ᚙ••ᚙ••ᚙ••ᚙ••ᚙ••ᚙ••ᚙ••ᚙ••ᚙ
شاخه های ادبیات عرب (صرْف، نحْو، لغت، بلاغت):
ادب عربی دارای چهار شاخه اصلی به نام های صرف، نحو، لغت و بلاغت می باشد.
صرف یعنی علم ساختار شناسیِ کلمه، که یک کلمه به چه صورت هایی در می آید و با چه ضوابطی؛ مثلاً از ماده "رحم" می توان اسم فاعل: راحم، اسم مفعول: مرحوم، صفت مشبهه: رحیم، و اسم تفضیل: أرحم را ساخت، اما از فعل "لَیسَ" هیچکدام از اینها ساخته نمی شود.
نحو، علم حالت شناسیِ کلمه و کلام است، و درست خواندن عربی از نظر اِعراب، وابسته به دانستن این علم می باشد؛ مثلاً فاعل را باید مرفوع خواند و مفعول را منصوب و مضاف إلیه را مجرور.
علم لغت یعنی معناشناسی و وزن شناسیِ کلمه، که فهم درست معنای کلام متوقف بر آنست؛ مثلاً فرق "وسوس إلیه" با "وسوس له" چیست، و هر یک از قَـبِـلَ، قَـبْـلُ، قُـبُـلٌ، قُـبـِلَ، قَـبُـلَ و قِـبَـلُ به چه معناست و آیا قِـبِـل و قَـبـَل و قِـبُـل هم داریم؟
علم بلاغت یعنی زیباشناسی کلام، به این معنی که کلمات نامأنوس و گوشخراش به کار برده نشود و چینش کلمات به گونه منظم و زیبا باشد.
ادله رد ادبیات عرب:
احمد بصری بسیار در کلماتش دچار خبط و اشتباه شده و علوم صرف و نحو و لغت و بلاغت عربی را بر هم زده، ولی یاران او برای توجیه این همه غلطی که او مرتکب گشته، به چند گونه از این غلطها دفاع می کنند، که عبارتند از: تمسک به احادیث مخالف ادبیات عرب، ادعای اشتباه ادبی در قرآن، و عدم وجوب شرعی رعایت ادبیات.
این در حالیست که خود احمد بصری در مهم ترین کتاب این جریان یعنی "عقائد الإسلام" در چند صفحه اول و نیز صفحه 62 تا 66 اِعراب عباراتش را ثبت کرده است که همین ثبت، دلیل بر اینست که او بعضی از قواعد عربی را قبول دارد مانند: (1) رفع مبتدا و خبر در کلامش: «أصلُ الدینِ هو الإستخلافُ» و غیر این کلام، (2) رفع فاعل در کلامش: «خلقَ اللهُ» و غیر این کلام، (3) نصب مفعول در کلامش: «جعلهُ خلیفتَهُ»، و همه اینها را در این گفتار جمع نموده است: «فهو رسولٌ یحملُ رسالةً»، (4) نصب اسم «إنّ» و رفع خبرش در این کلام: «لأنَّ الملائکةَ و الجنَ غیرُ قادرین» و غیر آن، (5) رفع اسم «کان» و نصب خبرش در این گفتار: «یکونَ آدمُ هو الخلیفةَ» و غیر این مورد. بنا بر این، ثبت این حرکات با در نظر گرفتن اینکه او ادعا می کند حجت خدا در زمین است، در مواردی که خلاف این حرکات را ثبت نموده، حجتی علیه وی خواهد بود؛ و ما موارد زیادی از این خطاها را در کتاب "اقیانوس جهل" بر شمرده ایم.
حال بعد از این تذکر، به بررسی سه دلیل آنها می پردازیم:
[1] . بقره: 31. البته علم به لغات، مصداقی از مصادیق علم تعلیمی به آدم علیه السلام می باشد نه همه آن. برخی به این برداشت چنین اشکال کرده اند که با توجه به ضمیر «أسمائهم» در آیه 33 روشن می شود مراد از اسمهایی که به آدم علیه السلام تعلیم داده شده بوده، اسم چند انسان است، اما این اشکال وارد نیست زیرا اینکه آدم علیه السلام مامور به ذکر اسم آن انسانها شده، تلازمی ندارد که تمام آنچه به ایشان تعلیم داده شده بوده، منحصر در اسم چند شخص بوده است، خصوصاً با توجه به تاکید آیه بر گستردگیِ دائره محتوای آن تعلیم با این تعبیر: «الْأَسْماءَ كُلَّها».
[2] . بقره: 33
[3] . فوائد الأصول ج1 ص93
[4] . اعراف: 20-21
[5] . مجمع البیان ج4 ص626، الصافی ج2 ص185
[6] . تحف العقول ص297
[7] . الإختصاص ص264
[8] . علل الشرائع ج1 ص126 ح8
[9] . الهداية الكبرى ص430
[10] . عیون أخبار الرضا علیه السلام ج1 ص246 از حضرت علی علیه السلام، مجمع البيان ج5 ص316 از پیامبر صلی الله علیه و آله.
[11] . الإختصاص ص264
[12] . تفسير القمي ج2 ص129
[13]. فضائل أمیر المؤمنین علیه السلام ص168 و ص190، كفاية الأثر ص118
[14] . شعراء: 195، نحل: 103، یوسف: 2، رعد: 37، طه: 113، زمر: 28، فصلت: 3، فصلت: 44، شوری: 7، زخرف: 3، احقاف: 12.
ᚙ••ᚙ••ᚙ••ᚙ••ᚙ••ᚙ••ᚙ••ᚙ••ᚙ
(۳)