✔️ [ادامه...] 🔘 بخش 1 از 2 🔸حاج قاسم علوم اجتماعی کسی است که صورت بندی نظری «شهادت»، «مقاومت» و «امت» را در ساحت هستی شناختی، انسان شناختی و جامعه شناختی انجام دهد. کسی که در میدان نبرد نظری با روشنگری تجددگرا و روشنفکری تقلیدی، نظریه پردازی چگونگی «مقاومت امت در عالم شهادت» را هدف و وظیفه خود بداند. روشن است که دستیابی به این هدف جز با روشنگری اجتهادی و روشن فقهی نوآورانه از فقه الانوار و المعارف تا فقه الاحکام و الشرایع ممکن نیست. 🔹کار نظریه پرداز و مجتهد نظر کردن به حقیقت و آزاد کردن آن از بند جزمیت و جهالت است. امروز در امت اسلامی هر منتقد روشنگری برای این کار خود را در دوراهی «تسلیم و تقلید» یا «مقاومت و اجتهاد» می یابد چراکه او در زمینه و زمانهای اندیشه ورزی میکند که در یک سو جریان دین فهمی متحجر و متجمّد در کنار جریان ترجمه و مصرف اندیشه متجدد لیبرال غربی که با همان جزمیت اندیشه مارکسیسم شرقی در فضای آکادمیک سربرافراشته و ساحت تفکر انسان مسلمان را به «تعطیل، تسلیم و تقلید» فرا می خواند قرار دارد و در سوی دیگر نیازهای و مسائل امت اسلامی در کنار نهضت نرم افزاری و تولید علم، که با همان قطعّیت انقلاب شکوهمند اسلامی ظهور نموده و ساحت تفکر او را به اجتهاد و نوآوری فرا میخواند. 🔸حاج قاسم علوم اجتماعی کسی است که شهامت عبور از فضا وگفتمان «ترجمه، تکرار، تسلیم و تقلید» به فضا و گفتمان «تفکر، ابداع، مقاومت و اجتهاد» دارد. درگفتمان علمی «ترجمه» که در مواجه با مدرنیته غربی است؛ کسی متفکرتر دانسته می شود که مترجم تر باشد. چنین کسی جرئت و اجازه اجتهاد در برابر غرب را ندارد. او تنها مجاز است در طول فرهنگ ترجمه بیندیشد نه عرض آن. 💢 چراکه تالیفات فیلسوفان، جامعه شناسان، فرهنگ شناسان، ارتباط شناسان، روان شناسان، اقتصاد دانان، حقوق دانان و دانشمندان غربی متون علمی و البته مقدس شده اند که شیوه و چگونگی حرکت فرد و جامعه انسانی را در مسیر توسعه و رفاه به خوبی نشان داده و می دهند. این متون تنها نیازمند ترجمه و بومی سازی اند. برای چنین کسی در جامعه ما «قال الکانط و الهیجل» و «قال ماکس الفیبر و الدورکایم» در ردیف «قال الله و الرسول» و «قال الباقر و الصادق(ع)» نشسته و او را از زحمت تفکر و اجتهاد راحت نموده است. ⚜️ @Taammolat74