🌸🍃🌸🌸 🍃🌸🌸 🌸🌸 🌸 حدود سه ماهی از آن خبر می گذاشت ، از ذوقش ، همسر جان همه را خبر کرد ، مراعات خجالت کشیدن های مرا هم نکرد ، روز هامون سپری میشد ...حالم زیادی خوب بود ...فکر کنم از برکت این کوچولو بود .. دیگه اجازه نداشتم سنگین تر از بشقاب بلند کنم ، چون باید اونوقت اخم و تخمای آقا رو تحمل می کردم ، جانم فداشه ....به مامانم که خبر دادم تا چند ثانیه هیچ صدای نیومد ، حتی صدای نفس هاش ، البته بهار هم در اون حال بود با این تفاوت که بعد چند ثانیه جیغی زد که گفتم الان ستون های خونشون ریخت ..........برای جنسیتش ، هر دومون می گفتیم که فقط مهم اینکه سالم باشه ولی اگه می خواستیم بگیم ، من می گفتم پسر و آراد می گفت دختر .... شب ها با هم می رفتیم پیاده روی و کلی درباره فسلقمون برنامه می ریختیم...انتظار شیرین بود ...انتظار اینکه تا چند ماه دیگه یکی متولد بشه که منو مامان صدا کنه ...با وول خوردناش جوری ذوق می کردم که قابل وصف نبود ، موقع بیکاری ها ، زیاد قرآن می خوندم ، با صوت هم می خوندم ، جوری که انگار اون موجود کوچیک می شنید ، از وقتی که باردار شده بودم بیشتر حواسم روی رفتار هام بود چون میدونستم که چقدر تاثیر داره .... ۰۰۰۰۰۰۰۰۰۰۰۰۰۰۰۰۰۰۰۰۰۰ امروز قرار بود برای تعیین جنسیت بریم دکتر ، البته به دلیل اصرار های بهار و لیلی و خریدن وسیله هاش ... راستش بهتر هم بود ، چون هر دفعه با آراد سر این کل کل می کردیم. بعد از سوار شدن توی ماشین ، آروم دستم را روی شکمم کشیدم ، بلند طوری که آراد بشنوه گفتم : پسر گل مامان ، دورت بگردم من آراد که اینو شنید با خنده گفت :عروسک بابا ، مراقب خودت باش ...دیگه مرده بودیم از خنده .... در راه برگشت بودیم ...بعد شنیدن یک خبر کاملا شوک کننده .....نمیدونستم خوشحال باشم ، یا گریه کنم آراد که حال زار من رو دید گفت : عزیزم مصلحت خدا بوده خوب ، بهتر هم شد اتفاقا ... با حالت گریه به طرفش برگشتم : بله دیگه ، جنابعالی که قرار نیست نگهشون دارید .... دستم را روی صورتم گذاشتم و ناله وار ادامه دادم : وای آراد عین کابوسه...فک کن دو تا شون با هم گریه کنن ....آراد نگاهم کرد : عوضش هردومون بردیم ها با چشم غره ای که حواله اش کردم ، خنده اش را قورت داد : خب خانوم گلم ، مگه تقصیر منه؟؟؟ با غیض به سمتش برگشتم : نه عزیزم ، این چه حرفیه ؟ تقصیر عمه خدا بیامرز مامانمه دستم رو آروم گرفت : باشه بانو جان ، تقصیر منه .. اصلا مگه من مردم ، خودم کنارتم ...ولی آراگل .... فکرش رو بکن ...یه دختر ...یه پسر ... به قلم برای ارسال نظرات به پی وی مراجعه کنید : 🆔 @BanoyDameshgh @shohda_shadat 🌸 🌸🌸 🍃🌸🌸 🌸🍃🌸🌸