🔰
ذاتانگاری دین
✍️ علیرضا شجاعیزند
🔸عقبۀ جامعهشناسی تحولگرا در مطالعات دین، رویکردهای ملحدانه است. بیاعتنایی فحوایی جامعهشناسان دین از این اعتقاد برخاسته که دین فاقد هرگونه حقیقت و اصالتی است، در همان حال که آثار و پیامدهای اجتماعی گرانسنگی داشته است و همچنان دارد.
🔹دلایل فقدان حقیقت دین را میتوان در براهین پوزیتیویستی دربارۀ عدممعناداری و تحقیقپذیری گزارههای دینی یافت و فقدان اصالت دین را در آرای مارکس و دورکیم که آن را روبنا و یک فرآوردۀ اجتماعی شمردهاند.
🔸نقصانهای ناشی از شیئیتنگری پوزیتیویستی و کمتوجهی به فاعلان اجتماعی، بعدها با نقدهای مؤثر فیلسوفان و جامعهشناسان آلمانی تاحدی مرتفع شد؛ اما تعمیمگرایی سادهنگر و بیاعتنایی فحوایی همچنان دامنگیر جامعهشناسی دین باقی ماند و رشد و رواج این رویکردهای هم نتوانست آنها را بهنحو مطلوبی علاج کند.
🔹رویکردهای تفهمی و پدیدارشناختی به دین، قابلیتهای بالایی از خود برای رفع برخی از بیاعتناییهای تحویلی نشان دادهاند و از این طریق به مواضع همدلانهتری در قِبال دین و دینداران رسیدهاند؛ در عین حال، نمیتوان از آنان در تمامی تقریرهایشان بهعنوان قائلین به ذاتانگاری دین یاد کرد.
🔸این بدان روست که اعتنا و همدلی رویکردهای تفهمی و پدیدارشناختی، بیش از آنکه شامل خود ادیان شود، شامل حال دینداران بوده است و افراط در آن میتوانسته بعضاً به محمل دیگری برای خدشهافکنی بر ذاتانگاری دین بدل شود؛ چراکه با اصالت و محوریتدادن به دینداران و دینداریهای محقق، اعتنای به خود دین همچنان در محاق باقی مانده است.
⚜️
@taammolat74