مرثیه‌ای برای فلاکتِ سیاسی نیروهای تکنوکرات و لیبرال: مجید انصاری، نزدیک به «صفر» است! مهدی جمشیدی [1]. واقعیّت این است که جریانِ اصلاحات، به‌شدّت دچارِ «فقرِ چهره» است، امّا نه به‌دلیلِ واکنش‌های شورای نگهبان، بلکه به‌دلیلِ عدمِ‌جوششِ درونیِ خودِ اصلاح‌طلبان و این‌که تمامِ توانمندیِ اجتماعیِ آنها در شخصِ محمّد خاتمی، تمرکز یافته است. مگر غیر از این بود محمّدرضا عارف، به‌عنوانِ شخصیّتِ دوّمِ جریانِ اصلاحات، نه‌فقط نتوانست در انتخاباتِ ریاست‌جمهوریِ سالِ نود و دو، محبوبیّتی برای خویش دست‌وپا کند، بلکه حتّی در مجلس نیز نتوانست ریاست را عهده‌دار شود. افزون‌براین، او حتّی در قامتِ یک نمایندۀ فعّال و پُرکار نیز ظاهر نگردید. به‌این‌ترتیب، «وجود» و «عدمِ» عارف در مجلس، یکی بود! [2]. شاید در گذشته، خاتمی از مقبولیّتِ اجتماعی برخوردار بود، امّا حسن روحانی آنچنان عمل کرد که تمامِ «داشته‌های اجتماعیِ اصلاح‌طلبان» را به بادِ فنا داد و آنها را با انسداد و بن‌بستِ اجتماعی روبرو کرد. اینک اصلاح‌طلبان و شخصِ محمّد خاتمی از لحاظِ بدنۀ اجتماعی، در «بدترین وضعیّت» قرار دارند؛ به‌طوری‌که این زمان برای آنها، قابل‌مقایسه با هیچ زمانِ دیگری نیست. قوای عاقلۀ اصلاح‌طلبان، به‌روشنی می‌دانند که مرثیۀ «تَکرار» خواندن نیز، گِرهی را نخواهد گشود و حتّی ممکن است آخرینِ رگه‌های حیاتِ اجتماعی‌شان را بزداید. به‌راستی باید حسن روحانی، قدرتِ «تخریب‌گری» و «ویران‌سازیِ» فراوانی داشته باشد که توانسته حتّی خاتمی را نیز با «بحرانِ بزرگِ اجتماعی» روبرو سازد. [3]. امّا «مجید انصاری». او را باید نمادِ کنونیِ «تهدیستی» و «عجزِ» اصلاح‌طلبان دانست و حضورش را به‌معنیِ «بیچارگیِ سیاسی» و «انهدامِ شخصیّتیِ» اصلاح‌طلبان قلمداد کرد. جامعه از خصوصیّاتِ وی مطّلع نیست، که اگر باشد، لبخندِ «تمسخر» به انتخابِ اصلاح‌طلبان خواهد زد: مجید انصاری، بسیار «محافظه‌کار» و «محتاط» است و هیچ‌گاه در قامتِ یک نیروی سیاسیِ صریح و شفاف، ظاهر نشده است؛ مجید انصاری، «مدیر» نیست، بلکه مدیریّت می‌شود و بسیار «تابع» و «دنباله‌رو» است؛ مجید انصاری، ازآنجاکه توانمند و مؤثّر نیست، بودن و نبودنش، تأثیری ندارد؛ مجید انصاری، «ضعیف» و «رقیق» است، نه بی‌حاشیه و اهلِ کار و خدمت؛ مجید انصاری، «حزبی» و «سیاسی‌کار» است، نه کارشناس و نخبه؛ مجید انصاری، «با همه» و «در همه‌جا» بوده، ولی بودنش، همچون «نبودن» است؛ مجید انصاری، «اصلاح‌طلب» و «لیبرال» است، نه انقلابی و وفادار به خطِ امام خمینی؛ مجید انصاری، نه «استعدادِ فکرِ راهبردی» دارد، نه «استعدادِ فعّالیّتِ اجرایی»؛ در طولِ سال‌های گذشته، او فقط در عرصۀ سیاسی «بوده» است و این «بودنِ» مستمر، هرگز او را به «چهره‌ای توانمند» تبدیل نکرده است. او «نازل‌ترین» و «بی‌مایه‌ترین» انتخابِ ممکن است؛ حاصل یک «معامله» است، نه برآمده است از انتخابِ واقعی؛ وجود و عدمش، یکسان است؛ نزدیک به «صفر» است. هرآنچه‌که دربارۀ او نوشتم، با مشاهدۀ «کارنامۀ عملی و عینیِ او در طولِ حضورِ بلندمدّتِ چهل‌ساله‌اش در درونِ ساختِ قدرت در نظامِ جمهوریِ اسلامی»، به‌آسانی، مشاهده‌شدنی و در دسترس است! البتّه اگر کاری از سوی او انجام گرفته باشد...! [4]. ضعفِ اصلاح‌طلبان، فقط در سرلیستی نیست که ارائه کرده‌اند، بلکه تمامِ نامزدهای آنها، دچارِ همینِ کاستی‌ها و نقص‌های «لوث‌کننده» و «دلسردکننده» هستند. در فهرستِ آنها، اثر و خبری از هیچ چهرۀ «توانمند» و «مؤثّر»ی در میان نیست؛ گویا قرار است همان تجربۀ انتخاباتیِ پیشین، «تَکرار» شود و تعدادی نامزدِ «ضعیف» و «بی‌رمق» و «ناتوان»، به مجلس راه یابند تا فقط راه یافته باشند، نه برای این‌که کاری کنند و گِرهی را بگشایند! و شاید اصلاح‌طلبان دریافته‌اند که در این انتخابات، احتمالِ بسیار اندکی برای پیروزی دارند و به‌این‌سبب، کسانی را آورده‌اند که نقشِ سیاهی‌لشکر را بازی کنند و در این معرکه، بسوزند و دست از پا درازتر، بازگردند! [5]. یکی از خدمات و حَسناتِ حسن روحانی نسبت به جبهۀ انقلاب، سعی و اهتمامِ ناخواستۀ وی در «میراندن» و «منهدم» ‌کردنِ بدنۀ اجتماعیِ نیروهای اصلاح‌طلب و شخصِ محمّد خاتمی است! «بی‌کاریِ روحانی»، «کارِ اصلاح‌طلبان» را ساخت و آنها را از نظرِ اجتماعی و سیاسی، «ویران» و «نابود» کرد! شاید این اقدامِ بزرگ، از کسی ساخته نبود و سال‌ها باید کوشش می‌شد تا جریانِ اصلاحات، این‌چنین «منزوی» و «بی‌اثر» و «ضعیف» شود، امّا حمایتِ اصلاح‌طلبان از روحانی، چنان ضربۀ مهلکی به «اعتبارِ اجتماعی»‌شان وارد آورد که شاید اگر گفته شود که اصلاحات، نتمام شده است، سخنی به‌گزاف گفته نشده باشد. حسن روحانی، یک مانعِ بزرگ و خدعه‌گر را از پیشِ پای نیروهای انقلابی برداشت. مهدی جمشیدی @tabyin_tahlil_ejtehad