پس از جنگ احد و صدماتی که به لشکر اسلام وارد شد ، احتمال می رفت که مشرکان از این فرصت استفاده کرده و به مدینه حمله کنند. بنابراین، حضرت - به یاران خود فرمود: چه کسی حاضر است خبری از مشرکان برای ما بیاورد؟ کسی جواب نداد. حضرت علی(علیه السلام) عرض کرد: من از آنها خبر می آورم. پیامبر (صلی الله علیه و اله ) فرمود: به آنها نزدیک شو، ببین اگر سوار اسب شده اند و شتران را یدک می کشند، قصد حمله به مدینه را دارند. به خدا سوگند! اگر قصد حمله به مدینه کنند، خدا به ایشان اجازه نخواهد داد؛ ولی اگر سوار شتر شده اند و اسبان را یدک می کشند، تصمیم رفتن به مکه را دارند. امیرمؤمنان(علیه السلام) با وجود آن همه زخم و جراحاتی که داشت، حرکت کرد تا نزدیک مشرکان رسید و دید سوار شترها شده اند و می روند. برگشت و مطلب را گزارش داد، حضرت فرمود: پس تصمیم گرفته اند به مکه بروند. 📖فرازهایی از تاریخ پیامبر اسلام(ص)، جعفر سبحانی، نشر مشعر، تهران، چاپ 1387ش، ص 302. @Sibtayn