#عروس_خونینپارت بیست و نهم
🩸👰🏻♀️🩸👰🏻♀️🩸👰🏻♀️🩸
پدرمادرم دنبالم اومدن و اونا هم حال خوشی نداشتن..!
از اون روز تا یک هفته بهمون فرصت دادن تا فکرامونو بکنیم..
خونه شده بود جهنم!هیچکس حرفی نمیزد..!
مادرم گاهی بهم میگفت :« غصه نخوری حمیرا..یه راهی پیدا میکنیم..»ولی میدونستیم هیچ راهی نیست!من تصمیمو گرفته بودم!
همون شب که برگشتیم گرفتم..مقصر این اتفاق خودم بودم..خودمم باید جورشو میکشیدم!
مگه خودم از خدا نخواستم یه راهی جلو پام بذاره؟!
خدا صدامو شنیده بود..حاضر بودم بمیرم تا آخر عمر کلفتی کنم ولی داداشم نجات پیدا کنه..
🩸👰🏻♀️🩸ادامه دارد..