کفترها، لاشخور نيستند، ولي وقتي دشتي پر از گندم باشد، و يک دسته کفتر منتظر خوردن انها باشند، ناخواسته مي گوييم لاشخورها! اين را فقط يک کشاورز مي فهمد. لاشخور کسيست که زحمات يک کشاورز را، دانه هايش را، تلاش شبانه روزيش را، با شکم باره گي خودش، که البته از روي طبيعتش است، هدر مي دهد حتي اگر کفتر باشد. بذر بیچاره اما از کجا بداند این کفتر، افت است یا مراحل رشدش چیست؟ (اينجا اگاهي مساله است، نه فطرت و استعداد بالقوه، براي انتخاب نياز به اگاهيست. اگاهي و انتخاب دو امر ملازم همند) بذر براي جوانه زدن، نياز به شناسايي بستر دارد و بعد به رسميت شناختن ان. که نيازمند حضور حقيقي کشاورز است. يک کشاورز خوب، هميشه نگران است، تا وقتي که بذرش ريشه دار شود و به حدي رشد کند که ديگر کفترها يا لاشخورها نتوانند به ان اسيب بزنند. يک کشاورز هميشه بيدار است تا رسيدن بذرش به اين مرحله. به موقع ابياري مي کند و دائم مراقب نور و گرماست. ولي اينجا ايمان هم مهم است. يک کشاورز بايد به خودش، و به عملش، ايمان داشته باشد. ايماني از روي علم و شهود قلبي و تلاشي مبتني بر حضوري عیان و غیرقابل تردید تا نهان. تا گندمها از هر اسیبی (کم ابی، خوراک پرندگان، کم نوری، خاک غیرمناسب، عدم حضور اشکار و نهان) در امان باشند. هر کدام از اینها نباشد محصولی در کار نخواهد بود. و کشاورز با همه ی بیدارباشها و مراقبتها و تلاشهای ستودنيش، تعهد و مهربانيش، انسانيتش، دستهایش تهی خواهد ماند. يعني نياز به مجموع اقدامات براي رسيدن به محصول واقعي و دست يافتنيست. می توانیم البته دلخوش باشیم که کفترها، کشاورز تلاشگر، مهربان، و متعهد ما را از خانه اش بیرون مي کشند و به صورت دائمی در مزرعه نگه مي دارند. تا به صورت یک کشاورز، خودش را به رسمیت بشناسد و ان را به صورت رسمي، اعلان عمومی کند./سین @Sorayya_ir