🔺دوستدار بچه ها! ▫️زهرا اشراقی؛‌نوه امام: 💠‏‏اگر ما یک روز، دو روز به خانه شان نمی رفتیم، وقتی می آمدیم، می گفتند: «کجاها بودید‏‎ ‎‏شما؟ اصلاً مرا می شناسید؟» یعنی این طور مراقب اوضاع بودند. این قدر متوجه بودند.‏‎ ‎ 💢دخترم فاطمه را، بعضی اوقات می بردم. یک روز وارد شدم دیدم آقا توی‏‎ ‎‏حیاط قدم می زنند. ▪️تا سلام کردم گفت: «بچه ات کو؟» ▫️گفتم: نیاورده ام، اذیت می کند.‏‎ ‎ 🔹‏به حدی ایشان ناراحت شدند که گفتند: «اگر این دفعه بدون فاطمه می خواهی بیایی،‏‎ ‎‏خودت هم نباید بیایی.» این قدر روحشان ظریف بود. 🌦می گفتم: آقا شما چرا این قدر‏‎ ‎‏بچه ها را دوست دارید؟ چون بچه های ما هستند دوستشان دارید؟ 🌀می گفتند:‏ «نه، من به حسینیه که می روم اگر بچه باشد حواسم می رود دنبال بچه ها؛ این قدر من‏‎ ‎‏دوست دارم بچه ها را. بعضی وقتها که صحبت می کنم، می بینم که بچه ای گریه می کند یا‏‎ ‎‏بچه ای دارد دست تکان می دهد، یا اشاره به من می کند. حواسم می رود به بچه.»‏ ‎‎ 📚مجله سروش؛ ش 476، ص 12. 🔅سعَدا؛ روزنه ای به طلبگی بهتر 🆔@soada313