🔰 چالش فقه معاصر 🔸این مطلب که فقه چه جایگاهی در چارچوب نظام علوم اسلامی باید داشته باشد و اینکه فقه چه کارکردی برای راهبری و اداره جامعه دارد، بحثی مفصل می طلبد. 🔸از سویی فقه شیعه نسبت به فقه اهل سنت یک عنصر کلیدی دارد که وجه تمایز اساسی بین آنها حاکم است و سبب شده که شیعه بودن یک تمایز بنیادین با سایر مذاهب داشته باشد و آن پویایی است که در فقه او وجود دارد که قطعا به دلیل دستگاه استنباط قوی است که دارد. فقه شیعه بعد از عصر غیبت هم توانسته مطابق زمان ها، عرصه ها و نیازهایی که داشته پاسخ دهد و بتواند اداره جامعه امت شیعه را برعهده بگیرد تا به عصر انقلاب اسلامی برسد و فقه داعیه دار هدایت بوده است. 🔸امروزه فقه مواجه با پرسش های زیادی در زمینه های مختلف است و اساسی ترین آن چالش فقه با دوران مدرن است. فقه چگونه مواجه با دنیای جدید داشته باشد و بتواند امروزه راهبری و مدیریت خود را به خرج دهد آنهم نه در عرصه فردی بلکه در سطح نظام سازی وحکمرانی. این چالشی است که فقه با او مواجه است. از یک سو بر آنچه در طول این سالیان استوار کرده و از طرف دیگر بر آنچه ندارد متهم می شود که چرا مثلا نظام سازی اقتصادی و بانکداری اسلامی و... نداریم؟! این سبب شده برخی از وظیفه فقه کاسته و گفته اند که فقه نمی تواند سخنی داشته باشد. 🔸بر فرض راهبری فقه در ساحت علوم اسلامی؛ در جهان جدید چه باید کرد⁉️ شروع کنید به فکر کردن و تحلیل کردن و سخن گفتن! و نترسید از اینکه چه کسی هستید که حرف می زنید. خود را در نظر دادن و فکر کردن بزرگ ببینید. این پرسش جدی است باید روی آن فکر کرد، تامل نمود و راه حل ارائه داد. آیا باید یک دستگاه استنباطی جدید ارائه داد که به حل معضلات کمک کند؟! باید از دیدگاه کلان خود به فقه دست بکشیم؟! یا...! چالش جدی فقه در عرصه اجتماع جدی است. 🔸فارغ از این بحث های بنیادین، یکی از راه کارهایی که برای تقویت فقه لازم است، امتداد اجتماعی فلسفه و اشراب آن در مباحث فقهی و اصولی خودمان است. یعنی اگر بتوان دستگاه فکری کلامی فلسفی خودمان(فارغ از اینکه کلام و فلسفه در روش اختلاف دارند یا در مبنا؟) را که توسعه یافته در فقه و اصول اشراب کنیم و امتداد دهیم باعث پویایی فقه خواهد شد. ما در نظام فکری فلسفی کلامی خود، نگاه جدیدی به عالم و انسان و ابزار معرفتی خود داریم. این را باید در سایر علوم دیگر تطابق داد. با این نگاه فقه ما با مباحث بنیادین هستی شناسی و انسان شناسی و... که اوج دارد و در نظام صدرایی و حکمت متعالیه بسط یافته، مطابقت ندارد. علم فقه باید متناسب با آن دستگاه فکری توسعه پیدا کند. اگر نظام الاهیاتی بلند خود، نگاه ما به عوالم، به نفس و... به فقه موجود اشراب کنیم می توان به پویایی فقه یاری نمود. لذا انسان شناسی فلسفی را اگر تبیین کنیم و امتداد دهیم فقه ما پویاتر می شود. فقه عصاره یکسری از علوم مقدماتی است. از زبان شناسی تا حدیث شناسی و منطق و حکمت و.... می باشد که با تقویت مقدمات، نتیجه قوی تری به دست می آید. لذا اگر بتوان انسان شناسی قوی ترسیم کنیم و مبانی محکمی را پایه ریزی کنیم از فقه قوی تر برخوردار خواهیم شد. اینک آنچه می خواهیم گفتگو کنیم، مبحث فطرت است. بناست که از شهید متفکرمطهری شروع کنیم و پایه ذهنی خود را از شهید مطهری فرا بگیریم و تامل کنیم. 🆔 @lotfi74