📌
برای تاریخ ۱
🔹اینهایی که می نویسم، روایت صحنه هاییست که از عزاداریهای تهران تا میانه های دهه ی هفتاد جریان داشت و من که کودکی بیش نبودم به همراه مرحوم پدرم شاهد این صحنه ها بودم.
▪️بازار تهران و مناطقی چون خیابان ری و میدان خراسان از گذشته ها نقطه ی کانونی عزاداری های محرم در تهران بود. خصوصا بازار که سنت چندصد ساله ی خاص خود را داشت و در ایام محرم با حضور عراقی های مقیم تهران رنگ دیگری می گرفت.
عراقی ها در این ایام رسم و آیین خاص خود را داشتند از هروله خاص خودشان تا لباس و آرایش ها و طبل و سنج ها و سینه زنی های خاص.
خاطرم هست که در روز عاشورا از حسینیه ی انصار الحسین ع در تقاطع ۱۷ شهریور که آن موقع هنوز ساخته نشده بود، به سمت چهارراه سیروس راه می افتادند. اول لشکر عمر سعد می امد، با لباسهای قرمز و کلاه خود و شمشیر و نیزه و گرزهای آتشین و قیافه های ترسناک و مارش نظامی و بوق ترسناکی که می نواختند و گویی آماده ی ورود به میدان بودند.
از نزدیکی سبزه میدان که خیمه ها یک یک نصب شده بود یک یک آتش می زدند تا برسند به چهارراه گلوبندک و خیمه ی اصلی (خیمه ی امام حسین ع) . اول چند دور دورش می چرخیدند و بوق های دلهره آور می نواختند و سپس به خیمه حمله ور می شدند و آتش می زدند. هرم آتش مردم را به عقب می راند اما پس از چند لحظه به تکه پاره های سوخته هجوم می آوردند و برای تبرک بر می داشتند.
بعد از این دسته های عزاداری یک یک می امدند، هروله کنان، گاهی فقط به سر و سینه می زدند و گاهی زنجیر و ..... . یادم هست بعضی لباسهاشان پشت نداشت، که برای همین زنجیر زدن بود.
اینها یک سر می رفتند داخل حسینیه ی کربلایی ها در آنسوی چهارراه گلو بندک. ماکت خیلی طبیعی از ضریح اباعبدالله ع در وسط حسینیه بود که دورش سینه می زدند، سنگین.
من همیشه این صحنه ها را از طبقه ی بالا تماشا می کردم
.
▪️اما نقطه ی عطف عزاداری، دسته ی قمه زنی هایی بودند که در پی سینه زن ها می آمدند.همه پارچه های سفید به دور خود پیچیده و در انتهای آهنگی سه ضرب، قمه هایشان را در هوا می چرخاندند و بلند «حیدر، حیدر» می کردند و به حوالی چهارراه گلوبندک که می رسیدند قمه ها را فرود می آوردند. از اینجا به بعدش خیلی دلهره آور و ترسناک بود.
مردم دیوانه وار در هم می لولیدند و گویی همه مست هستند. کف خیابان پر از خون بود و همه در خون راه می رفتند.
یکی دوبار همراه همین ها رفتیم داخل حسینیه ی کربلایی ها.
قمه زنی ها همه می رفتند در زیرزمین حسینیه و در آنجا پانسمان و باندپیچی می شدند. حقیقتا صحنه های بدی بود. از چهارراه تا حسینیه و از در حسینیه و راه پله ها تا پایین فقط خون به چشم می آمد. پایین هم مثل بیمارستان نظامی صدها نفر با لباس های خونین روی زمین دراز کشیده بودند.
▪️این سبک ها تا همان میانه های دهه ی هفتاد که فتاوای حرمت قمه زنی آمد رواج داشت. نوشتم که بماند.
@taamollat