✔️ [ادامه...]
1️⃣ اول:
دانشگاه اجتماعی گسترده از پژوهشگران و دانشجویان است که به کار جستجوی حقیقت می پردازند؛ اجتماعی که امور خود را باید مستقلاً اداره کند، فارغ از اینکه امکانات و منابع مالی خود را از اوقاف، اموال خصوصی یا بودجه های دولتی دریافت می کند.
ایده استقلال دانشگاه بازتاب نیت بنیانگذاران آن برای دست یابی به حقیقت بدون هیچ گونه وابستگی فکری و اجتماعی و سیاسی است.
2️⃣دوم:
پس دانشگاه همانند کلیسا خود آیینیِ خود را که حتی مورد احترام دولت است، از یک ایده جاودان جهانی و فراملی به دست می آورد: آزادی فکری آکادمیک!
آزادی آکادمیک اولویتی است که مستلزم تعهد به آموزش و کشف حقیقت است؛ حتی اگر دیگران قصد داشته باشند داخل یا خارج از دانشگاه این امر را محدود نمایند.
3️⃣سوم:
دانشگاه صرفاً مکانی برای آموزش نیست، بلکه دانشجو باید فعالانه در پژوهش و کشف حقیقت مشارکت فعال داشته باشد.
به واسطه چنین تجربه ای، باید تربیت و انضباط فکری به دست آورد که طبیعتاً در تمام زندگی اش باقی خواهد ماند.
مطلوب این است که دانشجو به طور مستقل بیاندیشد، نقادانه گوش دهد و در عین حال که در یادگیری آزاد است، در قبال آینده و اهداف خود مسئول باشد.
4️⃣چهارم:
دانشگاه تحقق عزم بنیادین انسان برای دانستن است. از آن جا که کشف حقیقت از طریق پژوهش نظام مند میسر می شود، پژوهش نخستین دغدغه و مرکز توجه دانشگاه است.
دغدغه دوم آموزش است، زیرا حقیقت باید به شیوه های گوناگون منتقل شود.
پس دانشگاه نهادی است که افرادی را که به طور حرفه ای به جستجوی حقیقت و انتقال آن در چارچوب ضوابط علمی می پردازند، متحد می کند.
📚منبع برای مطالعه بیشتر: ایده دانشگاه، کارل یاسپرس، ترجمه مهدی پارسا، نشر ققنوس
⚜️
@Taammolat74