#در _محضر_خورشید
مجلس بزم
حسنا احمدی
متوکل بر بالای مجلس نشسته بود و جام شراب را در دستانش نگاه می کرد جاسوسان به او گفته بودند که هادی قصد انقلاب دارد و او سربازانش را فرستاده بود تا خانه او را تفتیش کنند و
خودش را هم به مجلس بزمش بیاورند.
وقتی هادی وارد شد متوکل نگاه به سیمای نورانی اش کرد. در دلش شراره های خشم از این خاندان زبانه می کشید. رو به سربازانش کرد و دستور داد تا علی بن محمد را در کنارش بنشانند.
هادی غمگین و معذب در کنار متوکل نشست. متوکل نگاهی به جام مشروب کرد و بعد با خنده ای شیطانی شراب را به محمد بن علی تعارف کرد.هادی روی از متوکل برگرداند و گفت: به خدا قسم كه هرگز شراب داخل خون و گوشت من نشده، مرا معاف بدار. متوکل جام را کنار کشید و گفت: پس شعر بخوان و با خواندن اشعار نغز و غزلیات آبدار محفل ما را رونق ده.هادی پاسخ داد: من اهل شعر نیستم و كمتر، از اشعار گذشتگان حفظ دارم. متوکل بلند قهقهه زد و گفت: چاره ای نداری و باید بخوانی.
علی بن محمد لحظه ای سکوت کرد و این اشعار را بر زبان آورد.
«قله های بلند را برای خود منزلگاه كردند، و همواره مردان مسلح در اطراف آن ها بودند و آن ها را نگهبانی می كردند ولی هیچ یك از آن ها نتوانست جلوی مرگ را بگیرد و آن ها را از گزند روزگار محفوظ بدارد.آخرالامر از دامن آن قله های منیع و از داخل آن حصن های محكم و مستحكم به داخل گودال های قبر پایین كشیده شدند، و با چه بدبختی به آن گودال ها فرود آمدند.در این حال منادی فریاد كرد و به آن ها بانگ زد كه: كجا رفت آن زینت ها و آن تاج ها و هیمنه ها و شكوه و جلال ها؟كجا رفت آن چهره های پرورده نعمت ها كه همیشه از روی ناز و نخوت، در پس پرده های الوان، خود را از انظار مردم مخفی نگاه می داشت؟
قبر عاقبت آن ها را رسوا ساخت. آن چهره های نعمت پرورده عاقبه الامر جولانگاه كرم های زمین شد كه بر روی آن ها حركت می كنند.زمان درازی دنیا را خوردند و آشامیدند و همه چیز را بلعیدند، ولی امروز همان ها كه خورنده همه چیزها بودند مأكول زمین و حشرات زمین واقع شده اند.»
مجلس با شنیدن این اشعار به هم ریخت متوکل خشمگین جام شرابش را بر زمین کوبید.
منبع: بحارالانوار، جلد ۲ ،احوال امام هادی، صفحه ۱۴۹
@zane_ruz