🔰آرامش زندگی 🔹چند روزی خودم را به کارهای خانه سرگرم کردم ولی بالاخره کاسهٔ‌ صبرم لبریز شد و به سراغ کتاب‌های قدیمی‌ام که همراه جهازم آورده بودم رفتم. عصر که جلال از سر کار آمد چهارزانو روبه‌رویش نشستم و شروع کردم به تعریف یکی از رمان‌هایی که قبل از ازدواج با ناهید خوانده‌ بودم. بعضی قسمت‌هایش را ریزبه‌ریز به یاد داشتم و بعضی دیگر را نه! 🔹جلال پای نقلم نشست و از ابتدا تا انتهایش را گوش داد. بعد سؤال‌هایی پرسید که مسلم شد با دل و جان حواسش به من است. باهم کمی قصه را زیرورو کردیم و حتی خودمان را جای نویسنده گذاشتیم و گفتیم که بهتر بود نگارنده چگونه به کتاب پایان می‌داد. این شد روال زندگیِ هر شب ما! به این نحو جای خالیِ تلویزیون را با کتاب‌خوانی پر می‌کردیم. 🔹وقتی جلال از علاقهٔ من به کتاب و مطالعه آگاه‌شد به انباری رفت و از میان خنزروپنزرها دو کارتون بیرون کشید و به اتاق آورد. - بفرمایید پروین خانم! این هم کتاب‌های من. ببین کدام را می‌پسندی. 🔹بیشتر کتاب‌ها دینی و مذهبی بودند. صحیفهٔ سجادیه، اصول کافی، توضیح المسائل، مفاتیح الجنان، نهج البلاغه و... . چند تایی هم کتاب سرگرم‌کننده مثل داستان راستان و آیین همسرداری ابراهیم امینی و داستان پیامبران در میانشان به چشم می‌خورد که مناسب روحیه و موقعیت من بود. ☺️قرارمان این شد که هرکتابی را دوست دارم بخوانم و وقتی همسرم به خانه آمد خلاصه‌اش را برایش بگویم. ❤️چه شیرینی لذت‌بخشی! اینکه بهانه‌ای برای صحبت‌ داشته‌باشی و همسر دوست‌داشتنی‌ات در تمام این مدت زل بزند به چشم‌های تو و به بهانهٔ کتاب و کتاب‌خوانی تو را به حرف بکشاند. 📚ماه و پروین ✅کانال رسمی جامعه بانوان استراتژیست 🌐 @strategistladies