💠 جنگ القاعده با شیعیان در دوره زرقاوی
🔸بنلادن نهایتاً شش بار از شیعه و رافضه در سخنانش یاد میکند، یا ابومصعب السوری نهایتاً ۱۰ بار از این واژه در کتاب قطور «دعوه المقاومه الاسلامیه» استفاده میکند، درست در نقطه مقابل ابومصعب زرقاوی قریب به چهارصد بار از واژه رافضه و روافض و شیعه استفاده کرده و بیش از یکصد بار هم از ایران (در کانتسکست منفی) و مجوس صحبت کرده است.
🔸 القاعده مادر تحت رهبری بنلادن و بعدها ظواهری اگرچه تحت تاثیر تحولات عراق و بعدها سوریه لحن تندتری در قبال شیعیان یا ایران به خود گرفتند اما هیچ اقدام عملیاتی علیه ایران ترتیب ندادند. طبیعتا بخشی از این رویکرد به سیاست هوشمندانه ایران در عدم معامله اعضای این گروه با ایالات متحده امریکا بازگشت داشت. من از برخی رهبران و فرماندهان سابق القاعده شنیدم که این اقدام ایران را کمال فتوت و جوانمردی در حق خود تلقی می کردند و کماکان ذهنیت مثبتی از ایران (علیرغم اختلافات در خصوص سوریه وعراق) و رهبری آن دارند.
🔸 در همان افغانستان، زرقاوی نسبت به عدم تکفیر و کشتار شیعیان از سوی القاعده با بنلادن دچار چالش شده بود. زرقاوی به جِد به کفر عامه شیعیان اعتقاد داشت. حتی پیش از اشغال عراق و آمدنش به این کشور! او معتقد بود که تا دولت عراق و شیعیان از بین نروند نمیتوان آمریکاییها را از میان برداشت.
🔸 از سال ۲۰۰۴ بدین سو جریان غالب جهادی (به استثنای القاعده مادر که دیگر حالا نه مرکزیتی دارد و نه توانایی عملیاتی برای اقدام ایجابی یا حتی منع مؤثر زرقاوی) پیکان مبارزه را از سمت مبارزه تمدنی با آمریکا به مبارزه درون تمدنی در داخل جهان اسلام، تغییر داد.
🔸 بنلادن و ظواهری تلاش تئوریک مستمری با هدف برحذر داشتن زرقاوی از کشتار شیعیان و مردم کوچه و خیابان انجام دادند که البته به نتیجهای نرسید. هرچند بنلادن و ظواهری هم اهرم فشار جدی برای منع وی در دست نداشتند؛ چه آن که هر دو متواری و مخفی والبته از میدان عراق نیز بسیار دور بودند.
🔸البته این را نباید به معنای میل بنلادن به شیعه یا شیعیان دانست. نقدها واتهام زشت او به سیدحسن نصرالله پس از جنگ ۳۳ روزه به نگهبان مرزهای شمالی اسرائیل به دلیل موافقت وی با قطعنامه ۱۴۰۱ جای دفاع چندانی از او نمیگذارد. با این حال بنلادن هیچگاه به مرحله تکفیر علنی شیعه نرسید.
@shouba