دعا کنید خدا مرا بیامرزد و ببرد! یک روز آقای محمدرضا حکیمی گفت: بیا برویم دیدن استاد- مرحوم آیت الله میرزا هاشم قزوینی- به خانه‌اش رفتیم و گفتیم: آقا حالتان چطور است؟فرمودند: هر چه هست، همین یکی بس است! دو سه روز دیگر ایشان را به بیمارستان امام رضا(ع) بردند. محمدرضا حکیمی گفت: برویم دیدن استاد. رفتیم، مثل دو تا رفیق احوال‌پرسی کردند. خیلی نگاه کردند و دعا کردند. خوش‌حال بودند و فرمودند: خوب درس بخوانید! آقای حکیمی گفت: آقا ما دعا می‌کنیم خدا شما را شفا بدهد. فرمودند: دعا نکنید! گفت: برای چه؟ فرمودند: من دیگر به درد نمی‌خورم، دعا کنید خدا مرا بیامرزد و ببرد! هردو گریه کردیم. در راه آقای حکیمی گفت: آقا شیخ با همین مرض می‌میرد، حالتی که ایشان دارد، برگشتنی نیست! سیره فرزانگان، عبدالحسن بزرگمهرنیا، نشر سامان دانش، به نقل از: شبکه اجتهاد، فقیه آزادِ نواندیش- یادنامه مرحوم آیت الله حاج شیخ هاشم قزوینی- ۱۴۰۱/۸/۱۳. مرحوم استاد رحیم حسن پور ازغدی. https://eitaa.com/sirefarzanegan