بَسْطُ الزّمان‌ وَ طيُّ الزّمان‌ براي‌ يكي‌ از رفقاي‌ حاج‌ سيّد هاشم‌ حدّاد 🔰علامه طهرانی (ره) 🔅روح مجرد ص ۵۷۸ بالجمله‌ در اوقاتيكه‌ به‌ معيّت‌ ايشان‌ در نجف‌ أشرف‌ مشرّف‌ بوديم‌، يكي‌ از شاگردان‌ و ارادتمندان‌ نجفي‌ ايشان‌ روزي‌ براي‌ حقير كه‌ با وي‌ تنها به‌ حرم‌ مطهّر حضرت‌ أميرالمؤمنين‌ عليه‌ السّلام‌ مشرّف‌ مي‌شديم‌ در ضمن‌ بيان‌ احوال‌ خصوصي‌ خود مي‌گفت‌: در آن‌ حالات‌ تحيّر و شدّت‌ واردات‌ روحي‌ كه‌ داشتم‌، دو قضيّه‌ براي‌ من‌ اتّفاق‌ افتاد كه‌ در آن‌ زمان‌ هم‌ نفهميدم‌، بعدها فهميدم‌ كه‌ غيرعادي‌ بوده‌ است‌: اوّل‌ آنكه‌: يك‌ روز با جميع‌ فرزندان‌ از پسر و دختر و عيال‌ تصميم‌ گرفتيم‌ به‌ مدينۀ منوّره‌ از راه‌ بيابان‌ برويم‌ و چند روزي‌ را در آنجا به‌ زيارت‌ مشغول‌ باشيم‌. حركت‌ كرديم‌ و تا مرز سعودي‌ كه‌ متّصل‌ به‌ خاك‌ عراق‌ از ناحيۀ خشكي‌ و بيابان‌ رَمْل‌زار نجف‌ است‌ رفتيم‌ و چندين‌ روز بطول‌ انجاميد تا بدانجا رسيديم‌. در وقت‌ عبور، مرزداران‌ از دادن‌ اجازۀ عبور امتناع‌ كردند، چون‌ بدون‌ گذرنامه‌ بوديم‌ و چندين‌ روز هم‌ همۀ ما را توقيف‌ نمودند و سپس‌ آزاد كردند، و ناچار به‌ نجف‌ أشرف‌ مراجعت‌ نموديم‌. چندين‌ روز هم‌ طول‌ كشيد تا به‌ نجف‌ و منزل‌ خود رسيديم‌؛ و مجموع‌ اين‌ ايّام‌ قريب‌ چند هفته‌ شد، ولي‌ وقتي‌ به‌ نجف‌ رسيديم‌ ديديم‌ فقط‌ يك‌ روز گذشته‌ است‌. حركت‌ ما از نجف‌ روز فلان‌ بوده‌ است‌، و بر حسب‌ تاريخ‌ و تقويم‌ بازگشتمان‌ در فرداي‌ آن‌ روز بوده‌ است‌. دوّم‌ آنكه‌: وقتي‌ تنگي‌ معيشت‌ بقدري‌ بر من‌ غلبه‌ كرد؛ و شدّت‌ واردات‌ حالي‌ بطوري‌ بود كه‌ ابداً قدرت‌ بر حركت‌ و تنظيم‌ امور منزل‌ نداشتم‌. چيزي از مايحتاج‌ در منزل‌ نبود؛ و زوجۀ ما در آن‌ روز فقط‌ با آب‌ گرم‌ شده‌ بر روي چراغ‌، أطفال‌ را نويد ميداد و سعي‌ ميكرد تا ايشان‌ را ساكت‌ نگهدارد. و احساس‌ ميكردم‌ كه‌ براي‌ آنها اين‌ مسأله‌ مشكل‌ و دوامش‌ غير قابل‌ تحمّل‌ است‌، تا حال‌ من‌ إفاقه‌ حاصل‌ نمود و به‌ هوش‌ و گوش‌ باز آمدم‌، و براي‌ تهيّۀ غذائي‌ به‌ بيرون‌ از خانه‌ آمدم‌. و معلوم‌ شد كه‌: اين‌ مدّت‌، يك‌ ماه‌ تمام‌ بطول‌ انجاميده‌ است‌. واقعۀ دوّم‌ معلوم‌ است‌ كه‌ طَيُّ الزّمان‌ است‌، يعني‌ در هم‌ پيچيدن‌ و متراكم‌ شدن‌ زمان‌ كه‌ يك‌ ماه‌ يا چند هفته‌ را يك‌ روز كرده‌ است‌. و حقير تا به‌ حال‌ در جائي‌ نديده‌ام‌ كه‌ از كيفيّت‌ و خصوصيّت‌ آن‌ بحثي‌ شود، و خودم‌ هم‌ فكر نكرده‌ام‌ كه‌ با موازين‌ قوانين‌ طبيعيّه‌ وفق‌ ميدهد يا نه‌؟ و امّا واقعۀ اوّل‌ بر عكس‌ آن‌، بَسْطُ الزّمان‌ است‌ يعني‌ گستردن‌ و وسعت‌ بخشيدن‌ زمان‌ كوتاه‌ را كه‌ يك‌ روز را به‌ چند هفته‌ پهن‌ و گسترش‌ داده‌ است‌. و دربارۀ اين‌ مسأله‌ نيز حقير فكري‌ ننموده‌ام‌، ولي‌ مسلّماً با قوانين‌ طبيعيّه‌ تطبيق‌ ندارد، و بالاخره‌ بايد آنرا از جهت‌ سيطرۀ تجرّد نفس‌ بر زمان‌ توجيه‌ كرد. امّا يك‌ حكايت‌ شنيدني‌ را دربارۀ اين‌ موضوع‌، سعيد الدّين‌ فَرَغاني در كتاب‌ «مَشارِقُ الدَّراريّ» كه‌ شرح‌ «تائيّۀ ابن‌ فارض‌» است‌ در شرح‌ يكي‌ از أبيات‌ وي‌ نقل‌ كرده‌ است‌ كه‌ شايان‌ ذكر است‌: ▪️وَ في‌ساعَةٍ أوْ دونَ ذلِكَ مَنْ تَلا ▪️بِمَجْموعِهِ جَمْعي‌ تَلا ألْفَ خَتْمَة .....و 〰️〰️〰️〰️ ✍️سید مجتبی امین جواهری ملاحظات و محاکمات 🌐 https://eitaa.com/joinchat/1218904066C99ddcc9bf0‎