eitaa logo
جامعه بانوان استراتژیست
1.7هزار دنبال‌کننده
1.6هزار عکس
971 ویدیو
24 فایل
کانال رسمی جامعه بانوان استراتژیست
مشاهده در ایتا
دانلود
🔰زن ، آرامش ، اقتدار خانه‌‌ای که به ما از طرف محل کار داده بودند ، اقساط آن را ماهیانه از حقوق محسن کم می‌کردند. بعضی از ماه‌ها حقوقش صفر می‌شد و دیگر هیچ پولی نداشتیم. مجبور بود اضافه کار زیاد بماند تا بلکه بتواند برخی از مشکلات مالی‌مان را حل کند. گاهی هم با ژیان سفید رنگی که داشت، شب‌ها مسافرکشی می‌کرد تا درآمد بیشتری داشته باشیم. اکثر شب‌ها حدود ساعت دوازده به خانه می‌آمد و من از همان در ورودی می‌دیدم که از زور خستگی، پلک‌هایش مدام روی‌ هم می‌افتد و سفیدی چشم‌هایش به خون نشسته. سعی می‌کردم در کنار او، من هم با قلاب‌بافی و گل‌دوزی کمک‌خرج خانه بشوم. وقتی می‌دید در کنار خانه‌داری، مشغول کارهای دیگر هستم، می‌گفت: «خانوم! من شرمنده‌ی محبت تو هستم.» با لبخند نگاهش می‌کردم: «شرمندگی نداره. من و تو باید با هم زندگی رو بسازیم.» -آخه تو علاوه‌ بر زحمت بچه‌ها و خونه، اضافه بر سازمان کار می‌کنی. - تو هم ساعت دوازده برمی‌گردی. -من مرد خونه‌ام. - منم زن خونه‌ام و باید کمک‌کار تو باشم. می‌دانست در این بحث راه به‌جایی نمی‌برد و من از کمک کردن به او کوتاه نمی‌آیم. همیشه دست‌هایش را به نشانه‌ی تسلیم بالا می‌آورد و از عمق قلبش لبخند می‌زد. با تمام این اوصاف و مضیقه‌های مالی، خدا شاهد است که یک‌ بار هم نشد خسته شوم و بگویم دیگر بس است و از او بخواهم این رشته‌ی درسی و کارکردن را رها کند تا ما هم مثل باقی مردم راحت زندگی کنیم. می‌دانستم محسن با اعتقاد در این راه قدم گذاشته و با عشق و علاقه کار می‌کند و من با تمام وجودم باید مشوق و محرکش باشم. علاقه محسن به درس، تحصیل و پروژه‌های تحقیقاتی کم‌نظیر بود، حداقل من مثل او ندیده بودم. از همه لذات و تعلقات دنیوی‌اش می‌گذشت تا درس و بحث را سر و سامان بدهد. هر بار که می‌دیدم مشکل مالی مانع ادامه مسیرش شد، با او حرف می‌زدم و با کمک هم مشکل را حل می‌کردیم. یک‌بار که دیگر توان خرید کتاب‌های درسی‌اش را هم نداشت، گفتم: «محسن جان! نگران خرید کتابات نباش. من طلاهام رو می‌فروشم، تو هم برو کتابایی که لازم داری رو بخر.» نگاهی از سر ناراحتی کرد: «خانوم جان! اینکه نمی‌شه تو مدام انگشتر ازدواج و طلاهات رو برای من بفروشی که من راحت‌تر درس بخونم. » سعی کردم قانعش کنم: «اتفاقاً من بهترین کار رو انجام می‌دم. اینم خودش نوعی جهاده.» بغض صدایش را لرزاند. -این محبتای تو رو هیچ‌وقت فراموش نمی‌کنم… 📚 کتاب_شنبه_آرام ✅کانال رسمی جامعه بانوان استراتژیست 🌐 @strategistladies
🔰با هم بسازید ... . 🔹 بنای کار ازدواج، بر ســازش دختــر و پســر است؛ باید با هم بسازند. این «باهم بسازند»، معنای خیلـــی عمیــقی دارد. من یک ‌وقت خدمت امـــام رفتــم، ایشان می‌خواستند خطبه‌ی عقدی را بخوانند؛ تا من را دیدند، گفتند شما بیا طرف عقد بشو. ایشان برخلاف مــا که طــول و تفصیــل می‌دهیم و حرف می‌زنیم عقد را اول می‌خواندند، بعد دو، سه جمله‌ی کوتاه صحبت می‌کردند. 🔹من دیــدم ایشــان پس از این‌که عقـــد را خواندند، رویشان را به دختــر و پســر کردند و گفتند: بروید با هم بسازید. من فکر کردم، دیدم کــه ما این همـــه حــرف می‌زنیم، اما کلام امام در همین یک جمله‌ی «بروید باهم بسازید»، خلاصه می‌شود! حالا ما هم عرض می‌کنیم که شما دختــران و پســران، بروید با هم بسازید. 📚مطلع عشق _ بیانات رهبری انقلاب ✅کانال رسمی جامعه بانوان استراتژیست 🌐 @strategistladies
🔰مادر ، تمدن ساز 🔹 اگر مصطفی رفتاری می کرد که پسندم نبود تذکر می دادم. بچه ها باید انصاف را از پدر و مادر ببینند. گاهی خانواده ها باهم مشکل پیدا می کنند ولی در مقابل عروس و داماد طرف بچه های خودشان را می گیرند، چون محبت بینشان نمی گذارد ایرادات بچه خود را هم ببینند. 🔹گاهی اوقات که به مصطفی تذکری می دادم، به شوخی می گفت؛ دوباره عروست چی بهت گفته، شما طرفِ مایی یا طرف عراقی ها؟ می گفتم اگر عروس عراقی هست منم طرفدار عراقی ها هستم. 🔹خیلی حواسمان بود که بچه ها حلال و حرام و حق الناس را رعایت کنند، حق الناس فقط در مورد مال نیست، زبان هم هست، آدم نباید با زبان باعث شود حق کسی ضایع شود یا او ناراحت شود، تا آنجایی که یادم می آید هیچ وقت به کسی طعنه نزدم. یکی از پست های مصطفی معاونت بازرگانی سایت نطنز بود، آنقدر حرام و حلال برایش خوب جا افتاده بود که حتی علاوه بر بیت المال نمی گذاشت به اسم بیت المال، حق و حقوق پیمانکارها پایمال شود، همیشه خیلی دقیق این موارد را رعایت می کرد. 🔹در زندگی ما پایین و بالا زیاد داشتیم، بالاخره حاج آقا کارمند بود هیچ وقت به دارایی کسی حسادت نمی کردیم، مال دنیا برای مان مهم نبود، فقط به بچه ها می گفتم اگر شماها درس نخوانید و بچه های دیگر از شما بالاتر بروند من ناراحت می شوم، تنها چیزی که می توانست باعث رنجشم بشود همین مسئله بود می گفتم چون توانایی دارید نباید از لحاظ علمی از کسی جا بمانید. 🔹همیشه به مصطفی می گفتم اگر ما بتوانیم بفهمیم و قبول کنیم که روزی ما را خدا می دهد و روزی که روزی ما قطع شود، از این دنیا می رویم، حرص دنیا را نمی زنیم البته نمی گویم که دنیاطلبی بد است، آدم خانه و ماشین و همه این ها را می خواهد، مؤمن باید آنقدر دستش باز باشد که بتواند آزاد زندگی کند و زیر بار منت کسی نرود ولی نباید از حد خارج شد. ✅کانال رسمی جامعه بانوان استراتژیست 🌐 @strategistladies
🔰آرامش زندگی 🔹چند روزی خودم را به کارهای خانه سرگرم کردم ولی بالاخره کاسهٔ‌ صبرم لبریز شد و به سراغ کتاب‌های قدیمی‌ام که همراه جهازم آورده بودم رفتم. عصر که جلال از سر کار آمد چهارزانو روبه‌رویش نشستم و شروع کردم به تعریف یکی از رمان‌هایی که قبل از ازدواج با ناهید خوانده‌ بودم. بعضی قسمت‌هایش را ریزبه‌ریز به یاد داشتم و بعضی دیگر را نه! 🔹جلال پای نقلم نشست و از ابتدا تا انتهایش را گوش داد. بعد سؤال‌هایی پرسید که مسلم شد با دل و جان حواسش به من است. باهم کمی قصه را زیرورو کردیم و حتی خودمان را جای نویسنده گذاشتیم و گفتیم که بهتر بود نگارنده چگونه به کتاب پایان می‌داد. این شد روال زندگیِ هر شب ما! به این نحو جای خالیِ تلویزیون را با کتاب‌خوانی پر می‌کردیم. 🔹وقتی جلال از علاقهٔ من به کتاب و مطالعه آگاه‌شد به انباری رفت و از میان خنزروپنزرها دو کارتون بیرون کشید و به اتاق آورد. - بفرمایید پروین خانم! این هم کتاب‌های من. ببین کدام را می‌پسندی. 🔹بیشتر کتاب‌ها دینی و مذهبی بودند. صحیفهٔ سجادیه، اصول کافی، توضیح المسائل، مفاتیح الجنان، نهج البلاغه و... . چند تایی هم کتاب سرگرم‌کننده مثل داستان راستان و آیین همسرداری ابراهیم امینی و داستان پیامبران در میانشان به چشم می‌خورد که مناسب روحیه و موقعیت من بود. ☺️قرارمان این شد که هرکتابی را دوست دارم بخوانم و وقتی همسرم به خانه آمد خلاصه‌اش را برایش بگویم. ❤️چه شیرینی لذت‌بخشی! اینکه بهانه‌ای برای صحبت‌ داشته‌باشی و همسر دوست‌داشتنی‌ات در تمام این مدت زل بزند به چشم‌های تو و به بهانهٔ کتاب و کتاب‌خوانی تو را به حرف بکشاند. 📚ماه و پروین ✅کانال رسمی جامعه بانوان استراتژیست 🌐 @strategistladies
🔰رزق حلال پدر ، ثمره فواد مادر 🔹خیلی حواسمان بود که بچه ها حلال و حرام و حق الناس را رعایت کنند، حق الناس فقط در مورد مال نیست، زبان هم هست، آدم نباید با زبان باعث شود حق کسی ضایع شود یا او ناراحت شود، تا آنجایی که یادم می آید هیچ وقت به کسی طعنه نزدم. 🔹یکی از پست های مصطفی معاونت بازرگانی سایت نطنز بود، آنقدر حرام و حلال برایش خوب جا افتاده بود که حتی علاوه بر بیت المال نمی گذاشت به اسم بیت المال، حق و حقوق پیمانکارها پایمال شود، همیشه خیلی دقیق این موارد را رعایت می کرد. 🔹در زندگی ما پایین و بالا زیاد داشتیم، بالاخره حاج آقا کارمند بود هیچ وقت به دارایی کسی حسادت نمی کردیم، مال دنیا برای مان مهم نبود، فقط به بچه ها می گفتم اگر شماها درس نخوانید و بچه های دیگر از شما بالاتر بروند من ناراحت می شوم، تنها چیزی که می توانست باعث رنجشم بشود همین مسئله بود می گفتم چون توانایی دارید نباید از لحاظ علمی از کسی جا بمانید. 🔹همیشه به مصطفی می گفتم اگر ما بتوانیم بفهمیم و قبول کنیم که روزی ما را خدا می دهد و روزی که روزی ما قطع شود، از این دنیا می رویم، حرص دنیا را نمی زنیم البته نمی گویم که دنیاطلبی بد است، آدم خانه و ماشین و همه این ها را می خواهد، مؤمن باید آنقدر دستش باز باشد که بتواند آزاد زندگی کند و زیر بار منت کسی نرود ولی نباید از حد خارج شد. 🔹مصطفی تک پسر بود و من هم خیلی دوستش داشتم ولی او را دعوا هم می کردم. تابستان اول راهنمایی تا سوم راهنمایی، او را به یک مغازه نزدیک منزلمان بردم تا شاگردی خیاطی کند، مزدش برایم مهم نبود، روزی چند بار آهسته می رفتم او را زیرنظر می گرفتم. در مقطع دبیرستان دیگر موافق کار کردن او نبودم و تابستان ها برای خودش بود چون احساس کردم دیگر نیاز ندارد جایی برود، آنقدر مرد شده بود که بفهمد زندگی یعنی چی؟! 🔹مصطفی هیچ وقت جرأت نکرد بعد از غروب آفتاب خانه بیاید مگر اینکه مسجد می رفت و در بسیج بود، می دانستم با چه کسانی نشست و برخاست می کند، خیالم راحت بود. در دوران دانشجویی یک بار ساعت10 به خانه آمد، گفتم اگه تو که پسری دیر بیایی خانه، خواهرهایت هم یاد می گیرند، گفت ببخشید منم اشتباه کردم ولی دلیل موجه دارم، رفته بودم بسیج مسجد و نشستیم به صحبت کردن، یادم رفت. 🔹در روایات داریم؛ کسی که لقمه حرام بخورد، حرف حق به گوشش فرو نمی رود. با حرام شکمباره می شوند قاتل امام حسین(ع). مال حلال به خانه آوردن وظیفه پدر است که حاج آقا خیلی حواسش بود. 🔹به نظرم نقش مادر در تربیت فرزند خیلی مهم تر است، چون ارتباط مادر و فرزند خیلی زیاد است ولی پدر هم نقش خودش را ایفا می کند. در زندگی بالا و پایین زیاد داشتیم ولی هیچ وقت از مسیر حق خارج نشدیم. گاهی اوقات حاجی می توانست امکانات بیشتری را فرآهم کند، ولی هزینه اضافی نمی کردیم. ✅کانال رسمی جامعه بانوان استراتژیست 🌐 @strategistladies
37.98M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🎥ببینید روایتی هنرمندانه و جالب از تکریم بانوان 🔹قدیمی‌ها یک رسمی داشتن، که در روز عید فطر به خانم خانه برای تمام سحرهایی که زودتر بیدار شدند و افطارهایی که درست کردن هدیه می‌دادند و آن را "حق الملح" یا حق نمک می‌نامیدند . 🔹از کودکی باید به بچه‌ها آموخت احترام و تکریم به مادر و زن را در خانواده ، تا پسر خانواده یاد بگیرید و برای همسر خود انجام دهد ، و دختران خانواده جایگاه و ارزش مادری درک کنند . ✅کانال رسمی جامعه بانوان استراتژیست 🌐 @strategistladies
🔰قهرمانان گمنام 🔹او آنجا می‌جنگید و من باید اینجا می‌جنگیدم. کسی را ندیدم که بگوید خدا حفظ کند این جوان‌ها را که بخاطر ائمه طاهرین، جنگی وحشیانه را تا‌‌ب‌آور می‌شوند. نَقل مجلس همه صحبت از سوریه بود و رزمندگان افغانستانی که آنجه رفته بودند. صحبت‌های توهین آمیز و تحقیرکننده. همه‌ی ارزش‌ها را با پول می‌سنجیدند: «این‌ها بخاطر پول می‌روند ... بینشان شیرگی و دزد هم هست ...آنجا کِیف می‌کنند ... سرکار رفته‌اند و از بیکاری خیلی بهتر است و ...» 🔹من همه‌ی این حرف‌ها را می‌شنیدم و نشنیده می‌گرفتم. مأمور بودم به سکوت. حتی بستگان نزدیک، از رفتن علیرضا به سوریه خبر نداشتند. به هیچ کس هم نگفتیم. اگر کسی از غیبت علیرضا می‌پرسید، جواب می‌دادم: «مثل همیشه به سفر». علیرضا فرصت داشت و مرا توجیه کرد، قانع کرد و در جریان سفرش گذاشت. کاری که رزمندگان همراهش انجام ندادند. اجازه نداشتند بگویند. باید بهانه‌ی دیگری جز سوریه برای فامیل‌هایشان جور می‌کردند. 📚 برشی از کتاب خاتون و قوماندان ✅کانال رسمی جامعه بانوان استراتژیست 🌐 @strategistladies
🔰مصطفی را دوست دارم ! 🔹دو ماه بعد از شهادت مصطفی از حزب الله لبنان به دیدن ما آمده بودند، می گفتند: سخنرانی شما را شبکه های عربی سوریه و لبنان با زیرنویس عربی پخش کردند، شما از ولایت طرفداری کردید. شاید به خاطر آن موضع گیری من در تشییع مصطفی بوده، مادر وهب هم گفت ما چیزی را که در راه خدا دادیم پس نمی گیریم. 🔹یکی از دوستان مصطفی گفت سال ۱۳۸۲ که می خواست به سایت نطنز برود –آن موقع هنوز ما تحریم نبودیم- رفتن به آنجا را می سنجیدیم، مصطفی گفت کار که به نتیجه برسد، شک نکن که آمریکا شروع به زدن بچه ها می کند. یعنی مصطفی با علم به اینکه اگر آنجا کار کند و به نتیجه برسد، احتمال ترور وجود دارد، به آنجا رفت. 🔹دو ، سه سال آخر می دانست که همیشه او را تعقیب می کنند و عاقبت کارش را می دانست ولی آنقدر اهمیت نداشت که به خاطر حفظ جانش، از هدفش کوتاه بیاید. من یک کم به خاطر خطرات مواد رادیواکتیو دلم می لرزید ولی هیچ وقت فکر نمی کردم کسی را که آنجا می رود، بکشند. 🔹این طور نبود که ندانسته وارد کاری شود و یک دفعه او را بکشند.  مرگ دست خداست، اگر ترسو بود از کارش بیرون می آمد. شعارش این بود؛ ترسو روزی چند بار می میرد ولی کسی که نمی ترسد مثل همه مردم یک بار می میرد. مصطفی همه این خطرات را می دانست ولی باز جاخالی نداد، این برایم خیلی مهم بود. 🔹با وجود همه ترسی که داشتم هیچگاه او را به بیرون آمدن تشویق نکردم. اگر بعد از شهادتش جا خالی نکردم به همین دلیل بود که نترسانده بودمش و همیشه می گفتم بمان. خیلی نامردی بود که پشتش را خالی کنم. الآن هم فکر می کنم که مرگ و زندگی دست خداست و روز مرگ از قبل تعیین شده، آدم ها با اعمال و رفتار خودشان، نوع مرگشان را رقم می زنند. 🔹اگر روزی دو، سه بار صدای مصطفی را نمی شنیدم، روزم شب نمی شد. ۷:۳۰ صبح که زنگ می زدم نطنز، پشت میز کارش بود، قبل از همه پرسنل ها می رفت و دیرتر از همه می آمد. چه تهران و چه نطنز بود اکثرا زودتر از ۱۱ شب خانه نمی آمد. با این وجود و با همه وابستگی که به او داشتم، اصلا دلم نمی خواست بماند و مثل افرادی که جاخالی دادند، باشد! همین! مصطفی را دوست دارم. ✅کانال رسمی جامعه بانوان استراتژیست 🌐 @strategistladies
2.74M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🔰مسئله محبت به کودک و نوجوان مسئله مهمیه که ما ازش غافلیم ! ⁉️شما هم محبت کردن به فرزند رو کسر شأن میدونید؟ آیا محبت کردن به کودکان و نوجوانان اجر و مزد داره ؟ با دختران‌مان چطور رفتار کنیم ؟ ✅کانال رسمی جامعه بانوان استراتژیست 🌐 @strategistladies
2.89M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
📽ببینید یک همسر وفادار و مهربان چقدر در دنیا وآخرت انسان تأثیر داره... ✅کانال رسمی جامعه بانوان استراتژیست 🌐 @strategistladies
🔻1⃣ 💡یکی از مراحل مهم در رشد بچه‌ها ارتباطشون با مادر در سه سال ابتدای زندگیشون هست؛ البته در مورد دختربچه‌ها می‌تونه مدتش بیشتر باشه!👧 👈این سریال دقیقاً به این دوره اشاره می‌کنه؛ و محتوای این مطلب هم بر همین دوره سه‌ساله تمرکز داره. 💡انیمیشن محصول ۲۰۱۴ انگلستان_ ایرلند هست. به همین نسبت رگه‌هایی از آداب و سبک زندگی انگلیسی داره. این انیمیشن براساس سری کتاب ساخته و در اکثر کشورها پخش شده و البته با استقبال روبرو بوده. 💡یکی از نکات خاص سریال اندازه و ابعاد شخصیت‌ها هست. اندازه والدین کوچکتر از بچه‌هاست و هیکل بسیار ساده‌ای دارند! اما بچه‌ها باجزییات شکلی و در ابعاد بزرگ طراحی شدن! 👈این طراحی اهمیت بچه‌ها در عالم رو نشون میده! از طرفی به ما والدین هم داره تذکر میده که باید هر تمهید و راه‌کاری رو بکار بندید که آرامش و لذت بازی و کنجکاوی بچه‌ها فراهم باشه! نکنه گول بزرگی قدقواره و زور بازومون رو بخوریم! در برابر بچه‌ها باید کوچیک باشیم، اما مراقب و حواس جمع! 💡ما در روایات تربیتی اسلامی یک مورد معروف داریم به‌نام روایت سبع سنین! 👈هفت سال اول باید بزاری بچه آقایی و سلطنت کنه! با دیدن این سریال بهتر تونستم متوجه آقایی و سروری کودک در سال‌های ابتدایی زندگیش بشم! 💡انیمیشن راهکارهای مختلفی رو موقع لجبازی یا کنجکاوی‌های خطرناک و ... نشون میده! که تماشای اون خلاقیتمون رو بالا می‌بره تا بتونیم باورها و خودمون رو همراه با بچه‌ها اجرا کنیم. مثلاً در یک قسمت از انیمیشن در مورد شانس صحبت میشه! خوب ما می‌تونیم در شرایط مختلف زندگی روزمره از واژه رزق و روزی استفاده کنیم! 💡تماشای بعضی قسمت‌ها برای بچه‌ها هم خوبه. اما دقت کنید که در طول انیمیشن خبری از تلویزیون نیست و موبایل خیلی محدود در دسترس بچه‌ها ست! یکی از مزایای با هم بودن بچه‌ها همینه! 🔊کانال https://zil.ink/madarmorabbi @madarmorabbi
هدایت شده از افسر سلامت روان
قرآن و تکنیک های سلامت روان 💥با آنان بجنگید تا خدا آنان را به دست شما عذاب کند و رسوایشان نماید و شما را بر آنان پیروزی دهد و سینه های [پر سوز و غم] مردم مؤمن را شفا بخشد. (سوره توبه، آیه 14) قرآنو امروز باز کردم و این آیه اومد. و بعد رفتم سراغ شان نزول و تفسیرش. واژه صدر و صدور که ترجمه به سینه یا قلب میشه از اون واژه های اعجاب انگیزه قرآنه که در ساختار وجودی انسان در قرآن، لایه اول قلب به حساب میاد. قلب که میگم امان از قلب! که در قرآن ازش یاد شده و مساوی با اصل وجودی انسان. لایه صدر همونه که حالات یا هیجانات فرح و حزن در اون جریان پیدا می کنه و گاه دچار شرح و گاه دچار ضیق میشه. 💥قَاتِلُوهُمْ يُعَذِّبْهُمُ اللَّهُ بِأَيْدِيكُمْ وَيُخْزِهِمْ وَيَنْصُرْكُمْ عَلَيْهِمْ وَيَشْفِ صُدُورَ قَوْمٍ مُؤْمِنِينَ. برام جالب بود که از واژه "شفا" استفاده شده وقتی که پیروزی نصیب مؤمنین میشه و حزن از قلبشون برداشته میشه. در تفسیر اومده بود که قلب مومنین همواره از اقدامات کفار در رنج و ناراحتی (تفسیر نور) . خوب تا اینجا ما با لایه اول قلب انسان و حالات و هیجاناتش آشنا شدیم. این مساوی با دلتنگی در زبان فارسیه. وقتیکه دلمون تنگ شده یا میگیره قرآن ازش با عنوان "ضیق قلب" یاد می کنه. نکته نهایی بر اساس تفسیر، وقتی تعدادی از مؤمنین با کفار می جنگند، نه فقط برای خود مبارزان، بلکه برای کل جامعه مومنین شادی و فرح رو به ارمغان میارن!(تفسیر نور) 🚻 نتیجه گیری سبک زندگی = یکی از راه های شفای قلب و روح انسان یا همون بهبود سلامت روان، مبارزه با کفار است که خدا در این آیه وعده داده شفا رو نصیب جامعه مؤمنین خواهد کرد. ✍زهرا کیایی ✅@afsarsalamati منابع: مقاله ساختار وجودی انسان در قرآن و تفسیر نور