از راه های درامان ماندن از فتنه ها، طبق فرمایش (علیه السلام) در این است که ، عملکرد ما به گونه ای باشد که دشمنان نتوانند از ما به نفع خود استفاده بکنند قَالَ علیه السلام : کُن فِی الفِتنَةِ کَابنِ اللّبُونِ لَا ظَهرٌ فَیُرکَبَ وَ لَا ضَرعٌ فَیُحلَبَ امیر مؤمنان علیه السلام فرمودند: در فتنه ها، چونان شتر دو ساله باش، نه پشتی دارد که سواری دهد، و نه پستانی تا او را بدوشند. ترجمه مرحوم دشتی 🆔 @shobhemajazi110
انشالله به حول و قوه الهی هفته ای یکبار به بررسی سخنان ارزشمند و نورانی مولا (علیه السلام) در می پردازیم 🆔 @shobhemajazi110
۲ حکمت ۱۸ : قَالَ امیرالمومنین علیه السلام فِی الّذِینَ اعتَزَلُوا القِتَالَ مَعَهُ خَذَلُوا الحَقّ وَ لَم یَنصُرُوا البَاطِلَ امیرالمومنین علیه السلام(در باره آنان که از جنگ کناره گرفتند) فرمودند: حق را خوار کرده، باطل را نیز یاری نکردند. این سخن امیر مؤمنان (ع) در مورد کسانی چون عبدالله بن عمر و سعد بن ابی وقاص{ پدر عمر سعد فرمانده لشکر یزید در کربلا}بود که در جنگ جمل ترجیح دادند طرف هیچ یک از طرفین جنگ یعنی امیرالمومنین (ع) یا طلحه و زبیر نباشند و به خیال خودشان با این کار از فتنه در امان ماندند، غافل از آنکه با یاری نکردن حق - در زمانیکه حق نیاز به یاری داشت -باعث خواری حق شدند گرچه به باطل هم کمک نکردند اما از آنجا که، این بی طرفی، به تضعیف حق، منجر شد، در نهایت به نفع جبهه ی باطل تمام شد. از این رو، همیشه و همه جا نمی توان بی طرف بود و در عرصه های نبرد نفس گیر حق و باطل، یاری نکردن حق، دست¬کمی از یاری کردن باطل ندارد. این در حالی است که حتی ، یاری کردن حق هم، اگر به موقع نباشد هیچ فایده ای ندارد مانند توابین که قیامشان هیچ سودی نداشت . به نظر می رسد اگر آنان در کربلا به کمک (ع) می شتافتند سرانجام دیگری، برای قیام ، رقم می خورد. 🆔 @shobhemajazi110
۳ حکمت ۷۰ : وَ قَالَ امیرالمؤمنین علیه السلام : لَا تَرَی الجَاهِلَ إِلّا مُفرِطاً أَو مُفَرّطاً نادان را نمی بینی مگر تندرو یا کندرو این سخن (ع) درباره آن دسته افرادی است که در جمع پیروان یک جبهه و جریان، قرار می گیرند نه از سر تآمل در مبانی و اصول اعتقادی آن جریان، بلکه به دلیل غالب شدن آن جریان فکری در یک دوره زمانی. اینان با تاثیر پذیری از شرایط زمانه ، هواداری دوآتشه می شوند و جلوتر از دیگران می تازند اما با پیش آمدن چالش ها و سنگین شدن پیامدهای حضور در جمع هواداران آن جبهه یا مشخص شدن برخی خطاها در پیمایش مسیر ، دچار انفعال ، دگرگونی و چرخش 180 درجه ای می شوند و این بار، مسیر دنده عقب را با پیمایش سریع می روند و در مسیر حرکت وارونه خود ، چه زیاده روی ها که نمی کنند مثال روشن این حقیقت، در گذشته تاریخ، خوارج نهروان بودند که هم در پذیرش حکمیت تندروی کردند و هم پس از مشخص شدن خطای آنان در تحمیل این تصمیم بر امام جامعه. در تاریخ معاصر نیز نمونه های فراوانی از این دسته افراد بوده و هستند که با زیاده روی های آنها در دو سوی افرط و تفریطشان، جامعه از حرکت صحیح بازمانده است مانند اعضاء دو آتشه سازمان مجاهدین خلق در مبارزه با سرمایه داری غرب و امروز آنان که مهره های کاملا در اختیار همان نظام سرمایه داری هستند و نیز انقلابیون افراطی اول انقلاب موسوم به چپ ها که امروزه با دگرگونی عجیب و غریب، در عقب گرد از آرمانهای انقلاب اسلامی، راه افراط را طی می کنند 🆔 @shobhemajazi110
۴ حکمت ۸۰ : وَ قَالَ امیرالمومنین علیه السلام: الحِکمَةُ ضَالّةُ المُؤمِنِ فَخُذِ الحِکمَةَ وَ لَو مِن أَهلِ النّفَاقِ حکمت گمشده مؤمن است، حکمت را فراگیر هر چند از منافقان باشد. (ترجمه ی مرحوم دشتی) از این سخن امیر مومنان (ع) نکات ذیل قابل برداشت است ؛ - اهمیت یادگیری حکمت تا آنجاست که از آن با عنوان گمشده مؤمن یاد شده است و فرا گرفتن آن از منافق نیز، شایسته است. - پذیرش وجود حکمت حتی با فرض کم در افراد ناشایست مثل منافقان - امکان پند آموزی و یاد گرفتن نکات مثبت از افراد ناشایست. در توضیح نکته اول باید گفت که ایشان دانستن حکمت را برای اهل ایمان و افراد جبهه ی حق به اندازه ای مهم می دانند که از آن با تعبیر «گمشده ی مؤمن» یاد می کنند ، گویی شخص، بدون آن، ناقص است و تنها با داشتن حکمت است که کامل می شود . نکته دوم این که افراد ناشایست حتی منافقان نیز انسانند و ممکن است از دانش ، حکمت و فضلیتی برخوردار باشند و مومن در دریافت آن حکمت از آنان، نباید ابایی داشته باشد چرا که حکمت گمشده اوست و هر جا این گوهر گرانبها را یافت باید آن را بردارد. نکته سوم این که حکمت و دانش امر بشری هستند و در وجود هر انسانی با هر ویژگی که باشد قابل انتقال به دیگران است چرا که امری است عام المنفعة برای تمام احاد بشر که به امانت به برخی سپرده شده است. و سخن آخر این که انسان باید همواره در حال آموختن نکات مثبت و آموزنده از موقعیت های مختلف زندگی و افراد گوناگون باشد و حتی از افراد ناشایست هم نکات خوب و مثبت آن ها را فراگرفته و نکات بد آن ها فرو بگذارد. 🆔 @shobhemajazi110
۵ حکمت ۱۱۷ : و قال امیرالمومنین علیه السلام: هَلَکَ فِیَّ رَجُلَانِ: مُحِبٌّ غَالٍ، وَ مُبْغِضٌ قَالٍ امیر مؤمنان (ع) می فرمایند : دو تن به خاطر من به هلاکت رسیدند: دوست افراط کننده، و دشمن دشنام دهنده. (ترجمهٔ مرحوم دشتی) افراط و تفریط مایه هلاکت : امام علیه السلام در این گفتار حکیمانه، افراط و تفریط در امر محبت اولیاء الله را نکوهش می‌کند و می‌فرماید: «دو کس درباره من هلاک شدند: دوست غلو کننده و دشمن کینه توز». بی شک محبت اولیاء الله از ارکان ایمان است و همان سبب پیروی بی قید و شرط از آنان و در نتیجه سبب نجات در دنیا و آخرت می‌شود ولی اگر این محبت از حد اعتدال تجاوز کند و به شکل غلو در آید و امام را به مقام نبوت یا الوهیت برساند، به یقین چنین محبتی گمراهی و ضلالت است. همان گونه که اگر محبت محو شود و جای خود را به عداوت و دشمنی دهد سبب خروج از ایمان و گمراهی و ضلالت خواهد بود. 📚 بخشی از شرح آیت الله مکارم شیرازی بر حکمت ۱۱۷ نهج‌البلاغه 🆔 @shobhemajazi110
۶ حکمت ۱۲۵ : وَ قَالَ امیرالمومنین علیه السلام : لَأَنسُبَنّ الإِسلَامَ نِسبَةً لَم یَنسُبهَا أَحَدٌ قبَلیِ الإِسلَامُ هُوَ التّسلِیمُ وَ التّسلِیمُ هُوَ الیَقِینُ وَ الیَقِینُ هُوَ التّصدِیقُ وَ التّصدِیقُ هُوَ الإِقرَارُ وَ الإِقرَارُ هُوَ الأَدَاءُ وَ الأَدَاءُ هُوَ العَمَلُ امیر مومنان (ع) فرمودند : اسلام را چنان می‌شناسانم که پیش از من کسی آنگونه معرّفی نکرده باشد. اسلام همان تسلیم در برابر خدا و تسلیم همان یقین داشتن، و یقین اعتقاد راستین، و باور راستین همان اقرار درست، و اقرار درست انجام مسئولیّت ها، و انجام مسئولیّت‌ها همان عمل کردن به احکام دین است. بخش هایی از شرح آیت الله مکارم شیرازی بر حکمت ۱۲۵ نهج‌البلاغه : امام علیه السلام در این کلام پربار و حکیمانه اش، حقیقت اسلام را به گونه ای که پیش از او هیچ کس تفسیر نکرده، تفسیر می‌کند و می‌فرماید: «اسلام را چنان تفسیر می‌کنم که هیچ کس پیش از من آن را چنین تفسیر نکرده باشد»؛ (لَأَنْسُبَنَّ الْإِسْلَامَ نِسْبَةً لَمْ یَنْسُبْهَا أَحَدٌ قَبْلِی) سپس در ادامه سخن ضمن شش جمله پی در پی که هر کدام با جمله قبل به صورت زیبایی گره خورده روح اسلام را با این شش جمله می‌شکافد و حقیقت آن را هویدا می‌کند. نخست می‌فرماید: «اسلام همان تسلیم است»؛ (الْإِسْلَامُ هُوَ التَّسْلِیمُ). تسلیم در برابر فرمان خدا و دستورات پیغمبر اکرم و امامان معصوم علیهم السلام و تسلیم در برابر فرمان عقل و فطرت. قرآن مجید در آیه ۸۳ سوره آل عمران می‌فرماید: «وَ لَهُ أَسْلَمَ مَنْ فِی السَّماواتِ وَ الْأَرْضِ طَوْعاً وَ کَرْهاً وَ إِلَیْهِ یُرْجَعُونَ» ؛ و تمام کسانی که در آسمان‌ها و زمین هستند، از روی اختیار یا از روی اجبار، در برابرِ (فرمان) او تسلیم اند و به سوی او باز گردانده می‌شوند». در جمله دوم می‌فرماید: «تسلیم همان یقین است»؛ (وَ التَّسْلِیمُ هُوَ الْیَقِینُ). زیرا بدون ایمان و یقین، تسلیم حاصل نمی شود و در واقع«تسلیم»از لوازم «یقین»است که امام علیه السلام در اینجا لازم و ملزوم را یکی شمرده و می‌فرماید: تسلیم همان یقین است. در جمله سوم می‌فرماید: «یقین همان تصدیق است»؛ (وَ الْیَقِینُ هُوَ التَّصْدِیقُ). منظور از«تصدیق»در اینجا علمی است که از مقدمات یقینی حاصل می‌شود و تا این علم حاصل نگردد«یقین»پیدا نمی شود و تا یقین حاصل نگردد، تسلیم که روح اسلام است نیز حاصل نخواهد شد و در واقع اعتقادی که نام یقین بر آن گذارده ایم نتیجه علمی است که به صورت تصدیق در می‌آید و در واقع تصدیق و یقین نیز لازم و ملزوم یکدیگرند که امام علیه السلام به واسطه شدت ارتباط این دو با یکدیگر آنها را یکی شمرده و فرموده: یقین همان تصدیق است. در چهارمین جمله می‌فرماید: «تصدیق همان اقرار است»؛ (وَ التَّصْدِیقُ هُوَ الْإِقْرَارُ). اشاره به این که تصدیق قلبی به تنهایی کافی نیست، باید با زبان نیز اقرار شود و به صورت شهادتین که بیان ارکان اسلام است درآید و به همین دلیل تا افراد اقرار به شهادتین نمی کردند مسلمان شمرده نمی شدند. در پنجمین جمله می‌فرماید: «اقرار همان اداست»؛ (وَ الْإِقْرَارُ هُوَ الْأَدَاءُ). منظور از«اداء»در اینجا احساس مسئولیت و آماده شدن و عزم را جزم کردن بر انجام عمل است، زیرا اگر اقرار از دل برخیزد آمادگی برای انجام وظائف و ادای مسئولیت‌ها را ایجاد خواهد کرد. در غیر این صورت اقرار، اقرار دروغین است. آن گاه در ششمین و آخرین جمله می‌فرماید: «و ادا همان عمل است»؛ (وَ الْأَدَاءُ هُوَ الْعَمَلُ). زیرا کسی که عزم خود را بر ادای مسئولیت‌ها جزم می‌کند بلافاصله وارد صحنه عمل می‌گردد و اعمال صالحی بر طبق احساس مسئولیت درونی برخاسته از اقرار واقعی و تصدیق و یقین و تسلیم انجام می‌دهد. 🆔 @shobhemajazi110
۸ حکمت ۱۶۷: وَ قَالَ امیرالمومنین علیه السلام الإِعجَابُ یَمنَعُ الِازدِیَادَ امیر مؤمنان فرمودند : خود پسندی مانع فزونی است. (ترجمهٔ مرحوم دشتی) شخص به خود شیفته گمان می‌برد که به حد کمال و غرض رسیده است و حال آنکه به فزونی رسیدن را کسی مطالبه می‌کند که به قصور و ناقص بودن خود معترف باشد نه کسی که گمان می‌برد در حد کمال است. حقیقت به خود شیفتگی این است که آدمی در مورد خود منزلتی را گمان برد که شایسته و سزاوار آن نیست. و به همین سبب یکی از حکیمان به مردی که به خود شیفته بود گفت: شاد می‌شوم که در نظر مردم آن چنان باشم که تو درباره خود گمان می‌بری و در نظر خودم چنان باشم که تو در نظر مردمی. آن حکیم بدین گونه آرزو کرده است که به معایب نفس خویش همان گونه آگاه شود که مردم از عیب به خود شیفتگی آن مرد آگاه هستند. به حسن بصری گفته شد: بدترین مردم کیست؟ گفت: آن کس که عقیده داشته باشد از همه مردم بهتر است. (شرح مرحوم آیت الله دامغانی) 🆔 @shobhemajazi110
۹ حکمت ۱۰۹ : وَ قَالَ امیرالمومنین علیه السلام : نَحنُ النّمرُقَةُ الوُسطَی بِهَا یَلحَقُ التاّلیِ وَ إِلَیهَا یَرجِعُ الغاَلیِ امیرمومنان می فرمایند: ما تکیه گاه میانه ایم، عقب ماندگان به ما می‌رسند، و پیش تاختگان به ما باز می‌گردند. (ترجمهٔ مرحوم دشتی) امام علیه السلام در این گفتار حکیمانه، موقف خود و خاندانش را در برابر«مقصران» و«غالیان»روشن ساخته است، می‌فرماید: «ما تکیه گاه میانه هستیم؛ (باید) عقب افتادگان به آن ملحق شوند و تندروان به سوی آن باز گردند»؛ (نَحْنُ النُّمْرُقَةُ الْوُسْطَی، بِهَا یَلْحَقُ التَّالِی، وَ إِلَیْهَا یَرْجِعُ الْغَالِی). این تعبیر کنایه زیبا و دلنشینی است، زیرا«نُمْرُقة»در اصل به معنای پشتی یا متکایی است که بر آن تکیه می‌کنند؛پشتی وسط و میانه، پشتی ممتازی بوده که در صف پشتی‌های مجلس مورد توجه و جایگاه افراد شریف تر بوده است. می فرماید: آنها که پایین ترند باید رو به سوی ما کنند و آنها که بالاترند باید نگاه خود را به ما باز گردانند (و همگی راه اعتدال را پیش گیرند). اشاره به اینکه مورد قبول در اسلام و آیین الهی اموری است که در سر حد اعتدال و دور از افراط و تفریط باشد، همان گونه که قرآن مجید می‌ فرماید : «وَ الَّذِینَ إِذا أَنْفَقُوا لَمْ یُسْرِفُوا وَ لَمْ یَقْتُرُوا وَ کانَ بَیْنَ ذلِکَ قَواماً»؛ کسانی که هنگامی که انفاق می‌کنند نه اسراف می‌کنند و نه سخت گیری و در میان این دو حد اعتدال را رعایت می‌کنند». (فرقان، آیه ۶۷. ) بخشی از شرح آیت الله مکارم بر حکمت ۱۰۹ نهج‌البلاغه 🆔 @shobhemajazi110
حکمت 10 نهج البلاغه.mp3
15.25M
۱۰ حکمت ۱۰ : وَ قَالَ امیرالمومنین علیه السلام : خَالِطُوا النّاسَ مُخَالَطَةً إِن مِتّم مَعَهَا بَکَوا عَلَیکُم وَ إِن عِشتُم حَنّوا إِلَیکُم با مردم آنگونه معاشرت کنید، که اگر مردید بر شما اشک ریزند، و اگر زنده ماندید، با اشتیاق سوی شما آیند. (ترجمهٔ مرحوم دشتی) شرح استاد محمدی بر حکمت ۱۰ نهج‌البلاغه 🆔 @shobhemajazi110
۱۱ حکمت ۵۳ : وَ قَالَ امیرالمومنین علیه السلام : السّخَاءُ مَا کَانَ ابتِدَاءً فَأَمّا مَا کَانَ عَن مَسأَلَةٍ فَحَیَاءٌ وَ تَذَمّمٌ سخاوت آن است که تو آغاز کنی، زیرا آنچه با درخواست داده می‌شود یا از روی شرم و یا از بیم شنیدن سخن ناپسند است. (ترجمهٔ مرحوم دشتی) سخاوت واقعی امام علیه السلام در این گفتار حکیمانه به نکته دقیق و آموزنده ای اشاره کرده، می‌فرماید: «سخاوت آن است که ابتدایی (و بدون درخواست) باشد؛اما آنچه در برابر تقاضا داده می‌شود یا از روی حیاست و یا برای فرار از مذمّت»؛ (السَّخَاءُ مَا کَانَ ابْتِدَاءً، فَأَمَّا مَا کَانَ عَنْ مَسْأَلَةٍ فَحَیَاءٌ وَ تَذَمُّمٌ). سخاوت را این گونه تفسیر کرده اند: حالت و فضیلتی درونی است که انسان را به بذل مال به مستحقان و نیازمندان بدون عوض وا می‌دارد. بر این اساس اگر کسی درخواستی کند و از آبروی خود به وسیله درخواست مایه بگذارد، آنچه سخاوتمندانه می‌بخشد در واقع عوض آبروی اوست و به راحتی نمی توان نام آن را سخاوت گذاشت و نیز بخشش که پس از درخواست صورت می‌گیرد ممکن است بدین سبب باشد که اگر بخشش نکند، درخواست کننده و یا مردمی که از آن آگاهی می‌یابند او را نکوهش و مذمت کنند، بنابراین بخشش در برابر نجات از مذمت مردم واقع شده است و بدون عوض نیست و به تعبیر عموم مردم برای رودربایستی است. بنابراین سخاوت خالص و حقیقی آن است که انسان پس از آگاهی بر نیازمندی افراد آبرومند، در حل مشکل آنها به صورت پنهانی بکوشد و نیازی به سؤال نباشد.(بخش هایی از شرح آیت الله مکارم شیرازی بر حکمت ۵۳ نهج‌البلاغه) 🆔 @shobhemajazi110
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
۱۲ حکمت ۳۴۱ وَ قَالَ امیرالمومنین علیه السلام : یَومُ العَدلِ عَلَی الظّالِمِ أَشَدّ مِن یَومِ الجَورِ عَلَی المَظلُومِ روز اجرای عدل بر ستمگر، سخت تر است از روز ظلم کردن ستمگر بر مظلوم است . منظور از روز اجرای عدالت اعم از دنیا و آخرت است، زیرا تاریخ نشان می‌دهد که بسیاری از ظالمان در همین دنیا به مجازات‌های سختی گرفتار شده اند و حتی در عمر کوتاه خود نیز بارها صحنه آن را دیده ایم که اگر آن را جمع آوری کنیم کتابی می‌شود. با توجه به مطلق بودن کلمه«عدل»تفسیر دوم مناسب تر به نظر می‌رسد به خصوص این که جور در دنیا واقع می‌شود و اگر عدل هم در دنیا باشد تناسب بیشتری دارد و می‌دانیم که مجازات‌های ظالمان در دنیا مانع از مجازات آن‌ها در آخرت نیست و باید کفاره ظلم خود را هم در دنیا بدهند و هم در آخرت، بنابراین کلام حکیمانه پیش گفته، مفهوم عامی دارد که دنیا و آخرت، هر دو را فرا می‌گیرد. (ترجمه و شرح آیت الله مکارم شیرازی) پی نوشت: (کلیپ 🎦 بالا که در شبکه های اجتماعی هم پخش شده است مربوط به کودکی خردسال در می باشد که وحشت ناشی از صدای بمباران های رژیم صهیونیستی اورا به چنین وضعیتی انداخته است 😔) 🆔 @shobhemajazi110
۱۳ حکمت ۴۷ بخش اول وَ قَالَ امیر المؤمنین علیه السلام : قَدرُ الرّجُلِ عَلَی قَدرِ هِمّتِهِ وَ صِدقُهُ عَلَی قَدرِ مُرُوءَتِهِ وَ شَجَاعَتُهُ عَلَی قَدرِ أَنَفَتِهِ وَ عِفّتُهُ عَلَی قَدرِ غَیرَتِهِ امیر مؤمنان می فرمایند: ارزش مرد به اندازه همّت اوست، و راستگویی او به میزان جوانمردی اش، و شجاعت او به قدر ننگی است که احساس می‌کند، و پاکدامنی او به اندازه غیرت اوست. (ترجمهٔ مرحوم دشتی) چهار فضیلت مهم اخلاقی امام علیه السلام در این چند جمله حکیمانه به رابطه چهار موضوع مهم با چهار موضوع دیگر از صفات انسانی اشاره فرموده است. نخست می‌فرماید: «ارزش هر کس به اندازه همت اوست» منظور از همت تصمیماتی است که انسان برای انجام کارهای مهم می‌گیرد و به دنبال آن تلاش می‌کند. هر اندازه این تصمیمات والاتر و این تلاش‌ها گسترده باشد همت انسان بلندتر است و این که امام می‌فرماید: ارزش هر کسی به اندازه همت اوست برای آن است که اشخاص والا همت معمولاً تلاش می‌کنند تا به مقامات عالی برسند پس نباید ارزش وجودی ظاهری آنها را امروز ملاحظه کرد بلکه آن نیروی نهفته در درون آنها که نامش همت است باید مقیاس و معیار شمرده شود. در دومین جمله پرمعنای خود می‌فرماید: «راستگویی و صداقتِ هر کس به اندازه شخصیت اوست» زیرا انسان با شخصیت این کار را برای خود ننگ می‌داند که به دیگران دروغ بگوید. اضافه بر این، غالبا دیده شده است که دروغ‌ها بعد از مدتی فاش می‌گردد؛انسان با شخصیت حاضر نمی شود کاری انجام دهد که در آینده آبروی او را ببرد.
۱۴ حکمت ۴۸ : وَ قَالَ امیرالمومنین علیه السلام : الظّفَرُ بِالحَزمِ وَ الحَزمُ بِإِجَالَةِ الرأّی ِ وَ الرأّی ُ بِتَحصِینِ الأَسرَارِ پیروزی در دوراندیشی، و دور اندیشی در به کار گیری صحیح اندیشه، و اندیشه صحیح به راز داری است. (ترجمه مرحوم دشتی) راه پیروزی امام علیه السلام در این گفتار حکیمانه و پرمایه در سه جمله کوتاه رمز پیروزی را در کارها بیان می‌کند. نخست می‌فرماید: «پیروزی در گرو تدبیر است»؛ (الظَّفَرُ بِالْحَزْمِ). «حَزْم»که به معنای دوراندیشی و مطالعه عواقبِ کار است، یکی از مهم ترین عوامل پیروزی است، زیرا افراد سطحی نگر که گرفتار روزمرّگی هستند در برابر حوادث پیش بینی نشده به زودی به زانو در می‌آیند و رشته کار از دستشان بیرون می‌رود و شکست می‌خورند. سپس امام علیه السلام در جمله دوم می‌فرماید: «حزم و دوراندیشی در گرو به کار گرفتن فکر است»؛ (وَ الْحَزْمُ بِإِجَالَةِ الرَّأْیِ). «اجالة»به معنای جولان دادن و«رأی»به معنای فکر است و منظور از جولان دادن فکر این است که انسان همچون اسب سواری که در تمام اطراف میدان نبرد، قبل از شروع گردش می‌کند تا از نقاط ضعف و قوت با خبر شود، باید در مسائل مهم نیز چنین کند و تمام جوانب یک مسئله را از خوب و بد بدون اغماض بررسی کند تا بتواند تصمیم صحیح بگیرد. گاه برای رسیدن به پیروزی باید از نقشه پیچیده و مختلفی استفاده کرد که آگاهی دشمن بر آن سبب نابود شدن وی است، از این رو امام علیه السلام در سومین و آخرین جمله حکمت آمیز فوق می‌فرماید: «تفکر صحیح در گرو نگه داری اسرار است» (شرح آیت الله مکارم شیرازی) 🆔 @shobhemajazi110
1_8677473468.mp3
3.93M
۱۵ وَ قَالَ امیرالمومنین علیه السلام :إِنّ هَذِهِ القُلُوبَ تَمَلّ کَمَا تَمَلّ الأَبدَانُ فَابتَغُوا لَهَا طَرَائِفَ الحِکَمِ همانا این دل‌ها همانند بدن‌ها افسرده می‌شوند، پس برای شادابی دلها، سخنان زیبای حکمت آمیز را بجویید. 🎙 شرح استاد محمدی 🆔 @shobhemajazi110
message-1706079830-21.mp3
1.98M
۱۶ حکمت ۱۱۰ حضرت امیرالمؤمنین علیه السلام فرمودند: لا يُقِيمُ أَمْرَ الله سُبْحَانَهُ إِلَّا مَنْ لَا يُصَانِعُ وَ لَا يُضَارِعُ وَ لَا يَتَّبِعُ الْمَطَامِعَ فرمان خدا را تنها كسى مى تواند اجرا كند كه نه سازش كار باشد (و اهل رشوه) و نه تسليم و ذليل (در مقابل ديگران) و نه پيروى از طمع ها كند. 🎙 شرح استاد محمدی شاهرودی 🆔 @shobhemajazi110
۱۷ حکمت ۱۱۹ وَ قَالَ امیر المؤمنین علیه السلام:مَثَلُ الدّنیَا کَمَثَلِ الحَیّةِ لَیّنٌ مَسّهَا وَ السّمّ النّاقِعُ فِی جَوفِهَا یهَویِ إِلَیهَا الغِرّ الجَاهِلُ وَ یَحذَرُهَا ذُو اللّبّ العَاقِلُ دنیای حرام چون مار سمّی است، پوست آن نرم ولی سمّ کشنده در درون دارد، نادان فریب خورده به آن می‌گراید، و هوشمند عاقل از آن دوری گزیند. (ترجمهٔ مرحوم دشتی) طبیعت دنیا دارای این دو ویژگی ظاهری فریبنده و باطنی خطرناک است؛ کاخ ها، زر و زیورها، لباس ها، غذاهای رنگارنگ و عیش و نوش‌ها مظاهر جذاب دنیاست؛ولی در درون، غفلت، بی خبری از خدا آلوده شدن به انواع گناهان را برای به دست آوردن یا حفظ آن با خود دارد. روی این جهت امام علیه السلام در عبارات مختلفش با ذکر مثال‌های متعدد تناقض این ظاهر و باطن را آشکار ساخته و هشدار داده است. در مثال مورد نظر تضاد ظاهر و باطن دنیا با تمثیل به مار نشان داده شده که به هنگام لمس آن بسیار نرم و ملایم به نظر می‌رسد و انسانِ بی خبر از لمس آن لذت می‌برد در حالی که اگر یک لحظه غافل شود سم«ناقع» (سم قاتل و جان گدازی) که در درون این حیوان خطرناک است از طریق نیش آن به بدن انسان منتقل می‌شود. تعبیر به«غِرِّ جاهل»اشاره به انسان‌های نادان و نا آگاهی است که تنها چشم به ظواهر فریبنده دنیا می‌دوزند و از آنچه در باطن دارد و تاریخ پیشینیان آن را به خوبی مجسم ساخته بی خبر می‌مانند؛ولی عاقلان باتجربه و آگاه که سرنوشت دنیاپرستان را در آیینه تاریخ مشاهده کرده اند خود را از آن برحذر می‌دارند. «شرح آیت الله مکارم شیرازی » 🆔 @shobhemajazi110
message-1707727790-68.mp3
8.99M
۱۸ حکمت ۱۲۳ امیرالمومنین علیه السلام فرمودند: طوبَى لِمَنْ ذَلَّ فِي نَفْسِهِ... خوشا به حال كسى كه در نزد خود كوچك (و متواضع) است (و در نظر مردم بزرگ وعزيز)... 🎙شرح استاد محمدی شاهرودی 📚 https://btid.org/fa/news/185233 🆔 @shobhemajazi110
۱۹ حکمت ۱۲۵ وَ قَالَ امیر المؤمنین علیه السلام : لَأَنسُبَنّ الإِسلَامَ نِسبَةً لَم یَنسُبهَا أَحَدٌ قبَلیِ الإِسلَامُ هُوَ التّسلِیمُ وَ التّسلِیمُ هُوَ الیَقِینُ وَ الیَقِینُ هُوَ التّصدِیقُ وَ التّصدِیقُ هُوَ الإِقرَارُ وَ الإِقرَارُ هُوَ الأَدَاءُ وَ الأَدَاءُ هُوَ العَمَلُ امیرمؤمنان می فرمایند : اسلام را چنان می‌شناسانم که پیش از من کسی آنگونه معرّفی نکرده باشد. اسلام همان تسلیم در برابر خدا و تسلیم همان یقین داشتن، و یقین اعتقاد راستین، و باور راستین همان اقرار درست، و اقرار درست انجام مسئولیّت ها، و انجام مسئولیّت‌ها همان عمل کردن به احکام دین است. (ترجمهٔ مرحوم دشتی) سخن امام علیه السلام در این تفسیر عمیقی که برای اسلام کرده اشاره به اسلام واقعی و حقیقی است که در درون جان انسان نفوذ کند و آثار آن یکی پس از دیگری ظاهر گردد؛نخست در مقام تسلیم برآید؛تسلیمی که زائیده یقین است و یقینی که مولود تصدیق است و سپس اقرار از این تصدیق متولد می‌شود و این اقرار چون از عمق جان برخاسته ملازم با احساس مسئولیت در برابر فرمان الهی است و به دنبال این احساس اعمال صالح یکی پس از دیگری ظاهر می‌شود و قلب و زبان و عمل هر سه هماهنگ می‌گردند. بنابراین اگر کسانی ایمان داشته باشند و اقرار به شهادتین کنند ولی در عمل کوتاهی نمایند چنان نیست که مسلمان نباشند و گرنه اکثر مسلمانان از اسلام بیرون خواهند رفت، بلکه اسلامِ آنها اسلامی در مرحله پایین و ضعیف است و آنچه امام علیه السلام در این کلام پربار بیان فرموده اسلام در درجات عالی وکامل است. (شرح آیت الله مکارم شیرازی) 🆔 @shobhemajazi110
۲۰ حکمت ۱۲۹ وَ قَالَ امیر المومنین علیه السلام : عِظَمُ الخَالِقِ عِندَکَ یُصَغّرُ المَخلُوقَ فِی عَینِکَ و آن حضرت فرمود: عظمت خالق هستی نزد تو، آفریده شده را در نظرت کوچک می‌کند. (ترجمه حجت الاسلام انصاریان) امام علیه السلام در این سخن حکیمانه اش رابطه نزدیکی را میان شناخت عظمت خداوند و کوچکی دنیا در نظر انسان بیان کرده، می‌فرماید: «عظمت آفریدگار نزد تو مخلوق را در چشمت کوچک می‌کند» همان گونه که در بیان سند این کلام حکیمانه گفته شد، امام علیه السلام در خطبه ۱۹۳ نیز آن را به عبارت دیگری بیان فرموده و آن را یکی از صفات برجسته پرهیزکاران می‌شمارد که خدا را به عظمت شناخته اند و ما سوی الله در نظرشان کوچک است. هرگاه انسان در دوران کودکی در خانه ای زندگی می‌کرده که حوض کوچکی در آن وجود داشته چنانچه وقتی بزرگ می‌شود او را به کنار استخری ببرند، بسیار در نظرش جلوه می‌کند؛ولی اگر در کنار دریا بزرگ شده باشد، هرگاه او را در کنار آن استخر ببرند در نظرش کوچک می‌آید. بر همین اساس آنان که ذات پاک خداوند را با عظمت شناخته اند، یک عالم قدرت و جبروت، یک عالم علم و ملکوت، هنگامی که به قدرت‌های مخلوقات می‌نگرند همچون قطره ای در مقابل دریا و یا کمتر از آن در نظرشان جلوه می‌کند. به همین دلیل اگر بخواهیم در دنیا زهد پیشه کنیم و به مقامات مادی و ثروت‌ها و زرق و برق دنیا بی اعتنا باشیم باید سطح معرفت خود را نسبت به خداوند بالا ببریم که نتیجه قطعی عظمت خالق در نظر ما کوچک شدن مخلوقات است. (شرح آیت‌الله مکارم شیرازی) 🆔 @shobhemajazi110
۲۱ حکمت ۱۷۳ وَ قَالَ امیر المؤمنین علیه السلام : مَنِ استَقبَلَ وُجُوهَ الآرَاءِ عَرَفَ مَوَاقِعَ الخَطَإِ امیرمؤمنان (علیه السلام) فرمودند : آن کس که از افکار و آراء گوناگون استقبال کند، صحیح را از خطا خوب شناسد. امام علیه السلام در این گفتار حکیمانه راه به دست آوردن رأی صحیح را در مسائل مختلف نشان داده است. می‌فرماید: «کسی که از آراء مختلف استقبال کند (و نظرات متفاوت را بررسی نماید) موارد خطا را خواهد شناخت»؛ بعضی از مسائل بدیهی است و به همین دلیل مورد اختلاف نیست اما بسیاری از مسائل نظری پیچیده و آراء مختلفی در آن اظهار شده است. در این گونه مسائل هرگز نباید انسان به تنهایی تصمیم گیری کند بلکه عقل می‌گوید: باید آرای دیگران را به ضمیمه استدلالات آنها بررسی کند تا بتواند آنچه را به حقیقت نزدیک تر است انتخاب نماید. همان چیزی که قرآن مجید به آن دستور داده می‌فرماید: «فَبَشِّرْ عِبادِ* اَلَّذِینَ یَسْتَمِعُونَ الْقَوْلَ فَیَتَّبِعُونَ أَحْسَنَهُ أُولئِکَ الَّذِینَ هَداهُمُ اللّهُ وَ أُولئِکَ هُمْ أُولُوا الْأَلْبابِ» ؛ (. زمر، آیه ۱۷ و ۱۸. ) بر این اساس حکما و متکلمان و فقهای ما همواره در مسائل نظری نخست به نقل اقوال می‌پردازند و در کنار هر قول دلیل طرفداران آن را ذکر می‌کنند، سپس از بررسی مجموع آنها ضعف‌ها و قوت‌ها ظاهر می‌شود و آن قول را که از همه برتر می‌بینند انتخاب می‌کنند. حتی گاه اقوال کسانی که اختلاف مذهبی با آنها دارند نیز در برابر خود قرار داده و دلیلشان را بررسی می‌کنند. (شرح آیت الله مکارم شیرازی) 🆔 @shobhemajazi110
۲۲ حکمت ۱۷۵ وَ قَالَ امیر المومنین علیه السلام : إِذَا هِبتَ أَمراً فَقَع فِیهِ فَإِنّ شِدّةَ تَوَقّیهِ أَعظَمُ مِمّا تَخَافُ مِنهُ امیر مومنان (ع) فرمودند:هنگامی که از چیزی می‌ترسی، خود را در آن بیفکن، زیرا گاهی ترسیدن از چیزی، از خود آن سخت تر است. (ترجمهٔ مرحوم دشتی) راه زدودن ترس و وحشت امام علیه السلام در این گفتار حکیمانه به نکته حکیمانه مهمی در مقابله با مشکلات اشاره کرده می‌فرماید: «هنگامی که از چیزی (زیاد) می‌ترسی خود را در آن بیفکن، چرا که سختی پرهیز از آن از آنچه می‌ترسی بیشتر است»؛ (إِذَا هِبْتَ أَمْراً فَقَعْ فِیهِ، فَإِنَّ شِدَّةَ تَوَقِّیهِ أَعْظَمُ مِمَّا تَخَافُ مِنْهُ). بارها این مطلب تجربه شده است که انسان هنگامی که از چیزی می‌ترسد پیوسته در اضطراب و پریشانی و ناراحتی است؛اما هنگامی که انسان خود را در آن می‌افکند می‌بیند بسیار راحت تر از آن بود که فکر می‌کرد. دلیل این مشکل روانی روشن است، زیرا اولاً تا انسان وارد چیزی نشده پیوسته در پریشانی و وحشت به سر می‌برد و ای بسا روزها و هفته‌ها این درد و رنج ادامه یابد؛اما هنگامی که خود را در آن افکند ممکن است در چند دقیقه پایان یابد. ثانیاً تا انسان به سراغ مطلبی که از آن می‌ترسد نرود احتمالات گوناگون می‌دهد که بسیاری از آن احتمالات بیش از واقعیتی است که در آن امر مخوف وجود دارد. به همین دلیل درد و رنج انسان افزایش می‌یابد. (شرح آیت الله مکارم شیرازی) 🆔 @shobhemajazi110