🔸داستانی از مثنوی معنوی در تاریخ آمده است یک نفر مارگیر بود و معرکه‌گیری می‌کرد.او روزی به کوهستان رفت تا ماری بگیرد و به بغداد آورده و با نمایش دادن آن به مردم درآمدی کسب کند.فصل زمستان بود و پس از تحمل و رنج بسیار بالاخره موفق شد اژدهایی عظیم الجثه را پیدا کند.چون هوا سرد بود،اژدها بی‌حرکت در جای خود خشک شده بود،او با زحمت اژدها را به طرف شهر بغداد می‌برد و فریاد می‌زد : مردم بیایید ببینید چه اژدهایی شکار کردم ، مردم کنار رود دجله بغداد جمع شدند و منتظر بودند تا آن حیوان ترسناک را مشاهده نمایند .هوا گرم شده بود و اژدها بر اثر گرمای شدید آفتاب قدرت گرفت، وقتی مارگیر آن را از کیسه بیرون آورد ناگهان دیدند اژدها تکان خورد و به طرف مارگیر حمله کرده و او را به هلاکت رساند مردم نیز از ترس پا به فرار گذاشتند. ای عزیز :غافل نباش که اژدها . همان نفس ماست که اگر قدرت و سلطه پیدا کند تار و پود زندگی ما را در هم می‌ریزد 🔸برگرفته از کتاب سال صالحین ۹۳ صفحه ۲۳ @shohadamobareke کانال شهدای شهرستان مبارکه 👆 https://eitaa.com/joinchat/3729195051Cf4b67228b8 مسجدی ها 👆👆 @mobsetad کانال ستاد امر به معروف و نهی از منکر شهرستان مبارکه 👆 @setad_mobarakeh👈 کانال ستاد برگزاری نماز جمعه مبارکه کانون بسیج پیشکسوتان مبارکه👇👇👇 @pishkesvatanemobarakeh شهید و امورایثارگران شهرستان مبارکه # دفتر ثبت خاطرات دفاع مقدس شهرستان مبارکه