🔰📌 رشد نقدینگی و مشکل تورم ✍🏻 امیررضا عبدلی 💠اقتصاد یک علم اثباتی است. کاری به بایسته‌ها و نبایسته‌ها ندارد. اقتصاد تنها در مورد سازگاری ابزاری که انتخاب کرده‌ایم با هدفی که مدّ نظر داریم داوری می‌کند. داوری در مورد اهداف در حیطۀ علم اقتصاد نیست. بر همین مبنا می‌توان گفت اگر هدف دولت‌های اخیر ایران و اقتصاددانان مشاور آنها افزایش شکاف طبقاتی و تحمیل بیشترین فشار بر کارگران و اقشار فرودست جامعه بوده است، اقدامات منتهی به افزایش نقدینگی و سیاست‌های تورم‌زا بهترین سیاست‌های ممکن برای نیل به این اهداف بوده، و این دولت‌ها کارآمدترین دولت‌های جهان بوده‌اند. امّا در غیر این صورت باید کارآمدی همۀ این دولت‌ها و علم همۀ مشاورینشان را بی هیچ اغماضی زیر سؤال برد. 💠 پنج سال قبل حسن روحانی با ده‌ها وعده و شعار آمد که یکی از آنها مهار تورم بود. آنهایی که اقتصاد را علم می‌دانستند، خوشحال شدند. در نظر آنان مهار تورم، راهی و معنایی جز مهار رشد پول نداشت. در سال اول این دولت رشد پول کاهش یافت و امید به کاهش بیشتر را زنده نگه داشت ولی از سال دوم، هر وقتی که آمار نقدینگی منتشر شد امیدها ناامیدتر شدند. معلوم شد منظور از شعار مهار تورم، باز هم مثل همیشه، فقط بستن راه‌های بروز تورم بوده است. 💠 برای خیلی‌ها، سؤال و بلکه معما شده بود که پس چرا معادلۀ مقداری پول کار نمی‌کند؟ چرا نقدینگی افزایش می‌یابد و تورم کاهش؟ و جواب این بود که از سرِ چشمه، دو کانال اصلی انتقال اثر رشد پول بر قیمتها را کنترل کرده و بند آورده‌اند: کنترل نرخ ارز، و کنترل نرخ دستمزد. مقدار زیادی نقدینگی نیز با نرخ بهره‌های دستوری مثل وایت واکرهای «بازی تاج و تخت» در حسابهای بانکی آن سوی دیوار یخ زده‌اند، تا روزی که شاه شب بیدارشان کند و دیگر هیچ دیواری نتواند بین آنها و یک ابرتورم مهیب حائل بماند. 💠باید اعتراف تلخی کرد. در تمام سالهایی که افزایش نرخ دستمزد از نرخ تورم عقب می‌افتاد، باید هواداران بازار آزاد هم به چپها می‌پیوستند و حتّی شدیدتر از آنها اعتراض میکردند. پایین نگاه داشتن اجباری نرخ دستمزد فقط فشردن نابخردانۀ فنری بود که دیر یا زود در میرفت؛ البته با تبعات اجتماعی بسی فراتر از جهش فنر نرخ ارز. 💠اصولاً ذات سیاستگذاری اقتصادی در این وسوسۀ مقاومت ناپذیر خلاصه می شود: بیایید قوانین اقتصادی را دور بزنیم. بیایید شرایطی فراهم کنیم که این قوانین موقتاً مختل شوند و دست سیاستمدار برای اقدامات کوتاه مدت و رأی‌آور باز شود: اشتغال کامل ایجاد شود، فرآیند توسعه شتاب بگیرد، تبدیل به معجزۀ رشد شویم...، و توهّمات دیگری از این دست. در واقع خطرناک ترین نوع توهم پولی، تصور سیاستمداران و مشاوران اقتصادیشان دربارۀ ماهیت پول است. از نظر آنها اقتصاد علم نیست، فن است. قوانین اقتصادی لایتخلف نیستند بلکه می شود فنونی آموخت و آنها را دور زد و اثراتشان را به اندازۀ کافی به تاخیر انداخت تا مقامات فعلی دورۀ تصدیشان را به خیر و سلامت بگذارنند و یک دل سیر برای نرخ رشد و شغلهایی که ایجاد کرده‌اند پُز بدهند و بعد راهی قبرستان دولتمردان اسقاطی شوند. اتفاقاً برعکس آنچه گفته می‌شود، مصونیت سیاستمدار درست لحظه‌ای آغاز می شود که دفترش را ترک می‌کند! از همان لحظه افکار عمومی روی نفر بعد متمرکز می‌شوند و با نفر قبل مثل مرده رفتار می‌کنند: اذکرو امواتکم بالخیر! پشت سر مرده حرف نزنید! کماهی که امروز کسی از دولتمردان قبل به خاطر نقش آثار انباشتۀ تصمیمات گذشتۀ آنها در وضعیت فعلی انتقاد نمی‌کند و همۀ انتقادات و.. منحصراً نثار متصدی فعلی می‌شوند. این خصلت آدمی است. عادت دارد جریان را ببیند و موجودی را نادیده بینگارد. امّا کفر آدم فوران می‌کند وقتی می شنود حالا دوباره همان حضرات متخصص در فنون و بدلها و رکبهای اقتصادی (همان توجیه‌کنندگان همیشگی سرکوب بازار و همان مسبّبان وضع موجود) پیشنهاد شعبدۀ تکراریشان را بی هیچ شرمی و با صدایی بلندتر از قبل تکرار می کنند: نقدینگی را افزایش دهید تا کاهش قدرت خرید مردم جبران شود! اگر بپرسی تورم بعدش را چه کنیم، اگر بگویی مشکل حقیقی با تغییر اسمی حل نمی‌شود، اگر به رویشان بیاوری که رشد پول یعنی تورم و تورم فقیر را فقیرتر می‌کند، اگر شعبدۀ نخ نمایشان را زیر سوال ببری، جوابت فقط یک مشت فحش نخ نما خواهد بود، گاه در دل و بیگاه بر زبان @teghtesadi