. سیاست کلمه‌ای است که این روزها بر زبانمان جاری شده و علی‌رغم اینکه خود را بسیار گرفتار آن می‌بینیم و معمولا تلاش می‌کنیم تا خود را از آن مُبرا کنیم اما با این حال معمولا با ژست های مختلف زبان به طعن و ملامت سیاست و سیاستمداران می‌گشاییم. و در آخر کسانی پیدا می شوند که با طمع قدرت تلاش می‌کنند تا بی پروا زمام سیاست را برعهده گیرند هر چند که در آخر سیاست آنها را نیز ناکام می‌سازد‌. اما حاصل این همه چیست؟ جز ویرانی بنای زندگی مردمان؟ قرن چهاردهم هجری با طمع اهل قدرت آغاز شد اما در اواسط این قرن فریادی برخاست که والله اسلام همه اش سیاست است... آن فریاد فریاد امام بود فریادی که راهی دیگر بر روی ما گشود تا حاج قاسم ها در آن متولد شوند و بزرگترین و پیچیده ترین طرح‌های سیاست را برای آینده ایران‌، منطقه و جهان در اندازند. این قرن، قرنِ ناکامی رضاخان‌ها و اهل‌قدرت و به ثمر رسیدن حاج قاسم ها و اهل ایثار است. و حال که دیگر کلمه ی سیاست ازین راه دور افتاده و حتی دیگر صلابت و جان فریاد امام را ندارد تقکر بستری است برای پرروش سیاست و برای پرورش سیاستمداران آینده تا جهان از سیاست زدگی هر روزی آزاد شود و امور زندگی مردم سامان یابد. سیاست آموختنی نیست و جز از دست‌دادن فرصت‌ها و وقت آدم‌ها سودی ندارد و مگر امام، سیاست را از کسی آموخت و کدام آموزش می‌تواند فریادی این ‌چنین برآورد که راهی در دل تاریخ باز کند؟ ، سودای آموختن ندارد. مدرسه سیاست محفلی‌ست یا شاید مکتب درسی‌ست مانند مکتب‌خانه‌های قدیم و یا شاید هم کلاسی‌ست در دانشگاه و یا حوزه... نمی‌دانم اما هرچه هست جایی ست که آدم هایش به جای آنکه به دنبال یاد دادن حرف‌های مشهور به هم باشند از نفس همدیگر مدد می‌گیرند تا راهی در دل این برهوت سیاست‌زدگی باز کنند. خلاصه که ، جایی‌ست برای تفکر درباره‌ی سیاستِ دینی، تا بعد از حدود چهل سال که امام خمینی این کلمه را بر روی زمین آورد، دوباره به سرآغار و ابتدای آن بازگردیم و در نگاه دوباره به آن از بند مشهورات سیاست امروز درآییم. 🔹 ۱۴ خرداد ماه ۱۴۰۰ @soha_sima