🌹عمو عابدی هم با تویوتاش آمده بود خط و برای گردان اسلحه و تجهیزات جمع می‌کرد. 🌷 بچه های تعاون لشکر، مشغول جمع آوری شهـدا و انتقال آنها به عقب بودند. تویوتای تعاون درست جلوی درِ سنگر ما ایستاده بود و پیکر مطهر بچه ها را مرتب کنار هم می‌چید. 🌹 ما هم به چهره شهــدا خیره شده بودیم. چند تن از بچه ها گریه می‌کردند. پیکرها آن قدر متین و جذاب بودند که آدم هوس می‌کرد کنارشان بنشیند و درد دل کند. بعد از مدتی بچه ها، دورتادور تویوتای تعاون را گرفته بودند؛ گویا زیارتگاه است و واقعا هم که شهید زیارت کردن دارد آن هم در همچون جایی و با همچون حالی. 💐 ناگهان یکی از بچه ها گفت: «منزل نو مبارک؛ یاد ما هم باشید. دست ما را هم آن طرف خط بگیرید.» امـان همه را برید. صدای گریه اوج گرفت ... 📚 برگرفته از کتاب: « زنده باد کمیل»/ محسن مطلق نشر سوره مهر کانال شهدای نیروی انسانی https://eitaa.com/shohadaenirooensani