❥༻⃘⃕࿇════┅┄
🔘جوابهای مرحوم حر عاملی از احادیث دوازده نفر:
🌄قسمت اول:
اما حديثهایى كه مي فرمايد بعد از مهدى دوازده نفر ديگرند - و ما بعضی از آنها را آوردیم - به علت نادر و اندک بودن و معارضات فراوانی که دارند موجب قطع یا یقین نیستند در حالیکه روايات متواتر داریم که ائمه دوازده نفرند و دولتشان تا روز قيامت ادامه دارد و دوازدهمين نفرشان خاتم اوصيا و امامها و خلفاست و ائمه تا روز قيامت از اولاد حسين اند و شبیه این مطالب.
پس اگر بر ما لازم بود به امامت دوازده نفر بعد از آنها اقرار كنيم بايد حديثهاى متواترى هم در اين باره به ما می رسید كه در برابر آن حديثها بتواند مقاومت كند تا در جمع بين آنها اندیشه شود.
❥༻⃘⃕࿇════┅┄
❥༻⃘⃕࿇════┅┄
🌄 من می گویم: این کلامی بسیار متین و محکم است که روایات دوازده نفر بعد از ائمه علیهم السلام با چند دسته حدیث متواتر در تعارض می باشد، از جمله:
🔹 احادیث حصر عدد ائمه علیهم السلام در دوازده نفر.
🔹احادیث حصر عدد اوصیاء علیهم السلام در دوازده نفر.
🔹احادیث حصر عدد خلفاء علیهم السلام در دوازده نفر.
🔹احادیث خاتم الاوصیاء و الائمه بودن حضرت مهدی علیه السلام.
🔹احادیث رجعت زمینی ائمه علیهم السلام.
بماند که احادیث دوازده نفر تماماً از نظر تعداد اندک، از نظر سند بی اعتبار، و از نظر مضمون شاذ و متروک می باشند.
❥༻⃘⃕࿇════┅┄
❥༻⃘⃕࿇════┅┄
🌄 قسمت دوم:
اما از سيد مرتضى نقل است كه او این مطلب را به صورت امکان و احتمال روا دانسته و گفته: ما قطع نداریم خروج صاحب الزمان م ح م د بن حسن علیهما السلام (از دنیا) مصادف با بر طرف شدن تكليف است، ... و رواست بعد از او امامانی باشند که به حفظ دین و مصلحتهای مومنین قیام کنند ... و اين سخن، ما را از نامیده شدن به دوازده امامی خارج نمی کند زيرا این اسم نزد ما بر کسی اطلاق می شود که امامت دوازده امام را ثابت کند و ما این را ثابت کرده ایم و هیچ فرقه ای موافق این عقیده نیست پس فقط ما به این اسم یگانه شدیم. «پايان كلام سيد مرتضى».(۱)
❥༻⃘⃕࿇════┅┄
❥༻⃘⃕࿇════┅┄
🌄من می گویم: اینکه امامانی بعد از حضرت صاحب الزمان باشند تلازمی ندارد که عدد ائمه از دوازده نفر فراتر رود زیرا می شود یکی از امامان قبلی رجعت نموده و بعد از حضرت مهدی علیه السلام امامت کند، و ما هم تا به اینجا با ذکر صدها حدیث و آیه در صدد اثبات همین مطلب بودیم و اثبات نیز کردیم.
لذا وجهی ندارد بقای تکلیف را با تردید بیان کرده و بگوییم: «ما قطع نداریم خروج صاحب الزمان م ح م د بن حسن علیهما السلام (از دنیا) مصادف با بر طرف شدن تكليف است»، بلکه با توجه به این همه حدیث باید بگوییم: ما قطع داریم که با خروج صاحب الزمان علیه السلام از دنیا، تکلیف بر طرف نمی شود زیرا یقیناً بعد از ایشان ائمه علیهم السلام رجعت خواهند کرد.
❥༻⃘⃕࿇════┅┄
❥༻⃘⃕࿇════┅┄
🌄 اما اینکه اگر بعد از حضرت مهدی علیه السلام امام دیگری باشد ما از دوازده امامی بودن خارج نمی شویم کاملاً غلط است زیرا علت نامیده شدن ما به این اسم، اعتقادمان طبق احادیث اهل بیت علیهم السلام بر حصر عدد ائمه و خلفاء و اوصیاء و اولیاء و حجتهای امت اسلام در دوازده تا روز قیامت است، از جمله:
🔹 الف) «امامان پس از پیامبرمان دوازده تن هستند؛ نجیبانی که به آنها فهمانده می شود؛ پس هر که از ایشان یکی را کم نموده یا یکی بر ایشان بیفزاید از دین خدا خارج است و هیچ بهره ای از ولایت ما ندارد».(۲)
🔹ب) «... و گوینده ای بدین سخنش از دین خدا بیرون می رود که: این امر به امام سیزدهم و بالاتر می رسد».(۳)
🔹ج) «و گفته می شود مهدی در غیبتش از دنیا رفته و می گویند که او فرزندی دارد ... بر همه آنها لعنت خداوند باد».(۴)
و بعید نیست با توجه به اینکه سید مرتضی در بغداد و معدن اهل سنت می زیسته و حرفهای وی معمولاً به گوش علمای آنها می رسیده، این سخن را به صورت جدلی یا حتی از روی تقیه گفته باشد، و البته ایشان نظرات نادر و عجیب زیاد دارد.
❥༻⃘⃕࿇════┅┄
❥༻⃘⃕࿇════┅┄
🌄قسمت سوم:
و مويد كلام سيد اينست كه دليل عقلى قطعى بر نفی امامت بعد از امام دوازدهم نداریم، و دليلهاى نقلى (بر دوازده امام) هم قابل قید و تخصیص خوردن است اما به شرطی که احادیث مخالفش تاب مقاومت در برابر آنها را داشته باشند (و ندارند زیرا) مخفی نیست که:
حديث منقول از كتاب «غيبت» شيخ طوسى از طريق سنيان رسیده و برای اثبات امامت بعد از دوازده امام حجیت ندارد، و فقط در نص بر دوازده امام حجت می باشد چون موافق روایات شیعه است، و خود مرحوم طوسى پس از این حدیث و چند حدیث دیگر بیان کرده که این از روایات اهل سنت است، و ساير احاديث هم صراحتى ندارد، بلکه حديث نود و ششم باب دهم در این صريح بود که: برای حضرت مهدى علیه السلام بازمانده ای نیست.
من می گویم: جایی می گویند دلیلی از عقل بر نفی این مساله نداریم که عقل بتواند سخنی در آن باره بگوید، حال آنکه عقل نمی تواند در مورد تعداد ائمه سخنی بگوید چون این مساله کاملاً شرعی است و بسته به شرع است که عدد آنها را چه مقدار بیان کند، پس اینکه بگوییم: «دليل عقلى قطعى بر نفی امامت بعد از امام دوازدهم نداریم» صحیح نیست.
چون دلیل عقلی بر اثبات هم نداریم و اصلاً این مساله ارتباطی با عقل ندارد.
❥༻⃘⃕࿇════┅┄
❥༻⃘⃕࿇════┅┄
🌄 نیز این سخن که: «دليل هاى نقلى (بر دوازده امام) هم قابل قید و تخصیص خوردن است اما به شرطی که ...» تنها در مقام فرض و تصور قابل طرح است و در مقام تصدیق صد در صد غلط می باشد زیرا بیانات متعددی که درباره تعداد ائمه علیهم السلام آمده، قابلیت تخصیص و تقیید ندارند، از جمله اینکه آنها تا روز قیامت دوازده نفرند:
🔹 الف) «من و برادرم و یازده امام که اوصیای من تا روز قیامتند همگی هدایتگر و هدایت شده اند».(۵)
🔹ب) «ابوبکر و عمر برخاسته و گفتند: یا رسول الله! آیا این آیات به طور خاص درباره علی نازل شده؟ فرمود: بلکه در حق او و دیگر اوصیائم تا روز قیامت؛ هر دو گفتند: ای رسول خدا آنان را برای ما بیان کن؛ فرمود: علی ... سپس فرزندم حسن سپس فرزندم حسین و سپس نه تن از نسل فرزندم حسین یکی بعد از دیگری ...».(۶)
🔹ج) «سلمان فارسی گفت: ای رسول خدا! آیا این آیات به طور ویژه در حق علی نازل شده؟ رسول خدا فرمود: در حق علی و دیگر اوصیائم تا روز قیامت ... سلمان گفت: ای رسول خدا آنان را برای من بیان فرما، فرمود: علی ... و یازده امام از فرزندان او، اولینشان فرزندم حسن و سپس حسین و سپس نه تن از فرزندان حسین یکی پس از دیگری».(۷)
و با اینگونه بیانات، اگر بر فرض احادیث مخالفی باشد که تاب مقابله با این روایات را داشته باشند، این سر از تعارض علنی در می آورد و هیچ قابلیتی برای تخصیص و تقیید وجود ندارد.
❥༻⃘⃕࿇════┅┄
❥༻⃘⃕࿇════┅┄
🌄 اما این سخن که «خود مرحوم طوسى پس از این حدیث و چند حدیث دیگر بیان کرده که این از روایات اهل سنت است» فعلاً نسخه هایی که ما از کتاب غیبت در دست داریم خالی از این گفتار می باشد ولی در کتاب «لوح و قلم» شواهدی آوردیم که راوی آن علی بن سنان از اهل سنت است.
بله سخن مرحوم حر که حدیث غیبت «فقط در نص بر دوازده امام حجت می باشد چون موافق روایات شیعه است» کاملاً درست می باشد زیرا طبق احادیث متعدد از اهل بیت علیهم السلام، هر حدیثی از شیعه که موافق اهل سنت باشد باطل است که می توان گفت:
هر حدیثی از اهل سنت موافق احادیث ثابت شیعه باشد صحیح می باشد.
❥༻⃘⃕࿇════┅┄
❥༻⃘⃕࿇════┅┄
🌄 قسمت چهارم: و (در مورد احاديث دوازده نفر) چند احتمال هست:
🔹 احتمال اول: مراد بعدیت رتبه اى است نه زمانى، مثل سخن خدای متعال: "يَهْدِيهِ مِنْ بَعْدِ اللَّهِ":(۸) «بعد از خدا كه او را هدايت مى كند؟»، پس می شود آن عده در زمان خود مهدی علیه السلام و نائبان او باشند هر یک در جهت خاصی یا در مدت مشخصی.
من می گویم: معنای اصلی بعدیت، بعدیت زمانی است و اثبات بعدیت رتبه ای نیازمند دلیل است که در اینجا وجود ندارد، چون حدیث غیبت تصریح می کند وقتی وفات او رسید به فرزندش که یک نفر است تسلیم می کند نه در زمان حیاتش و نه به همه دوازده نفر.
❥༻⃘⃕࿇════┅┄
❥༻⃘⃕࿇════┅┄
🔹احتمال دوم: مراد بعد از تولد يا غيبتش باشد، و اشاره به وكلاء و نمايندگانش بر انس و جن يا علماى شيعه در زمان غيبتش باشد، و می شود مراد نیابت همینها بعد از خروج ایشان باشد، زیرا مرحوم صدوق از ابو بصیر نقل کرده:
به امام صادق علیه السلام عرض كردم: من از پدرتان شنيدم بعد از قائم دوازده مهدى هست، فرمود: پدرم فقط گفت دوازده مهدى و نگفت دوازده امام، بلکه آنها عده اى از شيعيان ما هستند كه مردم را به ولايت و معرفت حق ما مي خوانند.(۹)
🖋️مولف محترم می گوید: اين حديث با اين چند وجهى كه ذكر شد تناسب دارد، و با آنچه بعداً می آید هم طبق برداشتی موافق است، البته اگر مراد حضرت صادق علیه السلام نفى رجعت بوده، قابلیت حمل بر تقيه را دارد، چنانكه بعضى از محققان بر همين حملش نموده اند.
من می گویم: بعد از تولد یا غیبت، کاملاً مخالف تصریح حدیث غیبت است و حدیث شیخ صدوق معارض آن می باشد نه مفسرش، زیرا در این حدیث صریحاً آن دوازده نفر هیچ کاره معرفی شده اند در حالیکه در آن حدیث صریحاً دریافت کننده خلافت یا وصایت دانسته گشته اند و البته هر دو حدیث از نظر سند اعتبار ندارند.
و حمل بر تقیه نیز جایی ندارد چون وقتی ابو بصیر علناً از قائم موعود سخن گفته و امام هم علناً درباره ولایت و حقشان حرف زده اند روشن می کند فضای جلسه به دور از اغیار بوده و وجهی برای تقیه درباره رجعت وجود نداشته است.
❥༻⃘⃕࿇════┅┄
❥༻⃘⃕࿇════┅┄
🔹احتمال سوم: مقصود همان رجعت (ائمه) بوده، چنانكه شما در ابواب گذشته روایات متعددی درباره رجعت ایشان عليهم السلام مشاهده نمودید که یا در خصوص رجعت آن حضرات وارد بود و یا به صورت عمومی از رجعت تمام کسانی که ایمان را خالص کرده اند خبر می داد و هر دو قسم به مراتبی از حد تواتر معنوی گذشته اند.
بنابراين، امامهاى بعد از مهدی همان ائمه قبل از او هستند که پس از وفاتشان رجعت کرده اند، و دیگر این احادیث با احادیث دوازده امام منافاتی ندارد چون عدد دوازده به واسطه رجعت، بیشتر نمی شود.
❥༻⃘⃕࿇════┅┄
❥༻⃘⃕࿇════┅┄
🌄 و با این بیان بین روایت دوازده نفر پس از مهدی و یازده نفر پس از او، جمع بسته می شود زیرا اولی مهدی یا پیامبر را هم جزو آن دوازده نفر شمرده و دومی به حکمتی نشمرده، و مانند این در مكالمات معمولى زیاد است و اینکه آن یکی را ذکر نکرده دلالتی بر عدم رجعت او نمی کند چون نسبت به حصر رجعت در همان یازده نفر صریح نیست.
و محتوای حديث كتاب غيبت در مورد دوازده نفر بعد از مهدی علیه السلام (که اولینشان فرزندش احمد است)- بر فرض قبولش - با اين مطلب منافات ندارد، چون ممكن است كلمه «ابنه: فرزندش» تحریف شده ی «ابيه: پدرش» باشد (يعنى خلافت را بعد از خود به پدرش وا مىگذارد) و مرادش امام حسين علیه السلام هست، چون سابقاً روايات بسيارى پیرامون رجعت امام حسين علیه السلام هنگام وفات مهدى علیه السلام نقل کردیم تا وى را غسل دهد، و این برداشت منافاتی با سخن حديث غيبت ندارد که گفته:
جانشين او سه نام دارد: احمد، عبد اللّه، و مهدى، چون ممكن است هر يك از ائمه علیهم السلام چند نام و لقب داشته باشند که بعضی برای ما آشکار شده و بقیه نشده، بلکه احتمال دارد به اقتضای حکمت الهی اسمهایی در آن زمان برای آن حضرت قرار داده شود.
من می گویم: نه تنها احتمال دارد متن حدیث «أبیه: پدرش» باشد که اصلاً در قدیمی ترین نسخه خطی همینگونه ثبت شده است. 👇🏿👇🏿
❥༻⃘⃕࿇════┅┄
❥༻⃘⃕࿇════┅┄
🌄و این نسخه، کاملاً با احادیث رجعت امام حسین بعد از حضرت مهدی علیهما السلام و نیز موضوع فصلی که شیخ طوسی این حدیث را در آن آورده (یعنی فصل اثبات حصر عدد ائمه در دوازده نفر) سازگار است.
و اشکال عدم تطابق آن سه اسم (احمد، عبد الله، مهدی) بر امام حسین علیه السلام کاملاً بیجاست، زیرا در احادیث متعدد، ائمه دوازده گانه مهدی هم نامیده شده اند، از جمله خود امام حسین علیه السلام فرمود: «از ما دوازده مهدى وجود دارد، اولينشان امير المومنين و آخرينشان نهمين فرزند من است»(۱۰)، و عبد الله که ایشان مظهر بندگی خدا بلکه ابا عبد الله بوده اند، و احمد هم رمز کسی بوده که قیام می کند چون در حدیثی از امام صادق علیه السلام آمده که ایشان امام کاظم علیه السلام را که شبهه قائمیت داشت احمد صدا زدند: «كُنْتُ عِنْدَ أَبِي عَبْدِ اللَّهِ ع إِذْ دَخَلَ عَلَيْهِ الْعَبْدُ الصَّالِحُ ع فَقَالَ: يَا أَحْمَدُ افْعَلْ كَذَا، فَقُلْتُ: جُعِلْتُ فِدَاكَ اسْمُهُ فُلَانٌ؟ فَقَالَ: بَلِ اسْمُهُ أَحْمَدُ وَ مُحَمَّدٌ».(۱۱)
❥༻⃘⃕࿇════┅┄
❥༻⃘⃕࿇════┅┄
🌄قسمت پنجم:
و اينكه در حديث ابو حمزه مي فرمايد: دوازده مهدى از نسل حسين ع، بعید نیست مراد (ائمه رجعت) باشد كه اكثرشان از نسل اويند، چنانكه غالباً وقتى حقیقت روشن است يا بخواهند مختصر گویى كنند، حكم مربوط به اكثر را به همه نسبت مي دهند، و آنچه این سخن را به ذهن نزدیک کرده و استبعادش را از بین می برد احادیثی در نص بر امامان دوازده گانه علیهم السلام است که می گوید دوازده امام از نسل على و فاطمه، و این حدیث در اصول کافی موجود است که باید بر همانچه گفتیم حمل شود چون امیر المومنین علیه السلام جزو فرزندان نیست در حالیکه جزو دوازده امام علیهم السلام می باشد.
اما مرجع ضمیرها در دو دعاى كتاب «مصباح» که مي فرمايد: امامان از نسل او یا بعد از او، احتمال دارد رسول خدا یا امام حسین علیهما السلام باشد، و در دعاى دوم احتمال اراده رجعت امامان نیز هست ولی در دعای اول نیست چون گفته: امامان از فرزندان.
من می گویم: بلکه احتمال دارد مرجع ضمیر، امیر المومنین علیه السلام باشند و توضیح آن قبلاً گذشت، همچنانکه احتمال تحریف در متن دعای اول بیان شد.
نیز احادیث امام از فرزندان، جواب های متعددی از جمله ضعف سند یا اختلاف نسخه و یا تحریف متن یا موارد دیگر دارد که تفصیل آن در کتاب «دوازده خورشید» آمده است.
❥༻⃘⃕࿇════┅┄
❥༻⃘⃕࿇════┅┄
🌄قسمت ششم:
حديث وهب بن منبه و كعب الاحبار هم قابل همين تأويل ها هست اما با رجعت مناسبتر است، و البته اصلاً سخن آن دو حجیت ندارد، ولى ظاهراً آنچه گفته اند از بعضی معصومين گرفته اند و إن شاء الله تحقیقات بیشتری نسبت به بعضی از مطالب خواهد آمد.
من می گویم: اینکه این دو کذاب، سخن خود را از معصوم گرفته باشند هیچ شاهدی ندارد، چون کعب که اصلاً در زمان پیامبر نبوده و هیچ رابطه ای با امیر المومنین علیه السلام هم نداشته، و وهب نیز عادت به نقل شنیده ها از هر جایی داشته، لذا حتی اگر سخن آن دو مطابق احادیث اهل بیت علیهم السلام باشد دلیلی وجود ندارد که از خود معصوم شنیده اند.
❥༻⃘⃕࿇════┅┄
❥༻⃘⃕࿇════┅┄
📚۱. رسائل الشریف المرتضی ج3 ص146
📚۲. الإختصاص ص233
📚۳. کمال الدین ج2 ص354-355 ح51، الغیبة للطوسی ص170
📚۴. الهدایة الکبری ص361
📚۵. كتاب سليم ج2 ص565-566، کمال الدین ج1 ص263
📚۶. كتاب سليم ج2 ص645، کمال الدین ج1 ص277، الإحتجاج ج1 ص147-148
📚۷. كتاب سليم ج2 ص759، الغیبة للنعمانی ص70
📚۸ . جاثیه: 23
📚۹ . کمال الدین ج2 ص358 ح56
📚۱۰ . كمال الدين ج1 ص317 ح3
📚۱۱ . الغیبة للطوسی ص57
❥༻⃘⃕࿇════┅┄
┄═❁๑🍃๑🌺๑🍃๑❁═┄
💢°← #ڪتابایقاظ
🔻#بررسۍسندۍومتنۍ
📚🔷شرح ڪتابایقاظ🔷📚
🔰•بر روی باب مورد نظر ڪلیڪ ڪنید:
🌄 فهرست باب اول:
🌄 فهرست باب دوم:
🌄 فهرست باب سوم:
🌄 فهرست باب چهارم:
🌄 فهرست باب پنجم:
🌄 فهرست باب ششم:
🌄 فهرست باب هفتم:
🌄 فهرست باب هشتم:
🌄 فهرست باب نهم:
🌄 فهرست باب دهم:
🔰•بر روی حدیث مورد نظر ڪلیڪ ڪنید:
🔴 باب یازدهم:
📘◄ بخشاول[حادیث (۱ _١١)]
📕◄ بخشدوم(جوابهایمرحومحر)
📘◄ بخشسوم(جوابهایمرحومحر)
فهرست باب دوازدهم
✍️⊹سیدمهدےمجتهدسیستانے
💥•ڪاناݪاحمدالحسنباطلشد•💥
💠| @https://eitaa.com/sistanymogtahed
┄═❁๑🍃๑🌺๑🍃๑❁═┄
#فهرست
●ะ🍃ะ✿🌸ะ🌱ะ✿🌸ะ🍃ะ●
#تدریس_ویژه
#المهدویةالخاتمة
⭕️ تدریس یکی از بهترین کتاب های مهدوی با رویکرد نقد جریان احمد بصری
📖 کتاب «المهدوية الخاتمة» در بررسی جوانب مختلف دعاوی و شبهات جریان احمد بصری
✍ تألیف:
استاد سید ضیاء خباز
🎤 تدریس:
سید مهدی مجتهد سیستانی
📌بحث های مقدماتی
📌بررسی علائم ظهور
📌بررسی نیابت از امام زمان علیه السلام
📌بررسی قانون معرفت حجت
📌پاسخ به ادعاهای احمد
📌دفاع از مرجعیت
َـــــَـــــَـــــَـــــَـــــَـــــَـــــَ
📍هر روز
🕑ساعت: ۱۷
🌀مکان: کانال احمد الحسن باطل شد
https://eitaa.com/sistanymogtahed
ـــــَـــــَـــــَـــــَـــــَـــــَـــــَ
●ะ🍃ะ✿🌸ะ🌱ะ✿🌸ะ🍃ะ●
4_5927259343283033913.ogg
46.86M
تدریس «المهدوية الخاتمة»
┄═❁๑🍃๑🌺๑🍃๑❁═┄
جلسه هجدهم
فصل سوم: نیابت از حضرت مهدی علیه السلام
ادامه بحث دوم: اشکالاتی بر توقیع سمری
اشکال دوم: ضعف سند
اشکال سوم: تشابه معنی
اشکال چهارم: تناقض با روایات
┄═❁๑🍃๑🌺๑🍃๑❁═┄