@soltannasir           { تمدن های ناشناخته و یوفو ۵} ادامه...👇 اما حال که سخن از سیمیا شد بد ندیدم سخنان یکی از اکابر اولیای طاغوت که یُخْرِجُونَهُم مِّنَ النُّورِ إِلَى الظُّلُمَاتِ و استاد مسلم و بی همتای انواع سیمیا و کیمیا است و سده هاست که درقید حیات است را نقل نمایم وی در هر دوری از ادوار تاریخ نامی داشته و یک تنه نقش مهمی در ساخت تمدن شیطانی غرب جدید داشته است. نظرات وی در تاریخ علم و فلسفه و در ساخت تمدن جدید غرب قابل توجه است برای کسی که وی را بشناسد نظرات وی با همه تفاوت هایش در هر دوری از ادوار زندگی اش که با نامی بروز و ظهور داشته همواره یک خط مشخص داشته است. البته گاه نیز در بعضی ادوار زندگی اش نام وی پنهان بوده است و احتمالا در حال تکمیل یکی از علوم باطنی بوده است. تاکید می نمایم. وی بیشترین تاثیر را در ساخت تمدن جدید غرب و عالم مدرن داشته است. رد پای وی در همه جا وجود دارد از علوم غریبه و کیمیا گرفته تا تاریخ علم و نجوم و فیزیک و ریاضیات و الهیات فلسفی و فلسفه اجتماعی.  وی با نیکلاس فلامل جاودان که از اساتید بزرگ دیر صهیون بوده در حال حاضر دشمن است. وی اسرار خویش را برای ساختن عالم مدرن به فرانسه منتقل کرد. هر چند در بعضی ادوار زندگی اش در انگلستان و حتی آلمان بروز و ظهور نمود. وی و انجمن مخفی کوچک و فوق سری اش پشت سازمان مخوف سرن در سوئیس و فرانسه قرار دارند.   حال این شما و این هم سخنان این ولی طاغوت یعنی《۱/۴ ۴/۴ ۴/۶ ۴/۱ ۲/۲ ۱/۵ ۴/۴ ۳/۱ ۲/۶ ۳/۴ ۴/۴ 》 یا 《۱/۵ ۱/۱ ۳/۴ ۲/۶ ۳/۳》یا 《۲/۱ ۲/۴ ۳/۳ ۴/۴ ۱/۱ ۱/۵ 》 یا 《۳/۵ ۲/۶ ۱/۱ ۴/۴ ۱/۵ ۳/۳ ۱/۵ ۲/۱ ۳/۳ ۱/۴ ۴/۴》 یا 《۴/۴ ۳/۳ ۲/۲ ۴/۶ ۲/۲ ۴/۴》را در مورد سیمیا نقل می نمایم. {برای انتقال دانشِ مربوط به وادی حقیقت۱ نیاز به یک مذکر آسمانی و یک مونث زمینی بوده و هست چه در اجماع روح و چه در کالبد دو آدم در این وادی از علم این رد خور ندارد. باطن علم موجودات این وادی متعلق به ملکه های مونث پریان است نه پادشاهان آنها. همچون سایر موجودات یک مرد می تواند تمام ظاهر این دانش را بیاموزد.اما مشروط به اینکه روحش به فهم 👈حقایق برسد. اما معمولا راه به باطنیات ندارد. همانگونه که برای یک خلق جدید در طبیعت، یک زن از آب حیات نطفه یک مرد بار می گیرد. تا فرزندی جدید بزاید. در دانش این وادی در حد اعلای آن می بایست، زمین ِروح یک زن خاکی از آب حیاتِ روح یک مرد بارور گردد. تا این اتحاد کامل شود. تا روح دانش در شخص بارور شود و به خلقی جدید منتهی شود. همانطور که حقیقت نور بی رنگ است، استاد دانش این وادی نیز نیازی به شناخته شدن ندارد. حقیقت چه از جنس دانش چه از جنس روحانی یک 👈🏼 نور بی رنگ است. که نیاز به نمایشات وادی شریعت و طریقت ندارد. و نیاز به نقش و نگار ندارد، حقیقت همچون آب است. آب بی رنگ است. بی بو است. بی طعم است. اما گواراست و موجب حیات است و موجب خلق و خلاقیت ...آب جاریست .... آب روان است. آب مایه طهارت است. آب نقش نمی پذیرد. اما انعکاس حقیقت را در خود نمایان می کند. و چون با خاک در آمیزد می توان بر آن نقش اسما پر قدرت و کلام را نقش پذیر کرد. (بر لوح گلی) بنابراین این آب است و دانش وادی آب که موجب نقش پذیری آدمی برای اسما و دانش صوت و کلام و تجلی آنان می گردد. اگر آب نباشد، خاک در یبوست خودش می ترکد.  و محافظین علوم این وادی نیز موجودات پری هستند. اما آیا در میان آدمیان به حقیقت رسیده یک انسان مذکر نمی تواند صاحب این علم شود؟ اگر چنین است؟ پس من چه هستم ؟! در چند شاخه از علوم(به استادی رسیده ام) ؟ اینجا چند شرط برای آدم مذکر و مونث خاکی وجود دارد: نخست اینکه، یک مرد خاکی باید حتما به حقایق عوالم بالا دست یابد و روحش آسمانی گردد. ۲ تا لایق این علوم گردد. دوم اینکه بیست تا بیست و پنج سال در این علم مطلقا بکوشد. سوم اینکه شرط و شروطی از محافظین این دانش بپذیرد. و چهارم و پنجم و ششم و هفتم اینکه .... فکر کنم باقی نیازی نیست. همان چند تا دلیل که بر شمردم، برای یافتن پاسخ سوالات ذهنت کافیست. } ادامه...👇 @soltannasir