🕊بمناسبت ایام ماه مبارک رمضان🕊 📚برشی از کتاب عصمت، طرحی از زندگانی شهیده عصمت پورانوری به روایتِ مادر📚 🔅ماه رمضان که می آمد، خیلی بی تاب بود تا مراسم احیای چند نفره ای را برگزار کند. میزبان این مراسم عصمت بود. جمعیتی کم در حدود پانزده نفر از دوستانش را دعوت می کرد، آن هم در شبهای جنگ تحمیلی، توی حیاط خانه خودمان یک زیر انداز می انداخت همه دور هم می نشستند. فراموش نمی کنم، یک شب عصمت دعای جوشن کبیر را با صدایی محزون خواند. آنقدر سوز عجیبی در صدایش بود که همه اشک می ریختند. خودش هم اشکش سرازیر شده بود. به این ترتیب روح زندگی و امید را در دل ما هم ایجاد میکرد. وقتی می خواستم برای سحر غذا تدارک ببینم عصمت میگفت:"غذا مهم نیست، مهم این شب زنده داری هاست". گاهی وقت ها با نان و پنیر و چای تازه دم از دوستانش پذیرایی می کرد. به فکر مهیا کردن غذاهای آنچنانی نبود. از همه چیز ساده اش را می خواست. روی مسائل معنوی خیلی تکیه می کرد. او آخرت را در نظر داشت و به همین دلیل در همه ی کارهایش خداوند را ناظر بر اعمالش می دید. 🔸منبع: کتاب عصمت به قلم سیده رقیه آذرنگ 🔻لینک خرید کتاب👇 https://jebhemarket.com/the-book-of-innocence-memories-of-shahidah-ismat-pouranuri-by-sayeda-roghieh-azarang 🌹به کانال کتاب عصمت در پیامرسان ایتا بپیوندید👇 https://eitaa.com/joinchat/534446100C4630a601bc