پ ن : اینکه گفته می شود صورتی متاخر تر دارد در متون اساطیری امری معمول است. برای مثال در کهن ترین متون اساطیری میان رودان خلقت جهان توسط انلیل انجام می شود. اما در متون متاخرتر و در دوره بابلی کاهنان این خلقت را به مردوخ نسبت داده اند چنانچه در منظومه بلند انوماالیش اینگونه آمده است. یعنی گاه صفات و داستان های یک ایزد کهن تر توسط کاهنین ایزد جدید مورد استفاده قرار می گرفت تا وی همان احترام و شکوه ایزد قبلی را داشته باشد و به واقع کاهنین معبد وی نیز بتوانند از این طریق احترام و ثروت و نفوذ بسیاری را تصاحب نمایند. بدین خاطر است که ما دینداران همواره در بحث با مشرکین عصر جدید بدین مهم اشاره می نماییم که کهن تر بودن یک مدرک لزوما دلیل بر درست تر بودن آن نیست تاریخ متون اسطوره ای خود گواه دستبردها و تحریفات بسیاری از دوره ای به دوره دیگر است. بنابراین اگر داستانی دینی در متون اسطوره ای به گونه ای دیگر مناسب با فضای اسطوره نقل شده این نقل هر چند ارزشمند است اما لزوما بدین معنا نیست که چون قدیمی تر است صحیح تر است. برخلاف دانشمندان رشته ادیان که تنها بر اساس قدیمی تر بودن مدارک باستان شناسانه سیر ادیان را از اسطوره به توحید فرض می نمایند. ما دین‌باوران سیر را از توحید به سوی شرک و سپس دوباره به سوی توحید می دانیم. اما اکنون نمونه ای از اسطوره اوگاریتی تلاش عتر یا عثتر را در تصاحب تخت بعل نقل می نماییم : 👇 {پس به جستجوی جانشینی برای بعل در هنگام نبودن، او بر می خیزند و عثتر تندخو، خدای تجلی ستاره ونوس که نور آن یادآور آذرخش است و با گیاهان نیز پیوند دارد برای این کار برگزیده می شود: 《 عثتر تندخو از خرسنگ های شافون(زافون) shaphon بالا می رود بر سریر بعل قدرتمند می نشیند پای وی اما به پایگاه نزد تخت نمی رسد سرش اما به سرگاه سریر نمی رسد عثتر تندخو فریاد بر می دارد: نه مرا یارای نشستن بر این تخت شهریاری نیست، از سریر به زیر می آید و شهریار گستره جهان زیرین می شود. 》 شهریاری عثتر در جهان زیرین شاید با نقش او در زمینه آبیاری پیوند دارد، [عثتر در زبان عربی به معنای آبیاری است] و از سوی دیگر باران مکمل آبیاری فصلی است. }(کتاب اساطیر خاور نزدیک اثر جان گری صص ۱۵۲ و ۱۵۳ ) نکته مهم : عَتر یا عَثتر که عشتر هم نامیده می شود ایزدی کاملا مذکر است. و از سوریه تا جنوب عربستان مورد پرستش قرار می گرفته است. هر چند در هر منطقه به فراخور باورهای مردمان آن ناحیه صفاتی را برای وی نقل کرده اند که بعضی از آن اختصاص به باور مردمان همان منطقه دارد. اما  مشخص هست که از سوریه تا جنوب عربستان ما با یک موجود روبرو هستیم. این موجود در بعضی سنگ نبشته ها با غزال شاخدار و بز کوهی ارتباط دارد. ارتباط آن با غزال شاخدار و بز کوهی یادآور چهره خیالی الیفاس لوی از بفومت می باشد. نکته ای دیگر : ابتدا به متن زیر توجه نمایید : 👇 {....و علامت خدای 《عَثَر》 آهو با سر ورزا و نماد خدای 👈《سَحَر》، سپیده دم، مار بوده است. }( خدایان شبه جزیره توفیق فهد ص۸۴) ملاحظه نمایید جانور مرتبط با ایزد شَخَر (سَحَر) مار می باشد. این ماجرا هنگامی جالب تر می شود که بدانیم که در کتاب اشعیا و متون کهن ایزدبانوی سَحَر مادر هیلل همتای عَثَر می باشد. و اینکه در تورات کنونی این مار هست که آدم و حوا را می فریبد. البته به نظر مار یا شیطن در متون ادیان ابراهیمی مذکر است. در پایان باید بگویم شباهت ها و تفاوت های لوسیفر یا کوکب النهار (زهره صبح) را با ابلیس در قرآن مجید ملاحظه نمودید بنده نتیجه گیری خاصی نمی نمایم. اما آنچه از شواهد پیداست به نظر بفومت مورد پرستش شیطن پرستان و بعضی مجامع مخفی همین عَثَر یا عَثتر تجلی مذکر سیاره زهره صبح باشد. @soltannasir