هو حکیم
پس از خواندن نظر کاتوزیان یک نکته برایم پر رنگ تر شد آیا جامعه ایران گذر فئودال به سمت طبقه برژوا و سرمایه داری را سپری کرده است؟آیا برساخت های محیطی اجتماعی ما جلوی این روند را گرفتند تا زیست وارداتی شبه مدرنیتی سرمایه سالارانه را داشته باشیم ؟
قطعا این کتاب پاسخ این سوال را در بر خواهد داشت.از خودیاری ، دگر یاری و همیاری و زیست و دیالکتیک تعاون میان ایرانیان در زمان گذشته هرگز سرمایه سالاری به دست نخواهد آمد و به قول شهید مطهری چه اشتباه عجیبی فقهان ما کردند که سرمایه داری را با تجارت یکی دانستند.
از نحوه چینش صنوف و خودداری در فروش کارگاه ها که جلوی گسترش انباشت سرمایه و طبقه برژوا را گرفت و حتی حکم تربیتی در فتوت نامه ها داشتند که اخوان صفا در جزوات خود به اخلاق عملی در آنها اشاره می کردند تا مسئله رانت علم و دانش و منابع طبیعی که شهید مطهری به جهت منفعت رساندن به جامعه آن را مختص قاعده فقهی سلطنت (تسلیط) می دانست و برای جامعه مسلمین در آن حقی قائل بود (انفال ، بیع و...).تا پرداخت خمس علم که از مالکیت دانش جلوگیری میکرد و آن را مختص تمام مسلمین می دانست(بیشتر شبیه مکتب نیوکنزیا بود تا مکتب نئوکلاسیک) تا زیر ساخت های گسترده مویرگی در زمان قدیم که با توسعه شهر ها سبب به وجود آمدن بحران هایی مانند مناطق حاشیه نشین و کمبود آب شدند ...
حال آیا به علت ناپایداری در انباشت و طبقه برژوا و علل اقلیمی سرمایه داری در ایران روند طبیعی طی نکرد یا مسائل زیر ساخت فرهنگی مثل فرهنگ یاریگری و اسلامی جلوی آن را گرفت؟