@soltannasir کتاب مبادی مابعدالطبیعی علوم نوین نوشته ادوین آرتوربرت ترجمه دکتر عبدالکریم سروش کتابی جذاب با موضوع پیش زمینه ها و مبادی مابعدالطبیعی در باور دانشمندان و تاثیر آن در پیشبرد علوم نوین است. در فقراتی از این کتاب که در اینجا به اشتراک گذاشته می شود می خوانید که چگونه خورشید پرستی کپلر نقش بسزایی در پذیرفتن نظرات کوپرنیک و بسط و توسعه آن داشته است. این فقرات پاسخی است به تمام بردگان فکری علوم نوین، که این علوم را چون بت می پرستند و با ژست روشنفکری بعضا منکر علم دینی می شوند. اگر مبادی علوم نوین  به شکل درست بررسی شود در موارد بسیاری می توان رد ایدئولوژی و اساطیر باستان و علوم غریبه و خفیه ای چون کیمیا و سیمیا را در آن  مشاهده نمود. {همه این نکات به درجات گونه گون در ذهن وی (کپلر) جای داشت، اما عامل ویژه و نیرومندی که کپلر را از همان آغاز دلبسته نظام کُپرنیك کرد، على الظاهر، شرافت و عظمتی بود که آن نظام به خورشید می بخشید. درست است که کپلر بنیان گزار علوم دقیقه نوین است، لكن وی پاره ای از خرافه های رسوا را با روشهای دقیق علمی خویش بر آمیخته بود و حتی از آنها کسب انگیزه می کرد. یکی از این خرافه ها، بی تکلف، عبارت بود از 👈خورشید پرستی. وی وقتی بیست و دوساله بود، یعنی در ۱۵۹۳، در توبینگن به دفاع از نجوم جدید پرداخت. اصل آن دفاعيه ظاهرا از بین رفته است و یا دست کم، ضمن مجموعه آثار کپلر، طبع دکتر فریش ۶۸، نیامده است. لکن در آثار متفرقه باقی مانده از کپلر، جزء کوچکی از بحثی درباره حرکت زمین، موجود است، که بدلیل سبك پرطمطراق و پرحرارت و دیگر اوصاف آن، می توان گمان قوی زد که بخشی باشد از محصولات همان شور دوران جوانی . و بهرحال، این قطعه مسلما متعلق به دوران جوانی اوست و نکته مهم آن این است که می گوید رفعت و عظمتی که نظام نجومی جدید به خورشید بخشیده است، دلیل مُقنعی است برای پذیرفتن این نظام. نقل پاره های اندك از آن، فحوا وروح این حماسه شگفت را بدست می دهد: (سخنان کپلر)👇 《اولا، على رغم انکار کوردلان، بدانید که اشرف اجرام عالم خورشید است، که اعظم نجوم است و گوهر آن چیزی نیست جز نورخالص و به تنهایی همه چیز را بوجود می آورد، باقی نگه می دارد و حرارت می بخشد. چشمه جوشان نور است، و سرشار از حرارت، بسیار زیبا و درخشان وبی کدورت است. مُعدّ ابصار ومُبدع همه الوان است اما خود بی رنگ است. او را به جهت حرکتش خسرو سیارگان، و به جهت قدرتش قلب عالم و بجهت جمالش 👈چشم جهان می نامند. اگر باری تعالی بخواهد با فرشتگان مقدس در جهان ماده منزل گزیند فقط خورشید است که شایسته مقام اوست... . حال که اهل آلمان مقتدرترین کس در سراسر قلمرو سلطنت را قیصر می شناسند، پس چرا اهل آسمان بر سلطانی آن کس صحه نگذارند که همواره تاکنون همه حرکات و تحولات را به وساطت نور، که ملك طلق اوست تدبیر می کرده است؟ شایسته 👈محرك اول (خورشید) نیست که در مداری پخش و فرو پاشیده باشد (فلک چهارم قدیم) بلکه باید دست قدرتش] از مبدأی ، یعنی از نقطه ای برآید و لذا هیچ جزئی از عالم و هیچ ستاره ای نمی تواند شایسته چنان افتخاری باشد. و فقط خورشید است که بدلیل شرافت و قدرتش، شایسته آن است که مسند حضرت حق باشد، چه رسد به محرك اول. 》(پایان سخن کپلر) در دلایل دیگری که کپلر بعدها برای قبول نظریه کپرنیکی می آورد، همیشه این دلیل یعنی در مرکز قرار داشتن خورشید، جزو آنها، و اغلب در صدر آنها بود کپلر اسناد الوهیت به خورشید را از روی ضرورت در جامه تمثیلاتی عرفانی می پوشاند، و بخصوص آنرا به اصل تثليث مرتبط می ساخت تا در حلقه های کلامی عصر بسمع قبول مسموع افتد. می گفت خورشید خداست بوصف پدری، وفلك ثوابت، خداست بوصف پسری، و واسطه اثیری که حامل قدرت خورشید است به سيارات تا آنها را در مدارشان براند، خداست به وصف روح القدسي . وقتی می گوئیم که وی به تمثيلات عرفانی توسل می جست غرضمان به هیچ وجه این نیست که کپلر در اعتقاد دینی نفاق می ورزید. بلکه منظور این است که وی دلیلی و تفسیری طبیعی و روشنگر برای آن یافته بود و اصولا این گونه گرایش، یعنی اسناد حیات به اشیاء بی جان (آنی میسم) و استفاده از تمثیلات عرفانی و حوادث طبیعی در اثبات معتقدات ] امری بس شایع در تفکر آن روزگار بود. یاکوب بومه ، عارف هم روزگار کپلر، بیش از هر کس دیگر، نماینده این گونه فلسفه پردازی است. کپلر قهرمان روش دقیق ریاضی در نجوم بود و این امر در اکتشاف سه قانون بزرگ حرکت سیارات بخوبی آشکار است. وی این قوانین را پس از فحصى طولانی و صعب بدست آورد که جز نوادری از انسانهای صبور و غیور هیچ کس طاقت آن همه تعب را ندارد. ولذا آن جنبه از تفکر کپلر (خرافه گرایی) با این روش ریاضی وی، هیچ نگوئیم دست کم در تعارض است. }(مبادی مابعدالطبیعی علوم نوین صص ۵۰ و ۵۱ ) @soltannasir