.
جهان به گل نشسته
و قایق هامان در برهوت پهلو گرفته بودند!
و هیچکس حتی صدفها هم، هو هوی دریا را یادشان نبود و کف اقیانوس در هوای آزاد، لخت و عور از خجالت ترک میخورد!
تا اینکه ناگه نمیدانم
دلِ کدام لبِ قایق نومیدی کز کردهیی شکست و مادر دل رحممان دست شکستهاش را بلند کرد و زد زیر میز خشک و خالی جهان
و یک کاسه آب از سقاخانهی پسرش پاشید روی کویر دنیا و طوفان شد ...
آب از سریر جهان لبریز شد و دوید توی دلها و فارَالتّنور
بالاخره اشک آمد توی چشمها و آب افتاد زیر قایق زندگی
مدِّ بزرگ تاریخ، همه سواحل امن و آسایش را غرق کرد.
کنعانها راه بلندی پیش گرفتند و ما مست، روی قایقهامان میزدیم و میرقصیدیم.
ما آب ندیده ها مست افق بودیم که تا چشم کار میکرد آب بود و هر شب اطرافِ افق رعد و برق، جام به هم میزدند!
وای از آن همه گردباد که از گوشه کنار دنیا راهی طوفان بودند!
بدر کامل ماه فاطمه کم کم باریک شد و مد عقب نشست و
جزر، لابد ترس کنعان ها را که در کمر کوه کُپ کرده بودند کم کرد
طوفان کمی آرام شد
شب شد و غزه تاریکِ تاریک به انتظار بدر دوباره نشست!
و انگار حالا ماه دوباره دارد کمر راست میکند.
انگار میخواهد دوباره سر از تقویم بلند کند تا سیزده دی از چشمهای معصوم قاسم بن الحسن بدرخشد!
حاج قاسم عزیزم مثل مادرش خوش قول است آمد و سید رضی را برد ...
ده روز مانده به روز مادرش، روز مادر ما
کادوی تولدش را داد.
ماهِ جمالش دارد بلند میشود و دوباره مد به پا میخیزد!
ای جهان خشک و خالی دامن نچین که آب از همهی سر ها خواهد گذشت.
قلم؛ سیدرسول فاطمی
#غزه
#حاج_قاسم_سلیمانی
#سید_رضی
@soha_sima