ادامه پست قبل ... بخش دوم.... وقتی این وصیتنامه‌ها را نگاه می‌کردم، می‌دیدم این جوان هجده ساله یا بیست ساله، در روزها یا هفته‌های آخر زندگی‌اش که خبر هم نداشته که شهید خواهد شد، فقط چون احتمال می‌داده که شهید بشود، نشسته و وصیتنامه‌اش را نوشته 🔅مقامات شهدا و رزمندگان که گاهی این وصیتنامه‌ها آن‌چنان رقیق، عرفانی، زلال و نورانی بود، که انسان می‌دید یک عارف کامل این‌جا نشسته است. پیرمردهای ما؛ اساتید سلوک و عرفان، سی، چهل یا پنجاه سال زحمت کشیدند، ریاضت کشیدند، عبادت کردند، تا در آخر عمرشان آن حالت فنا در آنها به‌وجود آمد و را رؤیت کردند؛ توانستند را کسب کنند. 🔅مقایسه با مدل معنویت عزلت نشین یکی از عرفای معروف سلاک که از علمای بزرگی بود که من زیارتش کرده بودم، در این چند سال آخر زندگی‌اش تنها در نجف زندگی می‌کرد؛ آقازاده‌اش که در تهران بود، به من گفت که ایشان از نجف به من نوشته که آن چیزی که سالهای متمادی در انتظارش بودم، همین روزها خدا نصیبم کرد و آن را به دست آوردم. او بعد از چهل، پنجاه سال ریاضت، گناه نکردن، عبادت کردن، مستحبات را انجام دادن، روزه گرفتن، سختی‌ها را تحمل کردن، گرسنگی و فقر نجف را به جان خریدن، از عناوین و القاب و ریاستها کناره گرفتن و به اینها چشم ندوختن، زندگی را زاهدانه گذراندن و با توجه دایم به خدا، این حالت برایش پیدا شده؛ 💠اما من می‌دیدم که یک جوان هجده، نوزده یا بیست ساله که نه ریاضت آن‌چنانی کشیده و نه پنجاه سال عمرش را صرف این کار کرده و نه استاد دیده، و فقط یک کار کرده؛ از جانش گذشته، خدای متعال این موهبت معنوی را در ظرف و در کیسه‌ی او گذاشته و این جوان نورانی طوری حرف می‌زند که آخوند حرف می‌زده؛ مرحوم حرف می‌زده؛ مرحوم حرف می‌زده. حرف این جوان، بوی حرفهای آنها را می‌دهد؛ در حالی‌که شاید این جوان اسم آنها را هم نشنیده است. این کم فرصتی است؟ 🔅تطبیق مدل امام خمینی و شهدا با شرایط امروز آن فرصت، الان در اختیار شماها هم است. البته کار شما از کار آن جوان سخت‌تر است. عمر مجاهدت آن جوان کوتاه بود؛ اگرچه کیفیتش خیلی بالا بود؛ اما عمر مجاهدت شما طولانی است. جاده وقتی طولانی شد، احتمال لغزش، تصادف و خطا در آن زیاد می‌شود؛ باید مواظب باشید. اگر مواظب بودید، اگر خودتان را پاییدید و مراقب خودتان بودید؛ یعنی تقوا داشتید - تقوا یعنی همین که انسان دایماً خودش را بپاید - از آن فرصتهای بی‌نظیر و کم‌نظیر در اختیار خواهید داشت؛ اوج می‌گیرید؛ اگر این ایمان در یک مجموعه پیدا شد، آن مجموعه کارایی‌اش زیاد می‌شود؛ دیگر تجهیزات و فناوری پیشرفته و سیستم‌های پیچیده و شوارع اطلاعاتی خیلی وسیعی که در دنیا رقبا دارند، نمی‌توانند به جنگ این مجموعه بیایند. 🔅تقویت ایمان در تشکیلات عزیزان من! ایمان را تقویت کنید؛ هم در خودتان، هم در مجموعه‌ی زیردست‌تان. یک مدیر در هر سطحی که هست، تأثیر مستقیم روی زیرمجموعه‌اش دارد؛ آنها به شما و به رفتارتان، به حرکات‌تان، به برخوردتان، به خدمت‌تان و خدای نکرده به گناه‌تان نگاه می‌کنند؛ این‌طور هم نیست که گناه ماها را کسی نفهمد: لطف حق با تو مداراها کند چون که از حد بگذری رسوا کند 🔅زبان مناجات در ارتباط با خدا ادامه که دادیم، رسوا می‌کند. (الّا اللمم). (لَمَمْ) یعنی این‌که یک وقت از انسان خطایی از روی جهالت سر می‌زند، فوراً هم متوجه می‌شود و می‌گوید خدایا غلط کردم؛ توبه می‌کند؛ این، (لمم) است. البته ممکن است این کار از انسانی مکرر هم سر بزند؛ اما اصرار بر خطا، اصرار بر گناه نیست؛ خطایی است که یک بار انسان مرتکب می‌شود؛ همه‌ی ماها هم داریم؛ غیرِمعصوم همه‌مان گرفتار همین (لمم) هستیم. اگر مراقب باشیم، گرفتار (لمم) هستیم؛ اگر مراقب نباشیم که هیچ؛ مثل کسی که در سرازیری قرار بگیرد که دیگر نمی‌تواند خودش را کنترل کند؛ می‌رود تا پایین دره. 🔅محافظت از خانواده و جامعه رسالت عمومی ایمان را در بین خودتان، در بین مجموعه‌تان و در بین زن و بچه‌ی‌تان، خانواده‌های‌تان، تقویت کنید. من می‌خواهم به همه‌ی شما برادران و جوانان و مردان و زنان عزیزی که در این‌جا هستید، هشدار بدهم که مراقب خانواده‌های‌تان باشید. گاهی اوقات خانواده‌ها وسیله‌ی فساد می‌شوند؛ وقتی ما مراقبشان نباشیم، آنها می‌شوند مفسَد ما. چرا؟ چون آنها یک اهرم فشارقوی علیه ما دارند؛ آن چه است؟ آن، محبت ما به آنهاست. این محبت، روی ما اثر می‌گذارد و ذهن، فکر، عقاید و تشخیص‌مان عوض می‌شود و خیلی چیزهایی که می‌گفتیم خوب نیست، بعد یواش یواش می‌بینیم که نه، خیلی هم بد نیست! اینها آفت است؛ اینها را خیلی مراقب باشید. در مجموعه‌ی وزارت و در بخشهای آموزشی، عملی و آموزشهای حین خدمت، حتماً به این نکات، عناصر خودتان را متوجه کنید. @sm_javaheri