دارم این فحش نامه ها را خاک میکنم!
داماد مرحوم آیت الله العظمی سید محمد حجت کوه کمری، جناب استاد دانشمند آقای مصباحزاده نقل نمودند:
روزی در ساعتی که احتمالِ بیرون از خانه بودنِ حضرت آیةالله حجت معهود نبود، به منزل ایشان رفتم. دیدم، نیستند. پرسیدم: آقا کجا تشریف بردند؟ اهل خانه اشاره کردند به مدرسه- مدرسهٔ مبارکهٔ حجّتیه، درست پشت ساختمان مسکونی ایشان بود-
رفتم دیدم خادم مشغول کندن گودالی است نسبتاً عمیق، و خود ایشان بالای گودال ایستاده و چند کیسه گونی کنارش است. مرا دیدند. سلام دادم. پس از جواب، بدون اینکه سوالی کرده باشم گفتند:
مشد اکبر! بیا بالا خوبه! او که آمد، خودشان با دست شروع به خالی کردن گونی، داخل چاله کردند. دیدم نامه و کاغذ است. گفتند: اینها فحشنامههایی است که افراد مختلف نوشتهاند؛ من هم دارم میمیرم- ایشان چند ماه قبل از وفاتشان مرگ خود را اعلام کرده بودند و مرحوم حاج سیّد احمد زنجانی یکی از ناقلین آن صحنه بود چون حضور داشت- و اگر بعد از من این نوشتهجات به دست کسی بیافتد، اعضای خاندان یا معتقدین و مقلّدین تُرکِ متعصّب و... موجبات دردسر و آزاری برایشان نشود و موجبات آبروریزی کسی فراهم نشود. لذا خاک میکنم تا معدوم شود.
و خاکها را مشد اکبر ریخت روی کاغذها تا چاله پر شد.
سیره فرزانگان، عبدالحسن بزرگمهرنیا، نشر سامان دانش، به نقل از:
کانال تلگرامی چراغ مطالعه، خاطرات سید حسین موسوی زنجانی از پدر بزرگ خود مرحوم آیت الله العظمی سید محمد حجت کوه کمری.
https://eitaa.com/sirefarzanegan