«وَالْأَرْضَ بَعْدَ ذَٰلِكَ دَحَاهَآ» مثل امروزی، "قرار" گرفتیم. آب‌، پس کشید و خاک‌وخشکی‌ کم‌کم پیدا شد. هیچکدام‌مان نبودیم و آن‌روز را ندیده‌ایم. شاید مثالی مثقال‌‌ذره از آن روزگار، سیل باشد. سیل که زاروزندگی را ور می‌دارد و همه جا را می‌شوید و آواره می‌کند، پاچه‌ها که بالا می‌روند و فرش‌ها لول می‌شوند، زن‌ها که توی گل‌وشل، دستپاچه، بچه‌ها بغل می‌کنند و پابه‌پای‌شان بی‌صدا گریه می‌کنند، حتی وقتی آب‌ها ته‌نشین شد و فقط رد و بوی نم ماند، عیارِ "قرار" دستمان می‌آید. از صبح دلم می‌خواست بی‌قراری خیس و خنکِ سیل را ربط بدهم به بی‌قراری داغ و نفس‌گیر باریکهٔ غزه. غزه‌ای که قرار به خودش ندیده. دو‌به‌شک بودم که ربطِ روضه‌اش را فقط توی دلم بگذارم یا چند کلمهٔ کال اینجا بنویسم. دوبه‌شک بودم تا ظهر که مفاتیح را ورق زدم و دعای خواندم: اَللَّهُمَّ وَ الْعَنْ جَبَابِرَهَ الأَْوَّلِينَ وَ اﻵْخِرِينَ وَ بِحُقُوقِ أَوْلِيَائِكَ الْمُسْتَأْثِرِينَ خدايا لعنت كن گردنكشان گذشته و آينده را، هم آنان كه حقوق اوليايت را به ناحق به خود اختصاص دادند. اَللَّهُمَّ وَ اقْصِمْ دَعَائِمَهُمْ وَ أَهْلِكْ أَشْيَاعَهُمْ وَ عَامِلَهُمْ وَ عَجِّلْ مَهَالِكَهُمْ وَ اسْلُبْهُمْ مَمَالِكَهُمْ وَ ضَيِّقْ عَلَيْهِمْ مَسَالِكَهُمْ خدايا پايه هايشان را بشكن، و پيروان و عُمّالشان را نابود ساز، زمينه هاي هلاكتشان را به زودي فراهم فرما، و كشورهايشان را از دستشان بگير، و راههايشان را بر آنان تنگ كن، وَ الْعَنْ مُسَاهِمَهُمْ وَ مُشَارِكَهُمْ و بر آنان كه با آنان سهيم و شريكند لعنت فرست. توی این چند روز که بغض مؤذن رفح را شنیده‌ام، قرار ندارم. انگار میلهٔ داغی را توی قلبم فرو کرده باشند. صوتش مدام توی سرم می‌پیچد و زوزه می‌کشد. @siminpourmahmoud