4.81M
🌀 حکایت زندگی زاهدانه مرحوم آیت الله محمد یزدی
📝 پاسخ به شایعات
🎙 شیخ مجید یزدی؛ فرزند مرحوم آیت الله یزدی
🔺 کل دارائی مرحوم یزدی نصف یک منزل و تعدادی کتاب بوده است که اینها را وقف کردند و نصف دیگر منزل هم قبلا توسط همسر مرحومشان وقف شده بوده و اکنون در اختیار حوزه است.
🔻 حکایت سختیهای تبعید و دستگیری مرحوم یزدی در شهرهای بسیار محروم.
♨️ حکایت جابجایی متعدد در تهران و عدم خرید منزل شخصی.
♨️ گذران زندگی با پول منبر و ساده زیستی کامل. هیچگاه ماشین شخصی و تلفن همراه نخریدند.
⁉️ ماجرای شایعه لاستیک دنا چیست؟!
🔺 مرحوم یزدی: حاضرم تمام اموال منقول و غیر منقول خود (هرکسی هرجا اموالی از بنده یافت) را با ۳ میلیون تومان معاوضه کنم.
🔻 مرحوم یزدی با این همه مسؤولیت که در طول سالها داشت حتی ۳ میلیون تومان پس انداز و پول نقد نداشت.
@Manahejj
آینده انقلاب اسلامی و پیروزی حزب الله در جهاد با اسرائیل
▪️حجت الاسلام والمسلمین ری شهری :
در تاریخ ۱۳۸۷/۲/۶ دیداری با آقای سید حسن نصرالله رهبر حزب الله داشتیم، ایشان فرمود : الحارس از قول آن شخص که با لباس و هیئت عربی بود می گفت : سه جنگ میان حزب الله و اسرائیل پیش می آید که در دو جنگ حزب الله پیروز می شود ولی در جنگ سوم پیروزی حزب الله خیلی گسترده است.
سیره فرزانگان، عبدالحسن بزرگمهرنیا، نشر سامان دانش، به نقل از:
خاطرههای آموزنده، ص ۱۰۷ - ۱۰۸، محمد محمدی ریشهری، نشر دارالحدیث.
https://eitaa.com/sirefarzanegan
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🟢 اخلاص علامه طباطبایی(ره) از زبان استاد مطهری
🌍 | خبرگزاری بین المللی شفقنا
shafaqna.com
🆔 @shafaqna_com
بزرگترین کرامت ایشان خطِ سیرِ صحیحِ فکریِ ایشان است!
از مرحوم آیت الله کجوری، پرسیدم: شما میرزا مهدی اصفهانی را دیده بودید؟ تبسمی کردند و فرمودند:
دیده بودم، من هر چه دارم از آقا میرزا مهدی اصفهانی دارم!
از کمالات و کرامات آقا میرزا مهدی اصفهانی پرسیدم: با این که ایشان معمولا در این مباحث ورود پیدا نمیکردند، ولی با اصرار من پس از مکثی فرمودند:
کمالات نفسانی ایشان آن قدر زیاد است که خدا میداند، ولی به نظر من بزرگترین کرامت آقا میرزا مهدی اصفهانی، خطِ سیرِ فکریِ صحیحِ ایشان است!
سیره فرزانگان، عبدالحسن بزرگمهرنیا، نشر سامان دانش، به نقل از:
استاد حسن طالبیان شریف.
https://eitaa.com/sirefarzanegan
🔺️آیات فتح و دعای نصر؛ توصیه رهبر انقلاب برای پیروزی جبهه مقاومت
🔹️حضرت آیتالله خامنهای رهبر انقلاب اسلامی، خواندن سوره فتح، دعای چهاردهم صحیفه سجادیه و دعای توسل را برای موفقیت جبهه مقاومت توصیه کردند.
@Tabnak
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
توصیه ای شنیدنی از شهید مطهری به شاگردان خود و نقل خاطره ای از علامه طباطبایی در پایان یکی از جلسات درس اسفار؛ قم، مسجد ارک، سال ۱۳۵۵
🔸 مکتب صدرالمتالهین، مکتب توأم شدن عقل و قلب
🔹 کسی اگر بخواهد واقعاً حکمت متعالیه را بخواند باید زمینه قلبی و روحی و معنوی آن را هم فراهم بکند!
سیره فرزانگان، عبدالحسن بزرگمهرنیا، نشر سامان دانش، به نقل از:
@Nafahat_eri
https://eitaa.com/sirefarzanegan
✳️ جفا به مرحوم آیتالله خویی!
✔️ آیت الله علوی بروجردی:
🔹 هنر این است که آدم در نجف بماند؛ رئیس حکومت هم صدّام است که با ایران دارد میجنگد و مردم شیعه و سنّی را مجبور به جنگ با ایران میکند. روی سر شهرهای ما موشک میریخت. صدام هم آدمی است که وقتی با یک نفر مخالف بود، فقط اینطور نبود که خودش را بکشد، علاوه بر خودش زن و بچهاش را هم میکشت؛ اگر برادر یا خواهری هم داشت، احتیاطا میکشت! اما در کنار این صدّام، یک کلمه از مرحوم آیت الله خویی علیه ایران یا به نفع صدّام صادر نشد؛ این خیلی مهم است.
🔸 این مجاهده است که آدم بیخ گوشِ یک آدمِ ظالمی مثل صدّام بنشیند، اما یک کلمه نگوید که رنگ طرفداری از صدّام یا رنگ مخالفت با ایرانی داشته باشد که الان اسیر جنگ شده و دارد میجنگد.
🔹 ما متأسفانه و شوربختانه این مجاهده را قدر ندانستیم. ما خیال میکردیم آیتالله خویی باید هر روز اعلامیه بدهد و صدام را طعن و لعن کند، اما مگر میتوانست؟! مگر میشد؟! صدام چند تا از فرزندان آقای خویی را کشت؟! چند تا از دامادهای ایشان را کشت؟! بعد از انتفاضه عراق، هلیکوپتر کنار منزل ایشان نشست و ایشان را برای بازجویی به بغداد بردند.
🔸 یک شخصی در این فشارها باشد و اینقدر بر حوزه و اصولی که معتقد بود، استقامت کند؟! چون حوزه نجف، حوزه مادر است؛ حوزه شیخ طوسی است و باید باقی بماند؛ این مرد بزرگ به این نحو حوزه را حفظ کرد؛ آن وقت ما اینجا نشسته بودیم و بدون توجه به جوّ آنجا و اینکه چه بر ایشان میگذرد برای خودمان آن حرفها میگفتیم! لذا ما نسبت به مرحوم آقای خویی جفای بسیاری کردیم.
سیره فرزانگان، عبدالحسن بزرگمهرنیا، نشر سامان دانش، به نقل از:
@Nardebane_feghahat
https://eitaa.com/sirefarzanegan
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🔶 غزه مرا شیعه کرد!!!
روایت خاص فرزند آیت الله جوادی آملی از ایشان / رونمایی از حاصل ۴۰ سال تفسیر در اسفند امسال
🔹
پایگاه اطلاع رسانی اسراء: مراسم رونمایی از مجله کتاب همشهری آیه؛ «#فقیه_عارف، حضرت آیت الله جوادی آملی»، با حضور دکتر مخبر مشاور و دستیار مقام معظم رهبری و همچنین حجت الاسلام و المسلمین استاد مرتضی جوادی آملی روز سه شنبه در تهران برگزار گردید. 👈 حجت الاسلام والمسلمین استاد مرتضی جوادی آملی رئیس بنیاد بینالمللی علوم وحیانی اسراء در مراسم آیین رونمایی کتاب - مجله آیه همشهری ویژه فقیه عارف؛ آیت الله جوادی آملی به بیان نکاتی از پدربزرگوارشان پرداخت و بیان داشت: این کتاب انتخاب مناسبی در رابطه با شخصیت حضرت آقا بود تا گوشه ای از شخصیت ایشان بیان شود. من هر شب و روز کنار حضرت آقا هستم ولی هنوز ایشان را نشناختم. هر چه به ایشان نزدیک می شویم این نورانیت را بیشتر حس می کنیم. ما در زندگی عالم و شخصیت فرهیخته بسیار دیده ایم اما وجود فردی عالم در این سطح کم نظیر و حتی بی نظیر هستند. نظر علامه طباطبایی درباره آینده تفسیر، فلسفه و فقه 🔹 استاد مرتضی جوادی آملی خاطره ای از مرحوم #علامه_طباطبایی ذکر کرد و بیان داشت: زمانی که از مرحوم علامه طباطبایی سئوال کردند که آینده تفسیر، فلسفه و فقه را چطور مشاهده میکنید و از میان شاگردان به چه کسی باور دارید؟علامه طباطبائی با همان شرایط بیماری اصرار داشتند که نام حضرت آقا را ببرند. علامه یک چراغ را روشن کردند که هنوز این چراغ نور افشانی می کند. 🔹 ایشان در فضای علمی ۳ حدیث را بسیار می خوانند و مدار زندگیشان براساس این #سه_حدیث است. 1️⃣ اولین حدیث همان حدیث نبوی است که پیامبر اکرم می فرماید: «طَلَبُ العِلمِ فَریضَةٌ عَلی کُلِّ مُسلِمٍ و مُسلِمَةٍ». 2️⃣ حضرت آقا، این بخش از حدیث را زیاد میخوانند که علم را در سطح اصلی و به ذات سه امر تشکیل می دهد که از آن به عنوانهای «آیهٌ مُحْکَمَهٌ»، «فَرِیضَهٌ عَادِلَهٌ» و «سُنَّهٌ قَائِمَه» یاد می شود... . 3️⃣ حدیث سومی که حضرت آقا بر اساس آن زندگی خود را بنا نهادند، این سخن ارزشمند رسول اکرم است که فرمودند «العُلماءُ وَرَثةُ الأنبِیاء». تقدیر آیت الله جوادی آملی از شخصیت همسرشان 🔹 خدا مادرم را غریق رحمت کند که در تمام لحظات با حضرت والد بزرگوار همراهی میکردند. حاج آقا بعد از رحلت مادر حرف هایی گفتند که در زمان حیات مادر این روایت ها را نشنیده بودیم... . زنان و بانوان با این همت بزرگ می توانند، شرایط رشد چنین شخصیت هایی که امروز برای جامعه جهانی مفید هستند را داشته باشند. در آن دوران زندگی اینگونه بسیار سخت بود، طرفین پذیرفتند که برای یک کار بزرگ انفاق و #ایثارکنند... . ۸۰ جلد تفسیر تسنیم ۴۰ سال طول کشید 🔹 شخصیت استاد یک شخصیت وسیع و پردامنه است، ۸۰ جلد #تفسیر_تسنیم آن هم در این عمر که تمامی تفاسیر قرآن اعم از اهل تشیع و تسنن را حضرت آقا دیده اند. این تفسیر تسنیم عصاره تمام تفاسیر است... . 🔹 از اول انقلاب #تفسیر_موضوعی پرچمش برافراشته شد و تا هم اکنون این تفسیر از تریبون های عمومی و رسمی منتشر میشود. یکی از بزرگترین اتفاقاتی است که برکات عمرحضرت آقا است، ۴۰سال #تفسیر_تسنیم طول کشید و در ۲ اسفند ۱۴۰۳ قرار است از این تفسیر همراه با ۸۰ جلد تحقیق مفصل رونمایی شود که در جهان اسلام سابقه ندارد که یک اثر ۴۰ سال طول بکشد و تحقیقش به عنوان ۸۰ جلد همزمان منتشر شود. چشم اسلام به مرجعیتی باز شده که سابقه ندارد 🔹 مرجعیتی را استاد به صحنه آورد که این مرجعیت تاکنون سابقه ندارد. چشم اسلام به مرجعیتی باز شده است که سابقه ندارد. #فقیه_عارف یعنی تمام سطح فقه و عرفان را از منظر قرآن و عترت دیدن که سطحی دیگر است. اکنون مراجع ما به دنبال مرجعیتی می گردند که میان فقه وعرفان آشتی داشته باشند. حضرت استاد درگاهی شد که این نوع از مرجعیت به صحنه بیاید، امروز جامعه ما به حق انتظارش بالا رفته است. از دانشگاه و حوزه باید انتظار داشته باشیم که چنین مرجعیتی را ایجادکنند. سیره فرزانگان، عبدالحسن بزرگمهرنیا، نشر سامان دانش، به نقل از: کانال آیت الله العظمی جوادی آملی. https://eitaa.com/sirefarzanegan
مگر غیر از این نحوه بوده؟
چون جناب مرحوم استاد الهی قمشه ای حکمت منظومه را شروع به تدریس کرد، به این و آن اطلاع دادیم که هر کس بخواهد از این خرمن خوشه بردارد و از این مخزن توشه بگیرد، مقتضی موجود است و مانع مفقود.ر به مدت قلیلی جمع کثیری در حدود پنجاه تا شصت نفر شرکت کردند، یک هفته دو تا نشد که حسن زاده یکه و تنها شد.نماز مغرب و عشا را به مرحوم الهی اقتدا کردم، بعد از ادای فریضه رو به من کرد و گفت: آقا! منظومه را نیاوردی؟ عرض کردم: چرا ولی کسی نیامد، فرمود: همیشه همین طور بود، محصل کو؟ مگر حوزه درس ما در محضر استاد آقا بزرگ غیر از این نحوه بود؟ منظومه را بده . باز کرد و شروع به تدریس فرمود. تا پس از مدت مدیدی بعضی از یاران با وفا رفیق راه شدند و به همین روش بود، درسهایی که با استاد شعرانی و با دیگر اساتید داشتیم و اکنون که خودمان سمت تدریس را حایزیم، که «هر کسی پنج روزه نوبت اوست» نیز به همین منوال است، در ابتدای شروع " ید خلون فی دین الله افواجا " و پس از چند روزی" لولّیت منهم فرارا " . آری، مگر هر کس موفق است که از ابتدای طلوع فلق تا انتهای غروب شفق، بلکه تا ماورای غسق، دفتر دانش را ورق زند، ذلک فضل الله یؤتیه من یشاء. (نقل از کتاب جمع پراکنده)
سیره فرزانگان، عبدالحسن بزرگمهرنیا، نشر سامان دانش، به نقل از:
@talabegitaejtehad
https://eitaa.com/sirefarzanegan
غرض این است که گردی از مجلس عزا به دامن ما بنشیند!
شب تاسوعا بود. حاج آقا علاقه بند یزدی آمده بودند تا در مجلس روضهخوانی که در حسینیه کربلاییها دایر بود، شرکت کنند.
باتفاق همراهان بعداز نماز مغرب و عشاء، فوری به سمت حسینیه رفتند؛ ولی وقتی رسیدند، هنوز مجلس شروع نشده بود. چون میخواستند به مجلس دیگری هم بروند، گفتند: برویم داخل حسینیه و برای ده دقیقهای هم شده، بنشینیم و بعد برویم.
غرض این است که گردی بر دامن ما بنشیند!
سیره فرزانگان، عبدالحسن بزرگمهرنیا، نشر سامان دانش، به نقل از:
نقل از یکی از آشنایان
https://eitaa.com/sirefarzanegan
فرزندم محمدرضا خانه ندارد، خانهات را به او بده!
یکی از علمای بزرگ که از مدرسین زاهد میباشند، میگوید:
آقای گلپایگانی اجاره نشین بودند و حدود ۲۵ خانه عوض کرده بودند. بعضی از این خانهها قضیهای جالب دارد.
یکی از خانهها خانهای است که آقا در باغپنبه در اوایل زندگی شان اجاره کرده بودند.
وقتی آقا رفته بودند در کوچههای باغ پنبه برای پیداکردن خانه، پیرزنی که در کوچه اسم آقا را میپرسند، آقا جواب میدهند:
«سید محمد رضا»
باز میپرسند از کجا هستید؟ آقا میفرمایند: «گلپایگانی»، پیر زن میگوید: آقا منزل ما در اختیار شماست.
خیلی اصرار میکنند که آقا در منزل او ساکن شود. آقا میپرسند مادر چرا اینقدر اصرار میکنی که در منزل شما ساکن باشم؟
پیر زن میگوید: دیشب خوابی دیدهام، که به خاطر آن خواب از صبح تا حالا منتظر «سید محمد رضا» بودم.
دیشب مادرت فاطمه زهرا(سلام الله علیها) را خواب دیدم، مرا به اسم صدا زد و فرمودند:
«فرزندم محمدرضا خانه ندارد و دنبال خانه می باشد؛ خانه ات را به او بدهید.
به خاطر این خواب از صبح منتظر شما هستم.
سیره فرزانگان، عبدالحسن بزرگمهرنیا، نشر سامان دانش، به نقل از:
نوری از ملکوت، نشر دفتر نشر برگزیده.
https://eitaa.com/sirefarzanegan
جوابت را بشنو و متوجه کرامت باش!
آقای [آیت الله العظمی] حاج آقا عزّالدین زنجانی کتابی به نام شرح خطبه حضرت زهرا (س) نوشته و در آن این قضیه را نقل کردهاند:
والد فرمودند: مرحوم استاد علامه آیةالله شریعت نمازی اصفهانی در جمادی الثانیه اقامه تعزیه حضرت صدیقه کبری (صلوات الله علیها) را مینمودند و خود آن مرحوم منبر میرفتند و عین خطبه را عنوان سخن قرار میدادند و با احاطه عجیبی که به فنون اسلامی داشتند و حافظه خارقالعادهاشان، بیانات بسیار جالبی ایراد میفرمودند و میتوان گفت حقّ شرح این خطبه را ادا مینمودند.
روزی مشغول افادات بالغه خود بودند و عقل و هوش همه مستمعان، جذبِ سخنان وی گردیده، در این هنگام یکی از کممایگان و اندک بضاعتانِ اهل علم که در کنار من نشسته بود، سر به گوش من آورد و آهسته گفت: این خطبه از قدرت یک زن خارج است و آن را شب، امیرالمومنین (ع) تعلیم فرموده است.
میفرمودند: همین که این حرف را زد، مقارنِ تمام شدن آن، مرحوم شریعت اصفهانی در بالای منبر با صدای بلند گفتند: «قال الملعون: دَعوها؛ فإنّها معلَّمة»؛ یعنی آن ملعون گفت: او را ترک کنید؛ زیرا شبانه این حرفها را علی تعلیمش داده است!
مرحوم والد فرمودند: از آن سخن شخص ناراحت شدم و فوراً گفتم: جوابت را بشنو و متوجّه کرامت باش! (۱)
1️⃣ شرح خطبه حضرت زهرا سلام الله علیها؛ ص ۲۱.
سیره فرزانگان، عبدالحسن بزرگمهرنیا، نشر سامان دانش، به نقل از:
جرعهای از دریا، ج۴، ص۴۷۸، سید موسی شبیری زنجانی، نشر موسسه کتاب شناسی شیعه.
https://eitaa.com/sirefarzanegan
مقامات عارفان را با حال و گریه تدریس میکردند!
حضرت استاد علامه حسنزاده آملی پیوسته از روحیات عرفانی و جذبات ربانی مرحوم آقای الهی قمشهای سخن بر زبان میراندند و میفرمودند:
در ۱۳ یا ۱۴ سالی که خدمت این مرد بزرگ، زانوی خوشهچینی بر زمین میزدم، دو نوبت نمَطِ العارفینِ کتاب اشارات را تلمذ کردم و حضرت الهی همه را با حال جذبه و گریه تدریس میفرمودند. حضرتش در هر جلسهای وارد میشدند سخن را از همه میربودند و به سمت و سوی قرآن تفسیر و حدیث و عرفان میکشاندند و نمیگذاشتند آن جلسه به حرفهای معمولی بیهوده و یا غیبت کشیده شود!
سیره فرزانگان، عبدالحسن بزرگمهرنیا، نشر سامان دانش، به نقل از:
کانال رحیق، خاطرات استاد زمانی قمشهای.
https://eitaa.com/sirefarzanegan
شما دست بیعت به من بدهید اگر نرسیدید، آن گاه گله کنید!
روزی در درس تمهید القواعد یکی از اصحابِ درس با زبانی پُرگِله به حضرت استاد علامه حسن زاده آملی عرض کرد:
حضرت استاد! چرا ما نمیرسیم و آدم نمیشویم و نشدیم؟ استاد در جواب او خطاب به همه اصحاب بحث فرمودند: شما دست بیعت به من بدهید و آنچه میگویم به عمل آورید، اگر نرسیدید آن وقت گله کنید! نگارنده سرم را به زیر انداختم و زیر چشمی دوستان را مینگریستم، دیدم آنها هم سر به زیر انداخته و زیرچشمی بقیه را مینگرند، حتی آن کس که سؤال مزبور را از استاد پرسیده بود، او هم سرش به زیر بود و دست بیعت نداد. چون فی الجمله میدانستیم ریاضتهای استاد بسی سخت و جانکاه است، ایشان بارها میفرمودند: با حلوا حلوا گفتن دهان انسان شیرین نمیشود، باید پا به پای استاد و زیر نظر او راه رفت و سیر و سلوک داشت تا به جایی برسد. البته استاد معظم اگر به قول خودشان «نفس مستعدّهای» مییافتند در تربیت او از هیچ کوششی دریغ نمیداشتند.
سیره فرزانگان، عبدالحسن بزرگمهرنیا، نشر سامان دانش، به نقل از:
کانال رحیق، استاد زمانی قمشهای.
https://eitaa.com/sirefarzanegan
با شنیدن غزل قرآنی خودشان درد را فراموش میکردند!
استاد علامه حسن زاده آملی درباره استادشان مرحوم مهدی الهی قمشهای نقل میفرمودند: حالات جذبه مرحوم الهی طوری بود که حضرت ایشان چون پیوسته به آسمان مینگریستند و جذب خالق آفرینش بودند، سرانجام ماشین به او میزند و اتفاقا در مشهد مقدس ماشین به او زده و او بیهوش میگردد. وقتی چشم میگشاید خود را در ماشین میبیند که به سمت بیمارستان میبرند، دستور میدهد اولاً او را به سمت مدرسه نواب ببرند و ثانیاً راننده را آزاد کنند. او در مدرسه نواب به دوستان اهل علم میگوید بالای سر من صد مرتبه بگویید «یا جابر العظم الکسیر» بعد او را به تهران منتقل میکنند. حضرت استاد جوادی(مدظله) میفرمود به عیادت استاد رفتیم استخوانهای دست و شانه او شکسته و بسته بود هنگامی که فشار درد او را بیطاقت میکرد صدا میزد برادر زاده او که کودکی خردسال بود میآمد، حضرت الهی دستور میداد «غزل قرآنیه» را بخوان آن کودک، مؤدب می ایستاد و غزل استاد را چنین میخواند:
چه خوش است یک شب بکشی هوا را / به خلوص خواهی ز خدا، خدا را
به حضور خوانی ورقی ز قرآن / فکنی در آتش کتب ریا را
شود آن که گاهی بدهند راهی / به حضور شاهی چو من گدا را
فـلکا شکستی دل عاشقان را / زچه روی بستی کمر جفا را
تا آخر اشعار، وقتی غزل به پایان میرسید گویا استاد در خلسه رفته و مسکنی به او تزریق کرده بودند و تا مدتی درد را فراموش میکرد.
سیره فرزانگان، عبدالحسن بزرگمهرنیا، نشر سامان دانش، به نقل از:
کانال رحیق، استاد زمانی قمشهای.
https://eitaa.com/sirefarzanegan
من این منزل را نمیخواهم در آن معصیت زیاد شده است!
آیت الله رضازاده:
مرحوم آیت الله العظمی میلانی در مشهد، دنبال منزل مناسبی بودند که اندرونی و بیرونی داشته باشد. آنچه من راجع به آن خانه نقل میکنم، از زبان کسی است که از طرفِ آقا مأمورِ خریدِ خانه در مشهد بود. ایشان میگوید: آقای میلانی به من فرمودند: خانهای با همین مقدار پول که من دارم بخرید. اگـر قیمـت خانـه بیشـتر از پـول موجـود مـن بـود، هـر وقــت کــه خــدا بــه مــن داد، میپــردازم. بعـد مــا محلّـه بــه محلّه در پــی خانــه مطلوب آقا گشتیم، هـر خانهای که ما پیدا میکردیـم، آقا نمیپسـندیدند. روزی خانه خوب و مناسـب و بزرگی پیدا کردیم و بــا خــود گفتیم کــه آقــا قطعا آن را میپسندند. وقتی ایشــان را جلــوی آن خانــه بردیــم، ســخت شــگفت زده شــدیم. چــون آقــا یــک پایش را داخل خانــه گذاشــت و بیدرنگ بــه عقب برگشت. بعد فرمودند که این منزل به درد من نمیخورد. دنبال منزل دیگری بگردید! در ایــن منزل که شما میخواهید برای من بخرید، معصیت زیاد شده است!
ما از سرِ کنجکاوی رفتیم و تحقیق کردیم. معلوم شد که آن خانه، قبلاً بانک ایران و انگلستان بوده است.
سیره فرزانگان، عبدالحسن بزرگمهرنیا، نشر سامان دانش، به نقل از:
کانال میراث فقاهت خراسان.
https://eitaa.com/sirefarzanegan
من در مقابل ولی فقیه آهنگی ندارم، من تابعام!
محمدمهدی اسماعیلی- وزیر پیشین فرهنگ و ارشاد اسلامی- در برنامه خط جمهور:
یک بار کسی به آقای رئیسی گفت خدا را شکر که بین شما و آقا هماهنگی کامل هست. آقای رئیسی ناراحت شدند و فرمودند: این حرف را نزنید! این حرف یعنی من یک آهنگی دارم و آقا یک آهنگی دارند، من در برابر ولی فقیه آهنگی ندارم، من تابعام!
سیره فرزانگان، عبدالحسن بزرگمهرنیا، نشر سامان دانش، به نقل از:
خبرگزاری ایبنا، محمد مهدی اسماعیلی، ۱۴۰۳/۴/۳
https://eitaa.com/sirefarzanegan
از حضرت آیتالله بهجت، خواسته بودند که باز هم نصیحتشان کند.
کاغذ کوچکی فرستادند و گفتند:
برای آنها که موعظه خواستهاند، این را بخوانید:
آقا! حرفهای قبلی عمل شد، که بقیهاش را میخواهید...؟!
سیره فرزانگان، عبدالحسن بزرگمهرنیا، نشر سامان دانش، به نقل از:
به شیوه باران، ص۲۷
(جلدسوم از مجموعه ۵ جلدی داستانهایی کوتاه از سیره و زندگانی حضرت آیتالله بهجت.
https://eitaa.com/sirefarzanegan
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
نتیجه یک برخورد محترمانه!
علامه جعفری
سیره فرزانگان، عبدالحسن بزرگمهرنیا، نشر سامان دانش، به نقل از:
مطالعات معارف قرآن و حدیث
https://eitaa.com/sirefarzanegan
دکتر احمد مهدوی دامغانی:
در درس مرحوم فروزانفر من بنده با خودم عهد کردم و به بعضی از دوستانم هم گفتم که من خجالت میکشم نزد فروزانفر عرض هنری بکنم و خدمتشان برسم و آمادگیام را برای امتحان عرضه بدارم و من این درسها را (نظم و نثر) تا خود استاد اجل مرا برای امتحان احضار نفرموده است از حضورش برای امتحان تقاضایی نخواهم کرد، مضاف بر آنکه این بنده آنقدر به امور اداری و تدریس سرگرم بودم که بهراستی مجال این نحو گرفتاریها را نداشتم.
باری سال ۱۳۳۹ شد و من بنده همچنان بیخیال بودم و امتحان فروزانفر مانده بود تا آنکه روزی در خیابان ویلا به حضرت استاد فروزانفر برخوردم و عرض سلام و ادب کردم. فروزانفر بعد از احوالپرسی فرمود دامغانی تو چرا نمیآیی امتحان بدهی؟ من بنده به تلجلج افتادم ولی توانستم عرض کنم که قربان:
رسم است که مالکان تحریر
آزاد کنند بندۀ پیر
این بنده دارد پیر میشود و شرط خواجگی آن است که
بندهای کو پیر شد شادش کنند
پس خطی بدْهند و آزادش کنند
من خودم را قابل اینکه عرض کنم آمادۀ امتحانم نمیبینم.
خدا میداند ناگهان چشمهای نازنین او پر از اشک شد و گفت دامغانی این چه حرفی است که میزنی؟ همین فردا حتماً ساعت ۹ بیا به همین دانشکدۀ الهیات. آن وقت دانشکدۀ الهیات در کوچۀ خیبرِ خیابان ویلا بود.
فردا به مقتضای «یحمل اسفاراً» کشف الاسرار و خاقانی و بیهقی و تذکرة الاولیاء و حافظ و مصباح الهدایه و جهانگشا و راحة الصدور و مثنوی و ... را در کیف و چمدانی جای دادم و خدمتش شرفیاب شدم. با تعجب و تعرّضی لطفآمیز فرمود اینها چیست؟ عرض کردم قربان حمل اسفار کردهام. خندید و اشاره کرد بنشینم و خودش دست کرد و یک کتاب از آن میان انتخاب فرمود و لایش را باز کرد. مصباح الهدایه بود. نیم صفحهای خواندم و اجازه خواستم بیان کنم. اجازه نفرمود. کتاب دیگری را برداشت. مثنوی بود. باز کرد داستان خرّوب و مسجد اقصی بود. دو تا سؤالی فرمود و گفت مبارک است. زودتر رسالهات را بگذران که ما را با تو کار است و سپس دستور فرمود چای آوردند و چاییای را که در آن موقع که دهانم از هیبت و وحشت امتحان خیلی خشک شده بود بسیار بهموقع بود، نوشیدم و مرا مرخّص فرمود و خود هم بزرگوارانه از جای برخاست و مرا مشایعتکی فرمود و مجدداً فرمود زودتر کارت را تمام کن که با تو کار داریم.
احمد مهدوی دامغانی
فیلادلفیا، ۱۳۷۵/۳/۱۷
سیره فرزانگان، عبدالحسن بزرگمهرنیا، نشر سامان دانش، به نقل از:
حاصل اوقات: مجموعهای از مقالات استاد دکتر احمد مهدوی دامغانی، به اهتمام سید علیمحمد سجادی، تهران، سروش، ۱۳۸۱، ص ۷۸۵-۷۸۶
https://eitaa.com/sirefarzanegan
بیشتر دل میبرد خالی که در کنج لب است!
استاد بزرگ مرحوم علامه حسن زاده آملی بحق مصرعِ «افتادگی آموز اگر قابل فیضی ...» را معنی مجسم بود.
یادم نمیرود روزی در حین تدریسِ شرحِ اشارات، به آرامی کتاب را بستند و مکثی کردند. شاگردان حاضر با ولعی وصف ناپذیر تماشای جمالش میکردند. استاد پس از سکوتی فرمودند: خدا رحمت کند حضرت امام خمینی را، اگر زنده بود به محضرش عرض میکردم: در میان ادبای بزرگ «خال رخ» مصطلح است نه «خال لب»... « من به خال لبت ای دوست گرفتار شدم »...سپس به آرامی کتاب را گشودند و به تدریس ادامه دادند.
در پایان درس که داشتند تشریف میبردند وقتی از جمع فاصله گرفتند به محضرش نزدیک شدم و سلام کردم. پاسخ دادند و با مرحمت خاصی با لبخند فرمودند: کوچولو پیدا نیستی!
عرض کردم: ذره ناپیداست! فرمودند: چکار داری، کجا را میخواهی خراب کنی؟ با خنده به مزاح عرض کردم: شما را. فرمودند: مرا؟ خیلی عرضه میخواهد بگو تا بشنوم.
عرض کردم صائب تبریزی میگوید:
«بیشتر دل میبرد خالی که در کنج لب است».
در این هنگام استاد با لطف و بزرگواری خاصی فرمودند: عجب، عجب، عجب! سخن مرا پذیرفتند و تسلیم شدند و تشریف بردند.
سیره فرزانگان، عبدالحسن بزرگمهرنیا، نشر سامان دانش، به نقل از:
خبرگزاری حوزه، سید محمد شفیعی مازندرانی، ۱۴۰۱/۷/۲۱
https://eitaa.com/sirefarzanegan
مصیبت از وقتی شروع میشود که این لباس پوشیده شود!
رفتیم برای دیدن علامه حسن زاده آملی. چند نفر طلبه جوان بودیم و یک نفر استاد عمامه به سر.
گفتیم: موعظه و نصیحتی بفرمایید!
نگاهی به ما چند نفر کرد و به روحانیِ همراهمان گفت: اینها که هنوز آخوند نشدهاند و نصیحت نمیخواهند، مصیبتها از وقتی شروع میشود که آدم این لباس را میپوشد!
بعد چند حکایت گفت از عمامه به سرهایی که شیطان، بازی شان داده بود تا دین مردم را غارت کنند. دلش پر بود و چیزهایی گفت که آن روزهای نوجوانی برای ما خیلی عجیب و تکان دهنده بود. بعدها باز هم محضر نورانی و باصفایش را درک کردم و باز هم به خدمت ایشان رسیدم اما آن حرفهای صریح و تلخ هیچگاه فراموش نشد.
سیره فرزانگان، عبدالحسن بزرگمهرنیا، نشر سامان دانش، به نقل از:
خبر آنلاین، محمدرضا زائری، ۱۴۰۰/۷/۴
https://eitaa.com/sirefarzanegan
آیت الله العظمی جوادی آملی:
استاد ما علامه طباطبایی میفرمودند:
از زمانی که خود را شناختم، همیشه برای جمع دعا کردم و هرچه برای خود خواستم، برای دیگران هم درخواست کردم، چون فيض الهی پایان ناپذیر است و هر چه ببخشد،از خزانه او چیزی کم نمیشود و برای دیگران خواستن، دریچه ای به سوی استجابت دعا برای خود است.
سیره فرزانگان، عبدالحسن بزرگمهرنیا، نشر سامان دانش، به نقل از:
تسنیم، ج ۳۹، ص ۵۱، عبدالله جوادی آملی، نشر اسرا.
https://eitaa.com/sirefarzanegan