@soltannasir {پیوند اسطوره با دین 73} {کُستی و میان بستن5} ادامه ...👇 سند میان بستن خویش را به حضرت آدم صفی اللّه می رسانند. و داستان هایی هم در این بین نقل می نمایند که صحت بخشی از آن مورد تردید است. فقیر نظر متفاوتی از میان بستن این طایفه دارم که در بین دروس آن را نقل خواهم نمود. نکته : مطالبی که در باب میان بستن گفته می شود در باب شناخت دشمن بسیار مهم است. بزودی ارتباط مطالب غیر مرتبط را با یکدیگر درک خواهید نمود. و مسائل را از زاویهٔ دید جدیدی ملاحظه خواهید نمود. پس صبور باشید و باطمأنینه دروس را دنبال نمایید. حال فصل هفتم کتاب فتوت نامه سلطانی را برایتان نقل می نماییم که سند میان بستن فتیان را ملاحظه نمایید : 👇 { «در سند میان بستن» اگر پرسند که میان بستن از که مانده است ? بگوی در صورت می پرسی یا در معنی ? اگر پرسند که در صورت کدام است و درمعنی کدام است ? بگوی در معنی میان بستن از حضرت سیّد کائنات صلی اللّه علیه و آله مانده که چون خدای تعالی جبرئیل علیه السلام را بیافرید. گفت تو کیستی و من کیستم ? گفت انت انت و انأ انأ تو تویی و من منم. خداوند تعالی او را بمیراند و باز زنده گردانید و همین سؤال کرد، همان جواب گفت تا هفتاد بار. در نوبت هفتاد و یکم که خدای او را زنده گردانید و (همین) سؤال (کرد : تو کیستی و) من کیستم ? جبرئیل خواست همان جواب گوید، نور محمّد به صورت بغایت زیبا بر او ظاهر شد و اشارت کرد که سخن مگوی تا من به تو رسم. پس جبرئیل خاموش شد تا آن نور به وی رسید و گفت چون خداوند از تو سؤال کند که تو کیستی و من کیستم بگوی أنت الرّب و أنا العبد یعنی تو خدایی و من بنده. چون خدای تعالی از جبرئیل سؤال کرد، بر آن گونه که تعلیم گرفته بود جواب داد. حق تعالی گفت : «صدقت عبدی» راست گفتی بندهٔ من. چون خدای تعالی این جواب از جبرئیل پسندید و در میان مقرّبان جای بخشید پس جبرئیل دست در دامن آن صورت زد که خدای تعالی به برکت تعلیم تو (مرا) این همه مرتبه داد می خواهم که از تو یادگاری نزدیک من باشد تا مونس روزگار من بود. آن صورت ردایی بر دوش داشت، آن را به دست مبارک خود بر میان جبرئیل بست و از این جا معلوم شد که جبرئیل میان بستهٔ حضرت رسالت (است) و امام حسن عسکری علیه السلام در کلمات خود بدین معنی اشارت فرموده است آن جا که می گوید : و جبرئیل فی جنان الصاقورة ذاق من حدایقنا الباکورة = یعنی جبرئیل در بهشت بالا از باغ های ما نوباوه خورده است. امّا در صورت از آدم صفی مانده، آن چنان بود که چون از آن درخت که ممنوع بود قدری بخورد جامه های بهشت از تن وی بریخت چنانچه خدای تعالی فرموده : «فَلَمَّا ذَاقَا الشَّجَرَةَ بَدَتْ لَهُمَا سَوْآتُهُمَا = پس چون آن دو از [ميوه] آن درخت [ممنوع] چشيدند برهنگى هايشان بر آنان آشكار شد» و آدم برهنه بماند، از حوران بهشت و خادمان بهشت شرم داشت دو برگ و (بعضی) گفته اند چهار برگ از درختان بهشت و گفته اند از درخت انجیر باز کرد و بر پس و پیش خود نهاد و عورت خود را (بدان) بپوشید چنانچه در قرآن مجید می فرماید :«وَطَفِقَا يَخْصِفَانِ عَلَيْهِمَا مِنْ وَرَقِ الْجَنَّةِ=و به چسبانيدن برگ[هاى درختان] بهشت بر خود آغاز كردند » و او خدای (تعالی) به دنیا فرستاد : «کما قال عزّ من قائل قَالَ اهْبِطُوا بَعْضُكُمْ لِبَعْضٍ» (عدو پس چون) آدم علیه السلام (به دنیا) آمد به سر کوه سرندیب فرودآمد و حوّا به جدّه نزول کرد. آدم از فراق حوّا و حسرت بهشت و ندامت آن صورت که واقع شده بود می گریست و در روایت آمده است که دائم دست های آدم علیه السلام بر آن برگ ها بود تا ستر عورت او باشد و چنان بدان درمانده بودکه اگر عضوی از اعضای او بخاریدی آدم نتوانستی دست بدان رسانید که آن برگ از او باز شدی و بدین سبب بغایت در رنج بود. می نالید و دست خود بر برگ ها می مالید و سر به حضرت می فرستاد تا بعد از سه روز وحی الهی به جبرئیل به فرمان ملک جلیل روان شد و از بهشت رشتهٔ تاک انگوری همراه بیاورد و به نام حضرت ملک علام به آدم علیه السلام رسانید و میان آدم به آن رشتهٔ تاک ببست. آدم از آن محنت خلاص یافت و شکر حق تعالی به جای آورد و این جا معلوم شد که آدم علیه السلام (میان بستهٔ) حضرت مصطفی است صلی اللّه علیه و آله و برای آن بود که فرمود : «نحن الآخرون السابقون ». اگر چه ما در عالم خاک آخریم اما در عالم پاک سابقیم. اگر چه در صورت پدر ما آدم است اما در معنی ما پدر آدمیم چنانچه آن عارف کامل (ابن فارض مصری ) از زبان حقیقت محمّدی فرموده : 👇 « و إنّي کُنتُ أبنُ آدم صورة ولي فيه معني شاهد باُبوّتي =گرچه من در عالم صورت فرزند آدم هستم اما مرا معنایی است که بر ابوّت من نسبت به او دلالت دارد ». } ادامه دارد... @soltannasir ☀️🌦