📗 بلاذری در انساب الأشراف داستان آغاز جنگ جمل در بصره را اين گونه تعريف مى كند: 🔸 وأتي بعائشة علي جملها في هودجها فقالت: صه صه، فخطبت بلسان ذلق وصوت جهوري، فأسكت لها الناس فقالت: إن عثمان خليفتكم قتل مظلوماً بعد أن تاب إلي ربه وخرج من ذنبه، والله ما بلغ من فعله ما يستحل به دمه، فينبغي في الحق أن يؤخذ قتلته فيقتلوا به ويجعل الأمر شوري. فقال قائلون: صدقت. وقال آخرون: كذبت حتي تضاربوا بالنعال وتمايزوا فصاروا فرقتين: فرقة مع عائشة وأصحابها، وفرقة مع ابن حنيف، 🔹 داخل هودجی كه بر روى شتر گذاشته شده بود، آمد و گفت: ساكت باشيد ساكت باشيد. پس خطبه ای خواند با زبان تيز و صداى بلند؛ پس مردم به خاطر او ساكت شدند، عائشه گفت: خليفه شما عثمان، پس از آن كه توبه كرد و از گناهش خارج شد، مظلومانه كشته شد، به خدا سوگند او كارش به جايي نرسيده بود كه خونش حلال باشد؛ پس حقيقتا شايسته است كه قاتلان او دستگير شده و كشته شوند و حكومت به شورا واگذار شود. برخی گفتند كه راست گفتی و تعداد ديگر گفتند كه دروغ مى گویی؛ تا جایی كه همديگر را با كفش زدند و در برابر همديگر موضع گرفتند و دو فرقه شدند: گروهی طرفدار عائشه و يارانش و گروهی با پسر حنيف... 📚 أنساب الأشراف، ج3، ص951-952 @Sibtayn