#طنز_جبهه✍
مدتی بود نگهبان جدیدی به اردوگاه آمده بود که از نظر چهره واقعاً بدترکیب بود و عجیب این که خیلی دست و پا شکسته فارسی حرف می زد. بعضی ها اول فکر می کردند او یک ایرانی وطن فروش است که به خدمت رژیم عراق درآمده است؛ ولی بعدها ثابت شد که او عراقی است. رژیم عراق برای این که از نظر سیاسی و فرهنگی روی بچه ها کار کند و آن ها را از انقلاب بری سازد، هر چند یک بار عدّه ای روحانی درباری را به اردوگاه می آورد تا از طریق خطابه و موعظه به خیال خودشان روی رزمندگان اسیر کار کنند، ولی همیشه در حین سخنرانی اتفاقی می افتاد که جلسه ی موعظه با قهقهه ی خنده ی بچّه ها برچیده می شد. در یکی از روزها، سوت ها در اردوگاه به صدا درآمد و سربازان عراقی همه ی اسرا را در گوشه ای جمع کردند. همیشه یکی از برادران عرب زبان خودمان را برای ترجمه ی حرف های این روحانی نماها می بردند، ولی این بار افسر عراقی خوشحال بود که از میان خودشان مترجمی پیدا شده بود. روحانی نما شروع کرد به حرف زدن و سربازی هم که ذکر او رفت، شروع کرد به ترجمه کردن. روحانی نما بعد از مقدّمه ای گفت: « فی المسجد الحرام ». مترجم هم فریاد زد: « فی مسجد الحروم » و به خیال خود داشت ترجمه می کرد. در قسمت دیگر سخنرانی، روحانی نما فریاد زد: « اللتی » مترجم هم با صدای بلند و گوشخراشی فریاد زد: « اللتی» خلاصه هر چه روحانی نما می گفت، او هم با مختصر تغییری همان را تکرار می کرد و همه ی اسرا نشسته بودند و از این فیلم کمدی می خندیدند که روحانی متوجه شد و میکروفون را از مترجم گرفت و سخنرانی با همین وضعیت به پایان رسید.
کتاب طنزدراسارت، صفحه:97📚
🆔https://zil.ink/shohada_fakeh