📜جواب معاويه به محمّد بن ابى بكر: معاويه با اين نامه به او جواب داد: « بِسْمِ اَللّٰهِ اَلرَّحْمٰنِ اَلرَّحِيمِ از معاويه بن ابى سفيان به محمد بن ابى بكر ذليل كننده پدرش خليفه رسول خدا صلى اللّه عليه و آله و سلم. . . امّا بعد، نامه‌ات به من رسيد كه در آن ياد آور شدى خداوند به عظمت و سلطنت و قدرتش رسول خدا را برگزيد همراه با سخنانى كه ساخته و پرداخته بودى كه نشان دهنده سستى رأى تو و موجب نكوهش پدرت و تفضيل پسر ابى طالب و سوابق ديرين و خويشاونديش با رسول خدا صلى اللّه عليه و آله و سلم و يارى و ياورى او در مواقع بيم و هراس بود. تمام احتجاج و عيب جويى تو از من براى [اثبات]فضيلت كس ديگرى بود نه فضيلت خودت و خدا را سپاسگزاريم كه اين فضيلت را از تو دور گرداند و در ديگرى قرار داد. من و پدرت با هم در زمان حيات پيامبرمان محمّد حق على بن ابى طالب را بر خود لازم مى‌ديديم و فضل و برترى او را بر خودمان مى‌دانستيم تا اين كه خداوند سرنوشت پيامبرش را رقم زد و وعده‌اش را تحقق بخشيد و دعوتش را آشكار ساخت و حجتش را محكم نمود سپس خداوند او را قبض روح كرد. اولين كسى كه حق او را به زور گرفت پدر تو و فاروقش بودند كه با امر او مخالفت كردند و بر اين كار ميان خودشان اتفاق نظر يافته و كارها را مرتب كردند و سپس او را-على بن ابى طالب-فرا خواندند تا با آنها بيعت كند اما او آنها را به تأخير انداخت و درنگ كرد و براى بيعت نزد آنها نرفت. ولى آنها تصميماتى درباره او گرفتند و قصد كار عظيمى كردند و او به ناچار با آنها بيعت كرد و تسليم شد اما آن دو او را در كارشان شركت ندادند و هيچ گاه او را از اسرارشان آگاه نساختند تا اين كه بر همين حال مردند. پس از آن عثمان به اداره امور برخاست و او نيز به شيوه آنها اقتدا جست تا جايى كه گنه‌ كاران رانده شده در او طمع كردند. اما شما دو نفر [مقصود محمّد بن ابى بكر و على عليه السّلام است]بر شكم او زديد و با او اظهار دشمنى كرديد تا به نتيجه تلاشتان رسيديد و به آرزويتان دست يافتيد. اما اى پسر ابو بكر، احتياط پيشه كن و وجبت را به اندازه انگشتانت بگير و با كسى رو در رو نشو كه كوهها با حلم او روبرو مى‌شوند و از كسى عيب جويى مكن كه پدرت فراش او را گسترانده است و براى حكومت [پادشاهى]او مسند چيده است اگر كار و رأى ما درست است پدرت نخستين كسى است كه بناى آن را نهاد و ما به همان شيوه او اقتدا كرده‌ايم و از عملكرد او پيروى كرده‌ايم و اگر كارهايى كه پدرت و فاروق او بر آنها پيشى گرفتند، نبود اينك ما با كتاب خدا و نص رسول خدا صلى اللّه عليه و آله و سلم مخالفت نمى‌كرديم بلكه تسليم آنها مى‌شديم و نزد او گرد مى‌آمديم پس عيب جوئيت براى پدرت باشد و به هر چه مى‌خواهى بر او عيب بگير و يا رهايش كن. و السّلام» . 📒وقعة صفين : المنقري، نصر بن مزاحم متوفاي قرن 3 ه ج : 1 ص : 118و 119 📕 مروج الذهب، ج۳، ص۱۲؛ 📗شرح ابن‌ابی‌الحدید، ج۳، ص۱۸۹. 📘الاختصاص،121. @Sibtayn