اگر علّامه مجلسی رضوان الله تعالی علیه نبود ... 🗓 به مناسبت ۲۷ رمضان ؛ سالروز ارتحال علامه مجلسی رضوان الله تعالی علیه ✍ مرحوم آیت الله شیخ لطف الله صافی گلپایگانی بیاناتی راجع علامه مجلسی دارند که تقدیم میشود: پس از عصر ائمّه عليهم‌السّلام، همواره حاملان حديث بودند که مي‌توانستند سره را از ناسره و بدعت را از سنّت تشخيص دهند و مردم را از گمراهي‌هايي که در نتيجه غور در فلسفه و گرايش به عرفان مصطلح و مکتب‌هاي الحادي مطرح مي‌گرديد نجات دهند و بالاخره تا اين اواخر، يعني عصر صفويّه - که در آن رسميت تشيّع تجديد گرديد- اعلان مي‌شد به واسطه عوامل خاصّي که بعد از سلطنت شاه طهماسب اوّل پيش آمد، رفته رفته گرايش به فلسفه و افکار صوفيانه و مشارب غير شرعي قوّت گرفت، تا حدي که در اصفهان، خانقاه‌ها برپا شده و مثل عالم جليل آقا حسين خوانساري را به جاي القاب اسلامي، به عقل حادي‌عشر مي‌خواندند و نهايت ظهور علوم اهل بيت عليهم‌السّلام آن بود که محقّق داماد در قالب اصطلاحات فلسفي مطرح مي‌کرد و خلاصه، زبان اهل بيت عليهم‌السّلام و احاديث آنها، در غربت افتاده بود، که به اذن الله تعالي شخصيتي، مثل علّامه مجلسي قدّس سره ظاهر شد و حديث را دوباره چنان احيا و مطرح کرد که احاديث اهل بيت عليهم‌السّلام را نه فقط در مدارس و در معرض توجّه و دقّت علما قرار داد، بلکه شايد خانه‌اي در بلاد ايران نماند که از خواندن کتاب بهره داشته باشد، مگر آن‌که احاديث اهل بيت عليهم‌السّلام به صورتي و زير عنوانی، در آن وارد شد. خانقاه‌هاي اصفهان، همه تعطيل شد و افکار صوفيانه از ميان رفت و زبان حديث و استدلال به ظواهر قرآن و احاديث و زبان ائمّه معصومين عليهم‌السّلام، زبان علما و حوزه‌ها شد. بدون شکّ، بايد گفت: ظهور علّامه مجلسي در آن عصر، موجب بازگشت تشيّع به عصر ائمّه عليهم‌السّلام و اصحاب آنها، امثال زرارة بن أعين‌ها و محمّد بن مسلم‌ها و صاحبان اصول گرديد. نمي‌خواهم بگويم عصر قبل از آن، همانند عصر ائمّه عليهم‌السّلام نبود، ولي اين را هم نمي‌توانم بگويم که همانند عصر آنان بود، زيرا اصطلاحات و الفاظ اسلامي کم و بيش عوض شده بود و بحث درس و تأليف و تصنيف چنان‌که بايد، بر محور کتاب و سنّت و احاديث اهل بيت ‌عليهم‌السلام دور نمي‌زد. هر طور بود و هر گونه بود، به ظاهر اگر مجلسي رحمة‌الله علیه ظهور نکرده بود و وضع حوزه‌ها به آن‌گونه که داشت، جلو مي‌رفت، شريعت ارسطوئي و اسلام ابن سينائي و صدرايي و ابن‌عربي پابرجا مي‌شد و خدا مي‌داند که باب تأويل و توجيه آيات و احاديث و حمل آنها با تکلّف بر بياني خاصّ تا کجا گسترده مي‌گشت! اين علّامه مجلسي بود که حوزه‌ها را به معارف اصيل دين و تشيّع بازگرداند و قرآن و سنّت را مافوق همه مکتب‌ها قرار داد. خطر کم‌رنگ‌شدن محور بودن کتاب و سنّت در حوزه‌هاي شيعه را باید بسیار مراقب بود. ما عقيده داريم که در کتاب و سنّت همه آنچه بيانش لازم باشد در مسائل اعتقادي و ماوراء طبيعت و عالم مادّه، بيان شده است و نيازي به گدایي‌نشستن بر در مکتب‌هاي ديگر نداريم و در اصل، براي هدايت همگان و دعوت همه به حقائق و عالم غيب، همين کتاب و سنّت کافي است و به علم صحيح فقط از طريق اهل بيت وحي و رسالت مي‌توان دست يافت که حضرت باقر عليه‌السّلام به سلمة بن کهيل و حکم بن عتيبة، فرمود: «شَرِّقا وَ غَرِّبا لَن تَجِدا عِلماً صَحيحاً إلّا شَيئاً يَخرُجُ مِن عِندِنا أهلَ البَيتِ» همه‌ علم، نزد آنها است و ما، و همه امّت و همه مردم وظيفه داريم به آنها رجوع کنيم و مراجعه به غير آنها در مسائل الهي، خواه فلاسفه به اختلاف مشارب و مسالکي که در اين مسائل دارند باشد و خواه مدّعيان اشراق و شهود و عرفاني که مدّعي حصول آن از اين طريق شده‌اند باشند، همه غير مطمئن و متضمّن گمراهي و خطرات بسيار است. در مسائل عقيدتي و مربوط به عالم غيب، قول فصل، فقط کتاب و حديث معتبر است و بيش از آنچه در احاديث و قرآن کريم بيان شده است، کسي مکلّف به غور و بحث در اين مسائل نيست که نه به جاي مطمئنّي منتهي مي‌شود و نه براي سير إلی الله مفيد مي‌باشد: آنـچـه نـه از شـرع بر آرد علم ور منم آن حرف، در آن کش قلم بنابر اين بايد ما در معارف عقيدتي، و برنامه‌های اخلاقی و نظامات حياتي و فردي و اجتماعي، تنها بر محور کتاب و حديث بگرديم. 📚 منبع: کتاب «حوزه‌های علمیه؛ بایدها و نبایدها» دیدگاه‌های مرجع عالیقدر حضرت آیة الله العظمی صافی گلپایگانی/به اهتمام: اکبری شاهرودی @sonnat_voice