🔰
مرگاندیشی جمعی
✍️ حامد قدوسی
🔸کرونا فاصله بین زندگی، بیماری، زمینگیری و حتی مرگ را به شکل مضحک و بیسابقهای کوتاه کرده است، گاهی در حد یک چشم به هم زدن، چیزی که شاید فقط در زمان جنگ این قدر وسیع و محتمل بود. زمان بمباران و موشکباران بود که طرف نشسته بود خانهاش و ناهار میخورد و ده دقیقه بعد زیر آوار بود.
🔹همیشه از مرگهای الکی و قابل اجتناب در تاریخ عصبانی میشوم. از آن نفری که اگر پنج دقیقه زودتر خانهای را خالی یا جلسهای را ترک میکرد، گیر نیروهای امنیتی نمیافتاد و الان زنده بود. از آن کسی که روز قبل از ساختن دیوار برلین یا سقوط پایتخت در ویتنام و کامبوج شهر را ترک نکرد و فردایش موقع فرار کشته شد. از آن طیارهای که هزار کیلومتر را از جنوب میکوبد و میآید و در کهریزک و دم فرودگاه زمین میخورد. از آن مینهایی که زیر پای کاوه گلستان و مرتضی آوینی منفجر شدند و میتوانستند نیم متر آنطرفتر باشند. از آن ساختمانی که لحظه آخر سرراه طیاره خبرنگاران ظاهر شد و میتوانست کمی کوتاهتر باشد. ولی مگر اینها دست خود آدم است؟ این همه آدمی که در تصادف ماشین کشته میشوند، اگر یک ثانیه دیرتر و زودتر از آن نقطه رد میشدند شاید الان بین ما بودند.
🔸کرونا الان خیلی از ما را برده است درست وسط چنین موقعیتهایی: بیدفاع در مقابل ویروس ریزی که نمیدانیم از کجا وارد میشود و بیاطمینان از آینده. شاید مرگ بعضی از ما را یک اتفاق ساده در حد باز و بسته شدن نا به جای در آسانسور یا سرفه کردن نفر جلویی در صف خرید دستمال کاغذی رقم بزند. مرگی خیلی ساده، پیش پا افتاده و بیشکوه که میشد با سی ثانیه این طرف و آن طرف بودن از کنارش رد شد یا دچارش شد.
🔹البته شاید هم باید قدر بدانیم که فرصت داریم که چنین موقعیت متزلزل و بیدفاعی را در زندگی تجربه میکنیم. چند روز دیگر که قضیه که تمام بشود احتمالا بیشترمان بر میگردیم به همان اطمینان زیاد از خود و موقعیت برتر بشریمان و کنترلمان بر اوضاع. شاید الان تنها فرصتی در زندگی خیلیهایمان باشد که یک مرگاندیشی فردی و جمعی را یک بار به عینه تجربه کنیم.
⚜️
@taammolat74