💠 ایده مولف در این کتاب: 🔸کتاب پیش رو در پی اثبات این گزاره است: رابطۀ مذهب و سیاست در ایران نامتوازن شده است و احتباج به بازنگری دارد. طبیعی است که این بازنگری نمی‌تواند و نباید به حذف روابط قدرت و مذهب منجر شود؛ بلکه راه حل در ایجاد توازن بین این دو است. البته ایجاد این توازن ممکن نیست، اگر آن دو از یک جنس تلقی شوند؛ چراکه اساساً ایجاد توازن تنها بین دو امر متضاد و متکامل، معنی‌دار است. 🔹با استناد به تجربه سیاسی پیامبر و امامان شیعه، اسلام هیچ‌گاه صاحب الگو، راهبرد ساختار منسجمی برای ادارۀ دولت مدرن (استیت) نبوده است. به زبان ساده‌تر، سازه‌ای به نام استیت اسلامی هیچ‌گاه وجود نداشته و نخواهد داشت و ارجاع به مدینه النبی و تجربۀ حکومت حضرت علی برای کشف مکانیسم های پیچیدۀ حکمرانی معروف به استیت مدرن، از خبط روش‌شناسی عمده‌ای رنج می‌برد. این اما به هیچ وجه به معنای غیرسیاسی بودن مذهب نیست؛ بلکه برعکس، چنین گزاره‌ای بیش از پیش دخالت مذهب در امر سیاسی را ترغیب می‌کند. 🔸مذهب غیرسیاسی به همان اندازه واجد پارادوکس است که مفهوم استیت اسلامی و اگر نمی‌توان از استیت اسلامی سخن به میان آورد، قطعاً و باید دربارۀ کیفیت و ماهیت استیت مسلمانان سؤالات جدی معرفتی طرح کرد. رابطۀ استیت و مذهب همچون رابطۀ سیاست و فرهنگ از نسبت تضاد و تکامل پیروی می‌کند. 🔹آن‌ها در عین حال که متضادند، امکان تکمیل یکدیگر را دارند. استیت از خطوط عمودی قدرت پیروی می‌کند و مذهب از خطوط افقی. این خطوط می‌توانند به جنگ دائمی با یکدیگر بپردازند یا به صح نسبی و توازن برسند. اما آن‌ها هیچ‌گاه یکی نیستند. 💢پسااسلامیسم درصددِ طرح پرسش‌هایی برای ایجاد توازن بین مذهب و سیاست در دوران مدرن است. ⚜️ @taammolat74