بسم الله الرحمن الرحیم تفسیر کوتاه نور آیه به آیه از ابتدای قرآن ____ أعوذ بالله من الشيطان الرجيم أَنزَلَ مِنَ السَّمَاء مَاء فَسَالَتْ أَوْدِيَةٌ بِقَدَرِهَا فَاحْتَمَلَ السَّيْلُ زَبَداً رَّابِياً وَمِمَّا يُوقِدُونَ عَلَيْهِ فِي النَّارِ ابْتِغَاء حِلْيَةٍ أَوْ مَتَاعٍ زَبَدٌ مِّثْلُهُ كَذَلِكَ يَضْرِبُ اللّهُ الْحَقَّ وَالْبَاطِلَ فَأَمَّا الزَّبَدُ فَيَذْهَبُ جُفَاء وَأَمَّا مَا يَنفَعُ النَّاسَ فَيَمْكُثُ فِي الأَرْضِ كَذَلِكَ يَضْرِبُ اللّهُ الأَمْثَالَ (17) خداوند از آسمان آبى فرو فرستاد، پس رودخانه ها به اندازه (ظرفيت) خويش جارى شده و سيلاب كفى را بر خود حمل كرد. و از (فلزّات) آنچه كه در آتش بر آن مى گدازند تا زيور يا كالايى بدست آرند، كفى مانند كفِ سيلاب (حاصل شود.) اينگونه خداوند حق و باطل را (بهم) مى زند. پس كف (آب) به كنارى رفته (و نيست شود) و امّا آنچه براى مردم مفيد است در زمين باقى بماند. خداوند اينگونه مثال ها مى زند. 🍀🍀🍀🍀🍀🍀🍀 نکته: در اين آيه دو مثال براى معرّفى باطل ذكر شده است، يكى مثال كفى كه بر روى آب ظاهر مى شود و دوم كفى كه هنگام ذوب فلزات، روى آنها را مى پوشاند. باطل همچون كف است، زيرا: 1. رفتنى است، 2. در سايه حقّ جلوه مى كند، 3. روى حقّ را مى پوشاند، 4. جلوه دارد، ولى ارزش ندارد. نه تشنه اى را سيراب مى كند نه گياهى از آن مى رويد، 5. با آرام شدن شرايط محو مى شود، 6. بالانشين پر سر وصدا، امّا توخالى و بى محتوى است. چنانكه در آيات ديگر نيز بر اين امر تأكيد شده است: «بل نقذف بالحقّ على الباطل فيدمغه»(36)، با حقّ بر سر باطل مى كوبيم. «يمح اللَّه الباطل»(37)، خداوند باطل را محو مى كند. «و ما يبدى ء الباطل و مايعيد»(38)، باطل در دنيا و آخرت محو و نابود است. «انّ الباطل كان زهوقا»(39)، همانا باطل رفتنى است. «جاء الحقّ و زهق الباطل»(40)، حقّ آمد و باطل رفت. تمثيل، مسائل عقلى را محسوس و راه رسيدن به هدف را نزديك مى نمايد، مطالب را همگانى و لجوجان را خاموش مى سازد، لذا قرآن از اين روش بسيار استفاده نموده است. -------------------------------------------------------- 36) انبياء، 18. 37) شورى، 24. 38) سبأ، 49. 39) اسراء، 81. 40) اسراء، 81. ☘☘☘☘☘☘☘ پیام: - فيض الهى جارى است وهركس به مقدار استعدادش بهره مند مى شود. «اودية بقدرها» - تلاش براى ساخت وسايل ضرورى(متاع) يا رفاهى(حِلية) ممدوح است. «يوقدون عليه فى النّار» - در كوره ى حوادث است كه ناخالصى ها معلوم و حقّ و باطل ظاهر مى شود. «يوقدون عليه... زبدٌ مثله» - وجود باطل، اختصاص به مكان و زمينه ى خاص ندارد. (كف، هم بر روى سيل سرد و هم بر روى فلزات گداخته ظاهر مى شود.) «زبد مثله» - سرچشمه باطل، ناخالصى هايى است كه حقّ و حقيقت بدان آلوده شده است. «يضرب اللَّه الحقّ و الباطل» - حقّ و باطل با هم هستند، امّا سرانجام، باطل رفتنى است. «فيذهب جُفاءً» - نفع مردم در حقّ است. «ما ينفع النّاس» - حقّ ماندنى است. «فيمكث فى الارض» - هر ثروت، دانش، دوست و يا حكومتى كه براى مردم مفيد باشد، ماندنى است. «ما ينفع النّاس فيمكث فى الارض» - آنچه از سوى خداوند نازل مى شود، همچون باران خالص وحقّ است، ليكن همين كه با ماديات درآميخت، دچار ناخالصى وزمينه ى پيدايش كف و باطل مى شود. «انزل من السّماء ماءً» 🌾🌾🌾🌾🌾🌾🌾 @tafsir_qoraan https://ble.ir/tafsir_nor https://chat.whatsapp.com/8v1gW9NspMeGZWn3FPKv5V