✔️ [ادامه...]
🔸در بحث از بال نظری، میتوان به سخنان ناآزموده و نیز عدمانسجام سخنان ایشان پرداخت که فعلا اولویت با عدمانسجام است و به آن دیگری، در قسمتهای آتی باید پرداخت (البته اگر نوشته شوند). باری عدم انسجام سخنان ایشان را لااقل در یک مورد میتوان دید و نشان داد و آن «جایگاه علومانسانی» و «نحوه تحول آن» است.
🔹ایشان در آن سخنرانی/مصاحبه میفرمودند که منظور از تحول در علومانسانی همانا «رستن از تقلید» و «پرسشگری» و «خودآگاهی» است. پرسش از چه چیز؟ از مبادی و مبانی علومانسانی. این مبادی و مبانی هم مطابق اقوال ایشان «فلسفی» هستند چنان که فرمودند: «علم غربی، چه علومتجربی و چه علومانسانی، ریشهای دارند و آن فلسفه علم است. هیچ علمی در زادگاه و خواستگاه خودش بدون ریشه و فلسفه به وجود نمیآید.»
🔸بهفرض که چنین باشد و علم در زادگاه و خواستگاهش تابع فلسفه و تالی آن بوده باشد - که البته لااقل بهلحاظ تاریخی (کرونولوژیک) مثال نقض فراوان دارد اما بهفرض اگر که ایشان درست فرموده باشند پس لابد بنای شورای تحول این است که در مبادی و مبانی علومانسانی بحث شود، چنانکه خود ایشان در همان برنامه زاویه میفرمودند: «ما باید فضای نقد ایجاد کنیم و به مبانی مراجعه کرده و این مبانی را بررسی کنیم و به این نتیجه برسیم که این مبانی مورد قبول ما هست یا خیر؟»
🔹پس لابد باید کار بررسی این مبانی و مبادی به اهل فلسفه واگذار شده باشد درحالی که گزارش ایشان از رویه و روند شورا چیزی غیر از این است چنان که گفتهاند: «اصولا در شورای تحول علومانسانی کار را به دست استادان هر رشته سپردهایم.» و نیز گفتهاند: «این تحول را به دست متخصصان همین رشتهها دادهایم و علاوهبر آن، این متخصصان نیز همعقیدهاند که نباید علومانسانی ما تقلیدی از غرب باشد.»
💢لااقل راقم این سطور، از سخنان آن استاد همینقدر میتواند بفهمد که معلوم نشد جای طرح و شعار اصلی ایشان در تحول، یعنی خودآگاهی، کجای برنامه آن شوراست بلکه روشن شد آن مبادی و مبانی «ما» - که ایشان داعیهدار آنند- لابد بهدست متخصصان و اهالی هر رشته است و نه مثلا نزد اساتید فلسفه اسلامی. آخر بنای ایشان بر این بود که علوم مبانی فلسفی دارند و بحث در مبانی فلسفی «ما» هم لابد در فلسفه اسلامی است و نه نزد متخصصان هر رشته از رشتههای علومانسانی.
⚜️
@Taammolat74