...البته پیش بینی آینده خود به حد کافی دشوار است. چه کسی در سال ۱۹۲۸ می توانسته سقوط اقتصادی سال ۱۹۲۹، افزایش قدرت هیتلر در سال ۱۹۳۳، اتحاد بین آلمان نازی و اتحادیه جماهیر شوروی در سال ۱۹۳۹، اتحاد شوروی و دولتهای دموکراسی غرب در سال ۱۹۴۱، و تقسیم اروپا به دو بخش غربی دموکراتیک و سرمایه دار و شرقی کومونیست توتالیتر به عنوان پیامد جنگ جهانی دوم، را پیشگویی کرده باشد، به راستی تمامی این وقایع تنها طی هفده سال اتفاق افتادند؟ 🔹 به لحاظ نظری امکان این وجود داشته که برخی از این وقایع روی صفحه رادار سرویس های اطلاعاتی و امنیتی آن دوره قرار گیرند. می توان یک مورد مشابه را برای سال ۱۹۸۸ در نظر گرفت. کدام آژانس قادر بوده است پایان کومونیسم شوروی، اتحاد مجدد آلمان، حملات القاعده به نیویورک و واشنگتن دی سی، شروع کشمکش جهانی بر علیه ترور، امکان ایجاد یک بندرگاه الکترونیک، معرفی یورو و بحث و جدل بر سر مرگ احتمالی آن را پیش بینی کند؟ 🔸البته پیش بینی آینده یک مشکل غیر قابل کنترل است. هنوز هم آژانس های اطلاعاتی و امنیتی نیازی بیش از حدِ متوسط در جهت تلاش برای پیش بینی احتمالات آینده دارند. در گام نخست یکی از عملکردهای اصلی حصول هشدار زودهنگام برای تهدیدها و فرصت ها است. در صورتیکه هر نهاد دولتی نیاز به آگاهی قبلی از وقایع را داشته باشد، باید آژانس های اطلاعاتی را ایجاد کند. دوم اینکه ظرفیت های گرداوری اطلاعات اغلب به سرمایه گذاری سنگینِ زمان و پول نیاز دارند. برای نمونه، برنامه های ماهواره ای بسیار گران هستند و نیاز به این دارند که طی یک مدت زمان طولانی توسعه یابند. عامل های انسانی به طور کلی تمایل دارند که خیلی کمتر هزینه کنند، اما آنها برای یادگیری و ترویج پیش از فعال شدن به زمان نیاز دارند. 🔹یک سرویس اطلاعاتی نظامی نبایستی فقط قادر به جمع آوری اطلاعات ضروری برای حراست از نیروهای نظامی باشد و انواع تعارضاتی که ممکن است در معرض مبارزه قرار گیرند، دارای دلالت های مهم برای سرمایه گذاری های نظامی هستند. در وهله سوم، چنانچه مارک لونتال در بخشی از این کتاب نگاشته است، 🔸تحلیل‌گرهای اطلاعاتی در عوض خیزش از یک بحران به بحران دیگر باید فرصت برای برساخت دانش عمیق در خصوص تهدید احتمالی آینده، پیش از شکل گیری بحران، داشته باشند. چهارم اینکه، آژانس های اطلاعاتی برای کاهش (یا، در نظر گرگوری ترورتون، ارزیابی و مدیریت) تردیدهای تصمیم گیرندگان و سیاست مداران، ایجا شده و مورد استفاده قرار می گیرند. چیزهای کمی به نامعلومی آینده هستند. 🔹نحس ترین تهدیدها (سوء ظن در مورد اینکه ممکن است یک سازمان تروریستی سلاح هایی را برای کشتار جمعی بدست آورد) بدل به نیاز بیشتر برای “اطلاعات پیشگیرانه” در جهت پشتیبانی از “عمل پیشگیرانه” بر علیه خطرها و تهدیدهای احتمالی می شوند، چنانچه دیوید اُمند (David Omand) در مقاله خود بدان پرداخته است. 🔸این تنش میان حکم و توانایی معطوف به آینده یک کنجکاوی در مورد آنچه دانشجویان و متخصصین (پیشین) اطلاعاتی مجبور به بازگویی درباره آینده حوزه خودشان هستند، ایجاد می کند. قابل درک است که در اینجا بسیاری از همکاران توجه خود را معطوف به گرایش های جاری و برون‌یابی خودشان می کنند تا آینده های ممکنی که دیگر قابل تشخیص در زمان حال نیستند. 🔹زمانیکه به تهدیدهایی که به آنها اشاره شده نگاه می کنید متوجه می شوید که نویسندگان با اغلب آنها موافقند: فعالان غیر دولتی، تروریست ها، تکثیرکنندگان، جنایات سازمان یافته، تهدیدهای سایبری، کمبودهایی غذایی، بیماریهای فراگیر، الگوهای مهاجرت، و (شاید بدترین آنها) سرریز اطلاعات. 🔸اگرچه ممکن است اینها تهدیدهایی نباشند که کارشناسان بر سر اینکه آنها خطرناکترین هستند، توافق داشته باشند، حتی امکان دارد دقیقا جزو مواردی باشند که به آنها اشاره هم نشده است. ♦️این واقعیت که اتفاق نظر بسیاری در بین کارشناسان وجود دارد می تواند دلیلی برای ایجاد دغدغه باشد. تفکر خلاقانه، رویایی که ما را به جهان تاریکی از ناشناخته های می برد کجاست؟ یا اینکه آیا در حال حاضر آینده به اندازه خودش، تاریک است؟ فراتر از همه اینها، آیا به دلیل اینکه تهدیدها گنگ و نامعلوم شده اند، این امر پیچیده شده است... ⚜ @lotfi74